نویسنده کتاب «صداهایی از چرنوبیل»، سریال شبکه HBO را تحسین میکند
سوتلانا الکسیویچ، نویسندهی کتاب «صداهایی از چرنوبیل» نظرش را دربارهی اینکه سریال «چرنوبیل» چقدر در کارش موفق بوده گفته است. همراه ما باشید.
مقالات مرتبطنقد سریال Chernobyl - چرنوبیلتمام کتابهایی که طرفداران سریال Chernobyl باید مطالعه کنند
تاکنون همه نظرشان را دربارهی «چرنوبیل» (Chernobyl)، مینیسریالِ وایرالشدهی اچبیاُ گفتهاند. از منتقدان و تماشاگران گرفته تا فیزیکدانان هستهای و سیاستمداران. و اکثرشان هم مثبت هستند. اما اگر فقط یک نفر دیگر مانده است که باید ببینیم او چه چیزی دربارهی سریال فکر میکند، سوتلانا الکسیویچ است که از کتابش «صداهایی از چرنوبیل» بهعنوان بهترین کتابی که براساس حادثهی چرنوبیل نوشته شده یاد میکنند و این کتاب جزو منابع اصلی ساختِ سریال بوده است. خانم سوتلانا الکسیویچِ بلاروسی که به خاطر کتابِ «صداهایی از چرنوبیل» برندهی جایزهی نوبل شده است تعریف میکند که وقتی سازندگانِ سریال اچبیاُ میخواستند اجازهی استفاده از کتابش برای ساخت سریالشان را از او بگیرد، او چشمانش را بهمعنی کلافگی در سرش میچرخاند:
به مدیربرنامههایم گفتم: گایلا، آنها دوباره میخواهند یک فیلم دیگر درست کنند... اصلا متقاعد نشده بودم. تنها چیزی که متقاعدم کرد شاید پولی که گرفتم بود.
بااینحال، مینیسریالِ پنچ اپیزودی «چرنوبیل» که به تراژدی حادثهی نیروگاه هستهای اوکراین میپردازد، با استقبال بسیار مثبتی از سوی منتقدان و تماشاگران روبهرو شد و خانم سوتلانا الکسیویچ هم جزو آنهاست:
واقعا تحتتاثیر قرار گرفتم. فیلم بسیار قویای بود. چیزی در تصاویرش وجود دارد که افکارِ مدرن را تحتتاثیر قرار میدهد. مقداری ترس وجود دارد. استدلال هست. زیبایی هست. این چیزی است که همیشه من را دربارهی شرارت نگران کرده است، زمانیکه شرارت در معرض دید قرار ندارد، زمانیکه مقدار زیادی از آن گیجکننده است.
الکسیویچ به این نکته هم اشاره میکند که هموطنیهای بلاروسیاش هم که توسط بارشِ هستهای ناشی از انفجار راکتور در بیست و ششم آوریل ۱۹۸۶ آسیب دیده بودند، با دیدن این سریال چشمانشان به گسترهی واقعی این تراژدی باز شده است:
ما هماکنون شاهد یک پدیدهی جدید بین بلاروسیهایی هستیم که بهشدت به خاطر این حادثه زجر کشیدند و فکر میکردند که خیلی چیزها دربارهی این تراژدی میدانستند، نظرشان کاملا دربارهی چرنوبیل تغییر کرده است و در حال تفسیرِ این تراژدی از زاویهی کاملا جدیدی هستند. اگرچه خالقان این سریال متعلق به دنیای کاملا متفاوتی هستند و نه اهل بلاروس هستند و نه اهل منطقهی ما، ولی موفق به انجام این کار شدهاند.
الکسیویچ همچنین یادآور میشود که مخصوصا جوانان بلاروسی با فیلم ارتباط برقرار کردهاند:
این اتفاق، تصادفی نیست که خیلی از جوانان این فیلم را دیدهاند. آنها میگویند که فیلم را در کافیشاپها با یکدیگر تماشا میکنند و با همدیگر دربارهاش بحث و گفتوگو میکنند. معنای این اتفاق برای آنها فرق میکند. آنها از زاویهی دید سوالاتی که دربارهی چرنوبیل دارند زندگی را درک میکنند.
الکسیویچ همچنین انتخاب جان رِنک بهعنوان کارگردانِ سریال را هم تحسین کرده است:
او کارگردانی با اصلیتِ سوئدی است و در افکار عمومی سوئدیها، آگاهی عمیقی دربارهی محیط چرنوبیل وجود دارد.
در همین کریگ مَزین، نویسنده و خالق «چرنوبیل» هم در توییتی که چند وقت پیش بعد از اتمام سریال منتشر کرد دربارهی کتاب الکسیویچ نوشته بود:
من حقایق تاریخی و اطلاعات علمیام را از منابع زیادی به دست آوردم، ولی «صداهایی از چرنوبیلِ» خانم الکسیویچ جایی بود که همیشه برای یافتن زیبایی و اندوه سراغش میرفتم.
سریال «چرنوبیل»، از کاناپههای روسی عتیقه گرفته تا سطل آشغالها و لباسهای آن دوران، به خاطر وفاداری باورنکردنیاش به جزییاتِ واقعیت و حتی استفاده از دیالوگهای واقعی از «صداهایی از چرنوبیل» که اکثرشان در تاریخ شفاهی فاجعه ضبط شده است مورد تحسین قرار گرفته است:
بخش زیادی از متن من را میتوان در واکنشِ مردم در سریال دید. برای مثال صحنهای که مردم روی پُل میایستند و از تماشای آتش شگفتزده میشوند. آنها اولین واکنشهای مردم به حادثه بودند. چنین چیزی دربارهی دنیا هم صدق میکند. کارگردان حتی اعتراف کرد که تمامش براساس کتاب طراحی شده بود. من با آنها قرارداد و بهعنوان مولف، حق مالکیت دارم.
برخی به این نکته اشاره کردهاند که کاراکتر اُلانا کومیوک، فیزیکدان هستهای بلاروسی که هدفش کشفِ حقیقت فراسوی فاجعه است، براساس خود الکسیویچ خلق شده است. هرچند که خود سازندگان سریال گفتهاند که او حکم نمایندهی خیالی تمام دانشمندان واقعی درگیر فاجعه را دارد. اما خود الکسیویچ هم باور ندارد که این کاراکتر براساس او طراحی شده است:
فکر نمیکنم که آنها کومیوک را با در نظر داشتن من در ذهنشان خلق کرده باشند. ایمیوتاس نیکروسیس، کارگردان تئاتر فقیدِ اهل لیتوانی قبل از مرگش تئاتری براساس کتابم Zinky Boys اجرا کرد. من مثلا قرار بود حکم نقش اصلی را داشته باشم، اما او اصلا شبیه من نبود.
الکسیویچ اما میگوید که داشتن یک پروتاگونیست زن مثل کومیوک برای قرار دادن او درکنار والری لگاسوف که نقش پُررنگی در تمیزکاری بعد از فاجعه داشته باشد، با عقل جور میآید.
در فیلم به یک شخصیت اصلی زن نیاز است؛ شاید به خاطر اینکه آنها از چشمانداز من از زندگی، حس زنانگی و دنیای زنان الهام گرفته بودند. این موضوع برای من خیلی مهم است. در تمام کتابهای من که فقط به «چهرهی غیر زنانهی جنگ» ختم نمیشد، قهرمانان زن زیادی حضور دارند. این رابطه با موجودات زنده وجود دارد. یک زن توانایی فراوانی در تشخیص دادن رابطهی بین چیزها دارد. در نتیجه احتمالا لازم بود که همهچیز به لگاسوف خلاصه نشود، بلکه یک قهرمان زن هم داشته باشیم. اگر هر دو مرد بودند، داستانی شکل نمیگرفت. اما آنها یک زن و یک مرد را معرفی کردند و با وجود یک زن حالا میتوانیم تا هر دو زاویهی دید را با هم داشته باشیم که خیلی جالب است.
وقتی دربارهی عدم وفاداری سریال به برخی از چیزها نسبت به واقعیت و انتقاداتی که در این زمینه به سریال شده است از الکسیویچ پرسیده میشود، او آنها را جدی نمیگیرد:
اولین چیزی که باید بدانید این است که این یک فیلم بلند است و مولف حق دارد که برداشت و درک خودش از اتفاقات را ارائه بدهد. اما منتقدان میگویند که فلان وزیر چاق و پیر بود، ولی این یکی جوان است. یا چرا پنجرهها اینشکلی نبودند. اگر بخواییم اینطوری به ماجرا نگاه کنیم، پس میتوان گفت ممکن است سروکلهی یک ملوان پیدا شود و بگوید در فیلم معروف «رزمناو پوتمکین» ساختهی سرگئی آیزنشتاین، چنین انقلابی با سقوط کالسکهی بچه از پلهها اتفاق نیافتاده است. خدا به دادمان برسد اگر حقیقت چرنوبیل یا اردوگاههای کار اجباری گولاک دست چنین آدمهایی بود.
الکسیویچ در پایان به این نکته اشاره میکند که حتی رسانههای روسی هم حداقل در ابتدا سریال را تحسین میکردند:
در ابتدا رسانههای روسی نظر خیلی مثبتی دربارهی سریال داشتند و بعد از آن احتمالا بهدلیل داد و بیدادهایی که در کرملین انجام شده بود، آنها ناگهان خیلی وطنپرست شدند. بعد خبر آمد که آنها میخواهند سریال خودشان را دربارهی چرنوبیل بسازند و اینکه چگونه ماموران ما در تعقیب یک جاسوس آمریکایی در نیروگاه بودند. خدای من، وقتی این خبر را خواندم، با خودم فکر کردم آیا واقعا هنوز چیزی در فکر این آدمها بعد از ۳۰ سال تغییر نکرده است؟
منبع : زومجی
0 دیدگاه