گزارش باکس آفیس: چرا کریستوفر نولانها و جوردن پیلها ستارههای جدید سینما هستند؟
در گزارش باکس آفیس این هفته دربارهی آغاز اکران «هابز و شاو»، اسپینآفِ سری «سریع و خشن» و شانسِ غیرممکنِ «ایرلندی» مارتین اسکورسیزی برای موفقیت در گیشه صحبت میکنیم. همراه ما باشید.
گزارش باکس آفیسِ این هفته را با «سریع و خشن تقدیم میکند: هابز و شاو» (Fast & Furious Presents: Hobbs & Shaw) شروع میکنیم که اکرانش را با کسبِ ۶۰ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار در خانه و ۱۲۰ میلیون دلار در گیشهی خارجی بهعنوانِ افتتاحیه کلید زد. از آنجایی که «هابز و شاو» تا ۳۰ مرداد در چین اکران نمیشود، پس افتتاحیهی خارجی فیلم شاملِ بازار چین که حکمِ بازارِ هیولاگونهای را برای آن دارد نمیشود. باتوجهبه اینکه «خشن ۷» و «سریع و خشن ۸» هر دو در سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۷ به حدود ۳۹۳ میلیون دلار در چین دست پیدا کردند، فعلا معما این است که مقدار بزرگی «هابز و شاو» در بازار چین چقدر خواهد بود. اگر فقط درآمدِ خانگی را در نظر بگیریم، باید گفت که «هابز و شاو» افتتاحیهی قابلقبولی را تجربه کرده است. البته که افتتاحیهی این فیلم از زمانِ «سریع و خشن: توکیو دریفت» (۲۶ میلیون دلار در سال ۲۰۰۶)، ضعیفترین افتتاحیهی مجموعه است. «توکیو دریفت» حکم اولینِ اسپینآفِ غیررسمی مجموعه را داشت. پس همین که «هابز و شاو» بهعنوان یک اسپینآف دیگر درکنارِ اسپینآف قبلی در بین بدترین فیلمهای مجموعه از لحاظ افتتاحیه قرار میگیرد چندان غافلگیرکننده نیست. «توکیو دریفت» به یکی از آن فیلمهایی که حکم خبر خوب و خبر بد را برای مجموعه داشت تبدیل شد. از یک طرف فیلم در گیشه شکست خورد (۱۵۸ میلیون دلار از ۸۵ میلیون دلار بودجه)، اما از طرف دیگر آن فیلم شاملِ صحنهی بهیادماندنی و مهمی برای یکی از کاراکترهای مکملش (هان با بازی سونگ کنگ) و کارگردانِ کم و بیش تازهکاری (جاستیس لین) میشد که هر دو در تحولِ این مجموعه به سوی ثروت و شکوه فعلیاش نقش داشتند. سه سال بعد، شرکت یونیورسال جاستین لین را استخدام کرد تا با «سریع و خشن ۴»، دنبالهی مستقیمِ قسمتِ اولِ «سریع و خشن» را بسازد. آن فیلم با بازی وین دیزل، پاول واکر، میشل رودریگز، جوردانا بروستر و گل گدوت حکم پیشدرآمدِ «توکیو دریفت» را داشت تا کاراکتر هان بتواند با وجود مُردن در فیلم قبلی بازگردد. این فیلم کارش را با افتتاحیهی فکاندازِ ۷۰ میلیون دلار آغاز کرد و رفت تا به ۱۵۵ میلیون دلار فروش خانگی برسد. این فیلم با ۳۶۶ میلیون دلاری که در دنیا فروخت، به اولین فیلم مجموعه تبدیل شد که درآمد بیشتری در کشورهای خارجی داشت. به این ترتیب، «سریع و خشن» به یکی از پیشگامانِ دنبالههای نوستالژیک که این روزها از در و دیوارِ هالیوود بالا میروند بدل شد. سالها قبل از دنیای سینمایی مارول، «سریع و خشن» دنیای سینمایی خودش را راه انداخته بود و ۹ سال طول کشید تا این فیلم تمام کاراکترهای مجموعه را دوباره دور هم جمع کند. «سریع و خشن ۲» در حالی با وجود پاول واکر، فاقد وین دیزل بود که «توکیو دریفت» هیچکدامشان را نداشت. اما هر دوی «سریع و خشن ۲» و «توکیو دریفت» بهعلاوهی «سریع و خشن ۴» کاراکترهای مکملِ رنگارنگی را معرفی کردند که همه در رویدادی کراساورگونه در «سریع و خشن ۵» حضور پیدا کردند. به عبارت دیگر، «سریع و خشن ۵» یک سال قبل از «اونجرز»، حکمِ اونجرزِ دنیای سینمایی سریع و خشن را داشت و دام تورتو و خانوادهاش را دربرابر یک سیاستمدارِ فاسد و یک پلیسِ خوب با بازی دواین جانسون قرار داد.
مقالات مرتبطمحاسبه سود و زیان خالص بلاکباسترهای سال ۲۰۱۸گزارش باکس آفیس: تمام دلایل شکست «دارک فینیکس»گزارش باکس آفیس: دلیل شکست دنبالههای تابستان امسال چیست؟آیا «اونجرز» و «جنگ ستارگان» مسئول قتلِ «افراد ایکس» و «استار ترک» هستند؟شکست «دارک فینیکس» چه معنایی برای «جانوران شگفتانگیز ۳» دارد؟آیا «آواتار» میتواند رکورد پرفروشترین فیلم دنیا را از «اونجرز 4» پس بگیرد؟«اونجرز ۴» اولین قهرمان گیشه جهان است که توسط اسپیلبرگ، لوکاس و کامرون ساخته نشده
در اتفاقی که هنوز هم مثل معجزه میماند، پنجمین فیلم «سریع و خشن» با بدل شدن به یکی از بهترین اکشنهای قرن بیست و یکم، این مجموعه را از دورانِ فعالیتش بهعنوان یک سری بیمووی، پیشرفت داد و به یکی از بلاکباسترهای درجهیک هالیوود تبدیل کرد. حالا به «هابز و شاو» رسیدهایم که بزرگترین چیزی که تهدیدش میکند بودجهی ۲۰۰ میلیون دلاریاش است که به جز «سریع و خشن ۸» و «خشن ۷»، گرانقیمتترین فیلمِ مجموعه است. درواقع «هابز و شاو» پشتسر «سریع و خشن ۸» و «خشن ۷»، گرانقیمتترین فیلمِ تاریخِ یونیورسال است. اما راستش را بخواهید یونیورسال معمولا علاقهای به پول زیادی ریختن پای پروژههایش ندارد. حتی دو فیلم اخیر «دنیای ژوراسیک» بین ۱۵۰ تا ۱۷۰ میلیون دلار بودجه داشتند. افتتاحیهی ۶۰ میلیون و ۸۰۰ هزار دلاری «هابز و شاو»، آن را در بینِ امثالِ «مأموریت غیرممکن: قوم سرکش» (۵۵ میلیون دلار)، «جیسون بورن» (۵۹ میلیون دلار)، «مأموریت غیرممکن: فالاوت» (۶۲ میلیون دلار) و «جان ویک ۳» (۵۶ میلیون دلار) قرار میدهد. اگر این فیلم بتواند به چیزی در حد و اندازهی سه فیلم اخیر «مأموریت غیرممکن» (۶۸۲ میلیون دلار تا ۷۹۲ میلیون دلار) یا «سریع و خشن ۶» (۷۸۸ میلیون دلار) دست پیدا کند، همهچیز رو به راه خواهد بود. اما بودجهی ۲۰۰ میلیون دلاریاش به این معنی است که این اسپینآف باید درآمدی در حد و اندازهی قسمتهای اصلی اخیرِ مجموعهاش داشته باشد. این فیلم حداقل در آمریکای شمالی باید به تعادلی بین دو فاکتورِ متضاد دست پیدا کند. از یک طرف، فیلمهای «سریع و خشن» از زمانِ «سریع و خشن ۴» (۱۵۵ میلیون دلار از ۷۰ میلیون دلار افتتاحیه) چندان در آمریکای شمالی بادوام نبودهاند. اگر «هابز و شاو» تنها دوامی شبیه به فیلمهای استانداردِ «سریع و خشن» داشته باشد، چیزی بین ۲/۲۱ برابر (۱۳۴ میلیون دلار خانگی) و ۲/۴۳ برابر (۱۴۷ میلیون دلار) افتتاحیهاش خواهد فروخت که نتیجهی ناامیدکنندهای خواهد بود؛ هم به خاطر بودجه و تاریخِ مجموعه در گیشه و هم به خاطر اینکه این اتفاق به این معنا است که فیلم برای نجات باید روی کشورهای خارجی حساب باز کند. یکی دیگر از فاکتورهای بزرگی که در آیندهی «هابز و شاو» نقش دارد این است که این فیلم حکمِ آخرین بلاکباسترِ تابستان را دارد و از حالا تا زمانِ «آن: فصل دوم» (It: Chapter Two) در نهم سپتامبر، حکم آخرین رویدادِ سینمایی سینماها را خواهد داشت. و همچنین حداقل تا زمان «گیمینیمن» (Gemini Man) با بازی ویل اسمیت در یازدهم اکتبر، آخرینِ بلاکباستر کودکپسندانهی سینما خواهد بود. ماجرا از این قرار است که تاریخِ باکس آفیس نشان میدهد فیلمهایی که در جایگاهِ «آخرین بلاکباسترِ تابستان» قرار میگیرند، چه مثل «حس ششم» خوب و چه مثل «جوخهی انتحار» بد باشند، دوام قدرتمندی را تجربه میکنند.
دو فیلم اخیرِ «مأموریت غیرممکن» هر دو ۳/۵ برابرِ بودجهشان فروختند و چنین چیزی دربارهی قسمت اول «نگهبانان کهکشان» هم صدق میکند. در بدترین حالت میتوانیم انتظارِ دوامی شبیه به «جوخهی انتحار» (۲/۴۳ برابر افتتاحیه) را داشته باشیم، اما اگر بخواهیم واقعگرایانه به موضوع نگاه کنیم، بدبینانهترین اتفاقی که میتواند بیافتد دوامی شبیه به «بچهی ناف کامپتون» (۲/۶۶ برابر افتتاحیهی ۶۰ میلیون دلاریاش در ماه اوتِ ۲۰۱۵) خواهد بود که «هابز و شاو» را به فقط ۱۶۲ میلیون دلار درآمد نهایی خواهد رساند. این در حالی است که اگر این فیلم دوامی نزدیک به «لاکپشتهای نینجا» (۲/۹ برابر افتتاحیه) داشته باشد، میتواند به ۱۷۷ میلیون دلار دست پیدا کند که حداقل آن را بالاتر از «جان ویک ۳» قرار خواهد داد. «هابز و شاو» با دوامی شبیه به «جیسون بورن» (۲/۷۴ برابر افتتاحیهی ۵۹ میلیونیاش در اوت ۲۰۱۶) یا «اسپکتر» (۲/۸۵ برابر افتتاحیهی ۹۰ میلیونیاش در نوامبر ۲۰۱۵) نیز به چیزی بین ۱۶۶ تا ۱۷۲ میلیون دلار دست خواهد یافت. اگر فیلم اکرانی شبیه به «مِگ» (۳/۲۵ برابر افتتاحیهی ۴۴ میلیونیاش در اوت ۲۰۱۸) یا دو فیلم آخرِ «مأموریت غیرممکن» داشته باشد، فروش نهایی ۱۹۸ تا ۲۱۱ میلیون دلاریاش در گیشهی خانگی پیشبینی میشود که در حد و اندازهی میانگینِ استانداردِ مجموعه خواهد بود. همچنین «هابز و شاو» با ۱۸۰ میلیون و ۸۰۰ هزار دلاری که در اولین آخرهفتهاش در دنیا (بدون چین) فروخته، با دوامی شبیه به «خشن ۷» (۲/۶ برابر افتتاحیه از ۵۷۹ میلیون افتتاحیهی جهانی و یک میلیارد و ۵۱۶ میلیون درآمد نهایی)، به چیزی حدود ۴۷۱ میلیون دلار فروشِ جهانی بدون چین دست خواهد یافت. از سوی دیگر، این فیلم با دوامی شبیه به «سریع و خشن ۸» (۲/۲۵ برابر افتتاحیهی جهانی ۵۵۰ میلیون و یک میلیارد و ۲۳۶ میلیون درآمد نهایی)، به فقط ۴۰۷ میلیون دلار فروش جهانی بدون چین دست پیدا میکند. مهمترین درسی که میگیریم این است که سرنوشتِ «هابز و شاو» برای فرار از عملکردی ناامیدکننده به بازار چین بستگی دارد. «سریع و خشن ۶» در حالی در سال ۲۰۱۳، ۶۶ میلیون دلار در چین فروخت که «خشن ۷» ۳۹۲ میلیون دلار و «سریع و خشن ۸» به ۳۹۳ میلیون دلار درآمد از چین دست یافتند. این مجموعه فقط در عرض دو سال بهلطفِ دواین جانسون، جیسون استاتهام و وین دیزل که ستارههای قدرتمندی در چین هستند، حسابی در این بازار به جایگاه پرطرفداری دست پیدا کرد. در حال حاضر سؤال این است که عملکرد این اسپینآف در چین، به «سریع و خشن ۶» نزدیکتر خواهد بود یا قسمت هفتم و هشتم؟ سؤال بهتر این است که آیا این فیلم در چین عملکردی شبیه به «سریع و خشن» خواهد داشت یا فیلمهای مستقلِ دواین جانسون، استاتهام و دیزل؟ از یک طرف «رمپیج»، «مگ» و «سهایکس: بازگشت زندر کیج» را داریم که هر سه به ترتیب ۱۵۶، ۱۵۳ و ۱۶۴ میلیون دلار در چین فروختند و از طرف دیگر درآمدهای ۳۹۲ میلیونی و ۳۹۳ میلیونی «خشن ۷» و «سریع و خشن ۸» را داریم. اینکه کفهی ترازوی «هابز و شاو» به کدام سمت سنگینی خواهد کرد به معنای فروش نهایی ۵۵۰ تا ۶۵۰ میلیونی یا ۷۲۵ میلیونی این فیلم در دنیا خواهد بود. «هابز و شاو» بدونشک کارش را بهعنوان یکی از پرفروشترین فیلمهای غیردیزنی/غیرمارولی امسال به اتمام خواهد رساند، اما خوب میشد اگر تابستان اجازه میداد تا حداقل یک بلاکباستر توانایی ایستادن دربرابر فیلمهای دیزنی را میداشت.
اما در زمینهی فیلمهای قدیمی جدول، از «شیر شاه» (The Lion King) شروع کنیم که ۳۸ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار دیگر فروخت و به مجموع ۴۳۱ میلیون دلار فروش خانگی رسید. رقمی که آن را بدون احتساب نرخ تورم، بالاتر از درآمد ۴۲۲ میلیون دلاری انیمیشنِ اورجینالِ «شیر شاه» قرار میدهد. در حال حاضر، «شیر شاه» احتمالا درنهایت به چیزی بین ۵۰۵ تا ۵۱۵ میلیون دلار در خانه دست خواهد یافت. رقمی که آن را بالاتر از «دیو و دلبر» (۵۰۴ میلیون دلار) اما پایینتر از امثالِ «روگ وان» (۵۲۹ میلیون دلار) و «شوالیهی تاریکی» (۵۳۳ میلیون دلار) قرار میدهد. بازسازی «شیر شاه» تاکنون یک میلیارد و ۱۹۶ میلیون دلار از سراسر دنیا کسب کرده است که آن را بالاتر از «کاپیتان مارول» (۴۲۶ میلیون دلار خانگی و یک میلیارد و ۱۲۸ میلیون دلار جهانی) قرار میدهد تا در جایگاه دوم پرفروشترین فیلمِ ۲۰۱۹ جای بگیرد. سؤال این است که آیا «فروزن ۲» و «جنگ ستارگان: ظهور اسکایواکر» میتوانند به درآمدِ نهایی «شیر شاه» که چیزی حدود یک میلیارد و ۴۲۰ میلیون دلار خواهد بود برسند یا نه. البته که «شیر شاه» فیلمِ بادوامی نبوده است، اما وقتی با فیلمی طرفیم که چنین لقمههای بزرگی برمیدارد، دوامی شبیه به «شوالیهی تاریکی برمیخیزد» بهجای «شوالیهی تاریکی» مشکلی ندارد. از آنجایی که «شیر شاه» بیش از اینکه لایواکشن باشد، انیمیشن است، پس، جایگاه «دیو و دلبر» بهعنوان پرفروشترین موزیکالِ لایو اکشن تاریخ تهدید نخواهد شد. «شیر شاه» هماکنون بدون احتساب نرخ تورم در جایگاه بیست و یکم پرفروشترین فیلمهای گیشهی خانگی و با احتساب نرخ تورم در جایگاه صد و بیست و دوم این فهرست قرار میگیرد. «شیر شاه» تا پایانِ دورهی اکرانش که احتمالا بهمعنی فروش نهایی ۵۱۵ میلیون دلاریاش خواهد بود، در جایگاه سیزدهمین پرفروشترین فیلم گیشهی خانگی بدون احتساب نرخ تورم و هفتاد و پنجم فیلم گیشهی خانگی با احتساب نرخ تورم قرار خواهد گرفت. «شیر شاه» در جدول پرفروشترینهای دنیا هماکنون بین «مینیونها» (یک میلیارد و ۱۵۹ میلیون دلار) و «مرد آهنی ۳» (یک میلیارد و ۲۱۴ میلیون دلار)، در جایگاه نوزدهم تاریخ قرار دارد. «شیر شاه» تا حالا امثال «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» (یک میلیارد و ۱۵۳ میلیون دلار)، «ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه» (یک میلیارد و ۱۲۰ میلیون دلار) و «مرد عنکبوتی: دور از خانه» را در جدولِ جهانی پشت سر گذاشته و «مرد آهنی ۳»، «سریع و خشن ۸» (یک میلیارد و ۲۳۶ میلیون دلار)، «شگفتانگیزان ۲» (یک میلیارد و ۲۴۳ میلیون دلار)، «دیو و دلبر» (یک میلیارد و ۲۶۴ میلیون دلار) و «فروزن» (یک میلیارد و ۲۷۷ میلیون دلار) را پیشروی خودش میبیند. این فیلم بدونشک «فروزن» (یک میلیارد و ۲۷۶ میلیون دلار) را پشتسر خواهد گذاشت تا به پرفروشترین انیمیشن تاریخ گیشهی جهانی بدل شود. اگرچه «شیر شاه» کارش را با دریافتِ نقدهای بسیارِ ضعیفی آغاز کرد، اما حالا کارش در گیشه به جایی رسیده که از آن بهعنوان فیلمی یاد میکنند که احتمالا «فروزن ۲» و «جنگ ستارگان: ظهور اسکایواکر»، دوتا از بلاکباسترهای باقیماندهی دیزنی توانایی عبور از درآمدِ یک میلیارد و ۴۲۵ میلیون دلاری نهاییاش را نخواهند داشت. البته که «هابز و شاو» میتواند حرکتی «جنگجوی گرگ ۲»گونه در بازار چین بزند و البته که «جومانجی: مرحله بعد» میتواند به فراتر از درآمدِ ۹۶۲ میلیون دلاری قسمت اول دست پیدا کند. اما اگر بخواهیم واقعگرایانه به موضوع نگاه کنیم، تنها گزینههای باقیماندهی واقعی برای تصاحبِ ردهی دوم پرفروشترین فیلم سال ۲۰۱۹ پشتسر «اونجرز: بازی پایانی»، «فروزن ۲» (بیست و دوم نوامبر) و «ظهور اسکایواکر» (بیستم دسامبر) هستند. اگرچه در اینکه هر دوی آنها به فیلمهای بسیار پردرآمدی تبدیل خواهند شد شکی وجود ندارد، اما سؤال این است که آیا آنها پتانسیلِ عبور از درآمدِ یک میلیارد و ۴۲۵ میلیون دلاری «شیر شاه» را خواهند داشت؟
«فروزن ۲» دنبالهی انیمیشنِ فوقالعاده موفقِ دیزنی از سال ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ است. فیلم اول از افتتاحیهی ۹۳ میلیون دلاریاش در جریانِ آخرهفتهی روز شکرگذاری، به ۴۰۰ میلیون دلار فروشِ خانگی دست یافت و با کسب رقمِ فکاندازِ ۲۴۹ میلیون دلار بهتنهایی از بازار ژاپن، رفت تا به مجموعِ رکوردشکنِ یک میلیارد و ۲۷۶ میلیون دلار در دنیا دست پیدا کند. این فیلم کماکان بدون احتساب نرخ تورم، پرفروشترین انیمیشن باکس آفیسِ جهانی است. اما دیزنی در رابطه با محتواهای مربوطبه «فروزن» خیلی خودداری کرده است. از زمان فیلم اول تاکنون تنها محتواهایی که از «فروزن» داشتهایم یک انیمیشنِ کوتاه پنج دقیقهای که جلوتر از «سیندرلا» در اوایل ۲۰۱۵ پخش شد و یک انیمیشن ۲۲ دقیقهای که در اواخر ۲۰۱۷ به اکرانِ «کوکو» متصل شده بود هستند. بنابراین دیزنی خوب توانسته تا گندِ این آیپی را با محتواهای فرعی در نیاورد و طرفداران را برای قسمتهای اصلی تشنه نگه دارد. پس، «فروزن ۲» از این نظر بارش را بسته است. اما تنها مانعِ واقعی و بزرگی که در مسبرِ «فروزن ۲» قرار دارد، «ظهور اسکایواکر» و انیمیشنِ «جاسوسها در لباس مبدل» (Spies in Disguise)، ساختهی استودیوی بلواسکای (محصولِ فاکس/دیزنی) است که در روز کریسمس اکران میشوند. این دو فیلم از این جهت اهمیت دارند که یکی از فاکتورهای مهمی که به «فروزن» کمک کرد تا به درآمدِ رکوردشکنانهاش دست پیدا کند، عدم وجود هرگونه رقیبهای کودکپسندانه به مدتِ دو ماهِ اولِ اکرانش در سینماها بود. بلاکباسترهای ماه دسامبرِ آن سال یا درامهای بزرگسالانه («نجات آقای بنکس»، «زندگی مخفی والتر میتی»، «دغلکارِ آمریکایی»، «گرگ والاستریت») بودند یا اکشنهای فانتزی خشن («هابیت: برهوت اسماگ»). سال ۲۰۱۴ هم تا زمانِ اکران «لگو مووی» در اوایل فوریه، تقریبا با فیلمهای بزرگسالانهای مثل «تنها بازمانده»، «فعالیت فراطبیعی: بُعد اشباح» و «آن لحظهی معذبکننده» (That Awkward Moment) پُر شده بود. بنابراین اگر برایتان سؤال است که چرا انیمیشنِ ضعیفی مثل «عملیات آجیلی» (The Nut Job) موفق شد در اوایل ۲۰۱۴ به ۱۲۰ میلیون دلار فروش جهانی دست پیدا کند دلیلش این است. اما «فروزن ۲» امسال دیگر از ویژگی «تنها گزینهی بازار» بهره نمیبرد. «فروزن ۲» حالا خودش را دربرابر «ظهور اسکایواکر» و قطاری از فیلمهای کودکپسندانهای مثل «جومانجی ۳»، «گربهها»، «جاسوسها در لباس مبدل»، «زنان کوچک» و «ابرهوش» پیدا کرده است. همچنین شخصیت اصلی زنِ قوی «فروزن ۲» هم در قالب «ظهور اسکایواکر»، «ترمیناتور: سرنوشت تاریک»، «فرشتگان چارلی» و بازسازی «کریسمس سیاه»، بدونِ رقیب نخواهد بود. این حرفها به این معنا نیست که «فروزن ۲»، مخصوصا اگر فیلمِ خوبی از آب در بیاید، قرار نیست به موفقیتِ هیولاوارانهای در باکس آفیس تبدیل شود. ولی به این معنا است که برخی از چیزهایی که آن را در سال ۲۰۱۳ به فیلمِ منحصربهفردی تبدیل میکرد، دربارهی آن در سال ۲۰۱۹ صدق نمیکند. در نتیجه «فروزن ۲» شاید باید بهجای کسب تمام پولهای ممکن، به کسب اکثر پولهای ممکن راضی شود.«شیر شاه» هماکنون بدون احتساب نرخ تورم در جایگاه بیست و یکم پرفروشترین فیلمهای گیشهی خانگی و با احتساب نرخ تورم در جایگاه صد و بیست و دوم این فهرست قرار میگیرد
از سوی دیگر «ظهور اسکایواکر» را داریم که از یک برتری نسبت به «جنگ ستارگان: آخرین جدای» بهره میبرد. اول از همه اینکه «ظهور اسکایواکر» در روز جمعهی قبل از تعطیلی مدارس برای تعطیلاتِ کریسمس اکران میشود. «آخرین جدای» که چهاردهم دسامبر اکران شد، تا دومین دوشنبهی اکرانش نتوانست از برتری «تعطیلی مدارس» بهره ببرد و همین بدجوری به دوامِ پسا-افتتاحیهاش ضربه زد. دوم اینکه، بزرگترین رقبای «ظهور اسکایواکر»، یا مثل «فروزن ۲»، یک ماه قبلتر یا مثل «گربهها» در روزِ یکسان یا مثل «جومانجی ۳»، یک هفته قبلتر از آن اکران میشوند. اما «ظهور اسکایواکر» هم در فضایی اکران میشود که تنها گزینهی کودکپسندانهی بازار نخواهد بود. «جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد» در زمانِ اکرانش با یک فیلم نه چندان قدرتمند در قالب «آلوین و سمورچهها ۴» روبهرو شد و سایرِ رقبایش را به جز «بابا اومده خونه» (Daddy’s Home)، فیلمهای بزرگسالانهای مثل «رکود بزرگ»، «خواهران»، «هشت نفرتانگیز» و «ازگوربرخاسته» تشکیل داده بودند. حتی اکرانهای همزمانِ «روگ وان» هم یک انیمیشن در قالب «آواز بخوان» و فیلمهای بزرگسالانهای مثل «لالالند»، «مسافران»، «زیبایی جانبی» و «فرقهی اساسین» تشکیل میدادند. اگر آخرینِ فیلم حماسهی اسکایواکر، فیلمِ عامهپسند و نسبتا باکیفیتی از آب در بیاید، اتفاقاتِ مختلفی میتواند برای آن در گیشه بیافتد. سومین قسمتِ سهگانههای «جنگ ستارگان» («بازگشت جدای» و «انتقام سیث») ۲۰ تا ۲۵ درصد کمتر از دومین قسمتِ سهگانهها («امپراتوری ضربه میزند» و «حملهی کلونها») میفروشند که خودِ آنها هم دو سومِ درآمد قسمتهای اول («امیدی تازه»، «تهدید شبح» و «نیرو برمیخیزد») را به دست میآورند. اگر «ظهور اسکایواکر» این روند را ادامه بدهد، آن وقت باید انتظارِ فروش خانگی ۷۵۰ تا ۷۷۵ میلیون دلاریاش و فروشِ جهانی یک میلیارد و ۶۰۰ تا یک میلیارد و ۶۶۷ میلیون دلاریاش را داشته باشیم. اگر این اتفاق بیافتد، آن وقت «ظهور اسکایواکر» درآمدِ «شیر شاه» را پشت سر خواهد گذاشت و تمام. اما همزمان این احتمال هم وجود دارد که «ظهور اسکایواکر» فقط به خاطر اینکه «جنگ ستارگان» دیگر بزرگترین بلاکباسترِ بازار نیست، اگر نه کمتر از «آخرین جدای»، اما حداقل به درآمد کمتری نسبت به چیزی که انتظار میرود دست پیدا کند. کابوسوارترین سناریوی ممکن است که «ظهور اسکایواکر» به تکرارِ «پارک ژوراسیک ۳» تبدیل شود؛ آن فیلم با تجربهی ۲۱ درصد افت فروش نسبت به «دنیای گمشده»، ۱۸۱ میلیون دلار در خانه فروخت، اما فقط ۱۸۸ میلیون دلار در کشورهای خارجی فروخت (۴۵ درصد افت نسبت به «دنیای گمشده»). «ظهور اسکایواکر» با چنین افت فروشی به ۴۹۰ میلیون دلار فروش خانگی (که برابر با «شیر شاه» خواهد بود)، اما فقط ۸۸۲ میلیون دلار فروش جهانی دست خواهد یافت. البته که فاصلهی بسیار زیادی بین یک میلیارد و ۶۶۰ میلیون دلار و ۸۸۲ میلیون دلار وجود دارد و احتمالا فیلم کارش را با درآمدی در بین این دو نقطهی اکستریم به پایان خواهد رساند. اما همانطور که میبینید هیچ تضمینی برای اینکه «ظهور اسکایواکر» به فراتر از «شیر شاه» صعود خواهد کرد وجود ندارد و چنین چیزی دربارهی تکرار درآمد یک میلیارد و ۲۷۶ میلیونی «فروزن» با قسمت دوم بهدلیل تفاوتِ شرایط اکران آنها با یکدیگر هم صدق میکند. البته که تمام این حرفها، یک سری گمانهزنی براساس آمار و ارقام است، اما حداقل نشان میدهد که «شیر شاه» به چه موفقیتِ بزرگی تبدیل شده است. «شیر شاه» آنقدر بزرگ است که دوتا از مطمئنترین بلاکباسترهای سال ممکن است کارشان را پایینتر از «بازی پایانی» و «شیر شاه» در جدول نهایی ۲۰۱۹ به اتمام برسانند. هیچکس انتظار ندارد که «فروزن ۲» یا «ظهور اسکایواکر»، درآمد دو میلیارد و ۷۹۰ میلیون دلاری «بازی پایانی» را تکرار کند، اما سؤال این است که آیا قسمتِ آخر حماسهی اسکایواکر و دنبالهی بزرگترین انیمیشنِ دیزنی میتوانند به بازسازی «شیر شاه» نزدیک شوند یا نه. البته که نتیجه هرچه شود، باز به نفع دیزنی خواهد بود.
در جایگاه سوم جدول «روزی روزگاری در هالیوود» (Once Upon a Time in Hollywood) را داریم که ۲۰ میلیون دلار دیگر در دومین آخرهفتهاش کسب کرد و با تجربهی ۵۱ درصد افت فروش از افتتاحیهی ۴۱ میلیون دلاریاش که بهتر از انتظارات بود مواجه شد. محصولِ سونی که با ۹۰ میلیون دلار بودجه تهیه شده به درآمد ۱۰ روزهی ۷۸ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار دست یافته است. رقمی که کماکان ۷ درصد بهتر از درآمد ۱۰ روزهی «حرامزادههای لعنتی» است؛ درحالیکه آن فیلم ۱۰ سال پیش در محیط سینمایی دوستانهتری، با فقط ۴۹ درصد افت فروش در آخرهفتهی دومش مواجه شده بود. افت فروش «روزی روزگاری در هالیوود» همچنین خیلی بهتر از افت ۵۶ درصدی هفتهی دوم «ماما میا ۲»، «بچهی ناف کامپون» و «جان ویک ۳» است. فعلا باید مدتی صبر کنیم تا معلوم شود جدیدترین فیلم کونتین تارانتینو دقیقا در گیشه چند مرده حلاج است، اما حداقل این هفته نشان داد که با یک شگفتی تکهفتهای طرف نبودیم. حالا که حرف از فیلمهای کارگردانمحور شد، بگذارید از این فرصت برای صحبت دربارهی یکی از پدیدههای باکس آفیسِ سالهای اخیر صحبت کنیم که «روزی روزگاری در هالیوود» یکی از جدیدترین نمونههایش است. بهتازگی خبر رسید که اولین تیزرِ «تنت» (Tenet)، جدیدترین فیلمِ کریستوفر نولان قبل از نمایشهای «هابز و شاو» پخش شده است. تیزری که حتی نسخهی بیکیفیتِ فیلمبرداریشده از روی پردهی سینمای آن هم سروصدای زیادی در فضای اینترنت به پا کرد. از این اتفاق فقط یک درس میتوانیم بگیریم: کارگردانانِ کمی هستند که تیزرِ خشک و خالی فیلمِ اورجینالشان بدون اندک اشارهای به داستان یا کاراکترها بتواند چنین هیجانی را بین عموم مردم ایجاد کند. کریس نولان یکی از این اندک کارگردانان است که موفقیتش با محتوهای برند و غیربرند، او را به یک سوپراستارِ سینمایی مُدرن تبدیل کرده است. البته که کارگردانِ فیلمهایی مثل «تلقین»، «پرستیژ» و «بینستارهای» از بازیگرانِ مشهوری مثل لئوناردو دیکاپریو، هیو جکمن و آنا هاتاوی استفاده میکند، اما آلفرد هیچکاک هم با استفاده از امثال کری گرنتها و جیمی استوراتها به شکوفایی میرسید. افتتاحیهی ۵۰ میلیون دلاری «دانکرک» بدون بهره بردن از هیچ ستارهای که توانایی جذب عموم مردم به سینماها را دارند برابر با افتتاحیهی ۵۰ میلیون دلاری «روستا»، ساختهی ام.نایت شیامالان با استفاده از قدرتِ اسمش از ۱۵ سال قبل است. چنین چیزی دربارهی افتتاحیهی ۴۱ میلیون دلاری «روزی روزگاری در هالیوود» با بازی دیکاپریو و برد پیت هم صدق میکند که حکم افتتاحیهی نادری را در بین فیلمهای بزرگسالانهی امسال داشت. چنین چیزی دوباره دربارهی جوردن پیل با فیلم ترسناکش «ما» (Us) هم صدق میکند که با وجود اینکه فیلم کاملا اورجینالی بود، به افتتاحیهی دیوانهوارِ ۷۱ میلیون دلار دست یافت. آن فیلمِ ۲۵ میلیون دلاری پشتسر «آواتار» (۷۷ میلیون دلار)، در جایگاه دوم بزرگترین افتتاحیهی فیلمهای لایو اکشنِ اورجینال بدون احتساب نرخ تورم قرار میگیرد. چنین چیزی باز دوباره دربارهی موفقیتِ معجزهآسای سونی با «بیبی راننده» هم صدق میکند که بهعنوان یک فیلمِ اورجینالِ بزرگسالانه با ایدهای پیچیده بهلطفِ جایگاه کالتِ کارگردان محبوبش (ادگار رایت) به ۲۲۷ میلیون دلار فروش جهانی دست یافت.
یکی از دلایلِ عدم تمایلِ مخاطبان به دیدنِ فیلمهای اورجینال، مرگِ ستارگانی است که توانایی کشیدنِ مردم به سینماها برای دیدنِ فیلمهای اورجینال و تازه را داشتند. آن موقع که فیلمهای اورجینال و تجربههای سینمایی جدید مورد استقبال قرار میگرفتند دلیلش این نبود که مردم در آن زمان ارزشِ آن فیلمها را میدانستند و حالا نمیدانند؛ دلیلش این بود که آنها با اطمینان به ستارگانِ شناختهشدهشان به تماشای آنها میرفتند. اگر آنها تام کروز را دوست داشتند برای تماشای درامهای دادگاهیاش («شرکت» و «چند آدم خوب»)، اکشنهای پرزرق و برقش («مأموریت غیرممکن») و درامهای رومانتیکش («جری مگوایر») حاضر میشدند. مردم به این دلیل به دیدن «عنصر پنجم»، ساختهی لوک بسون میرفتند چون با فیلم اکشنِ علمی-تخیلی دیوانهواری با حضورِ بروس ویلیس طرف بودند. آنها به تماشای «هیچ» (Hitch) میرفتند، چون از ویل اسمیت در ویترینش بهره میبرد. قبل از اینکه تمام فکر و ذکرِ صنعت با آیپیها و مجموعههای دنبالهدار معطوف شود، ستارگان حکم برندها را داشتند. چیزی که فیلمها را میفروخت حضور آرنولد شوارتزنگر در یک اکشن، جولیا رابرتز در یک کمدی رومانتیک یا اِدی مورفی در یک فانتزی کودکانه بود. اما از وقتی که ستارگان به پایانِ دورانشان رسیدند، مخاطبان رو به آیپیها و برندها آوردند. هالیوود قویترین قلابش برای کشیدن مردم به سینماها برای دیدنِ فیلمهای غیربلاکباستریاش در ژانرهای مختلف را از دست داد. البته که هنوز استثناهایی وجود دارند. کمدیهای کوین هارت هنوز میتوانند گیشههای خوبی داشته باشند و چنین چیزی دربارهی لئوناردو دیکاپریو که با کارگردانان باپرستیژ درست میکند و اکشنهای دنزل واشنکتن که در آن در قالب یک انتقامجوی راستین قرار میگیرد صدق میکند. اما بهطور کلی، کاراکترهای برند جای ستارگانِ سینمایی کلاسیک را گرفتهاند. مخاطبان بیش از اینکه بهدنبالِ تام کروز، ویل اسمیت، کریس همسورث یا تام هاردی باشند، دنبالِ ایتن هانت، غولِ چراغجادو، ثور و ونوم هستند. ستارگان سینمایی حالا بهجای بزرگترین عنصر ارزشمند یک فیلم، به ارزشِ افرزودهی آن تبدیل شدهاند. اما در سالهای اخیر سرنخهای جسته و گریختهای داشتهایم که نشان دادهاند هالیوود دوباره میتواند مفهومِ ستارگان سینمایی را بازگرداند، اما بهجای کاراکترهای برند یا بازیگران مشهور، این کار را با فیلمسازانِ صاحبسبک انجام بدهد. ام. نایت شیامالان حتی ۲۰ سال بعد از «حس ششم» میتواند سینماها را فارغ از اینکه جدیدترین تریلرهایش چقدر خوب هستند پُر از تماشاگر کند. سال گذشته برادران وارنر با «ردی پلیر وان» که بزرگترین ستارهاش استیون اسپیلبرگ بود، ۵۸۲ میلیون دلار در دنیا فروخت. این موفقیتها نشان میدهند هرکسی که برای تماشای فیلمهای تارانتینو، فیلمهای جوردن پیل، فیلمهای کریس نولان و فیلمهای ادگار رایت (حداقل «بیبی راننده) در سینماها حاضر میشود، مخصوصا به خاطرِ کسی که روی صندلی کارگردانیشان نشسته، این کار را میکند. آنها فقط کارگردانان شناختهشده و تحسینشدهای در حوزهی کوچکِ فیلمبینهای نِرد نیستند، بلکه آنقدر در بین عموم مردم تحسینشده هستند که مردم را به سینماها بکشانند. در بین فیلمهایی در دستهی «کارگردان بهعلاوهی ستاره» قرار میگیرند میتوان «تکتیرانداز آمریکایی»، ساختهی کلینت ایستوود (با بازی بردلی کوپر) و «ستارهای متولد میشود» (با بازی کوپر و لیدی گاگا) را هم حساب کرد.یکی از دلایلِ عدم تمایلِ مخاطبان به دیدنِ فیلمهای اورجینال، مرگِ ستارگانی است که توانایی کشیدنِ مردم به سینماها برای دیدنِ فیلمهای اورجینال و تازه را داشتند
این حرفها به این معنی نیست که کارگردانی که هدایتِ یک مجموعهِ پرسروصدا و تحسینشده را برعهده داشته قادر به کشیدنِ مردم به سینماها برای فیلمِ مستقلِ شخصی خودش خواهد بود. این اتفاق در صورتی میافتد که فلان فیلمساز قبل از اینکه درگیر یک مجموعه گرانقیمت شود، فیلمسازِ محبوبی بوده باشد که نمونهاش تیم برتون است که از «بتمن» به «ادوارد دستقیچی» رسید. باید صبر کرد و دید آیا رایان جانسون با «چاقوکشی» (Knives Out) میتواند به درآمد نسبتا خوبی در آخرهفتهی شروغِ روز شکرگذاری دست پیدا کند یا اینکه رایان کوگلر با «پاسخ اشتباه» (با بازی مایکل بی. جوردن) میتواند طرفدارانِ «بلک پنتر» یا «کرید» را به خودش جذب کند یا نه. کریس نولان اما در بین فانتزیهای پرخرجِ اورجینالی که به ۶۷۵ تا ۸۳۰ میلیون دلار دست پیدا میکنند، با خودش رقابت میکند. هیچکس انتظار ندارد تا فیلمهای ام. نایت شیامالان که با سرمایهگذاری خودش ساخته میشوند در حد و اندازهی «نشانهها» (۴۰۸ میلیون دلار) یا «حس ششم» (۶۷۲ میلیون دلار) ظاهر شوند و هیچکس انتظار ندارد تا فیلمهای غیرترنسفورمری مایکل بی درآمدهای «راک» یا «آرماگدون» را تکرار کنند. اما اگر موفقیتهای «برو بیرون»، «ردی پلیر وان»، «بیبی راننده» و «دانکرک» یک چیز را نشان داده باشند این است که مردم حاضرند تا از کارگردانان به شکلی که زمانی از بازیگرانِ ستاره حمایت میکردند حمایت کنند. اگر هالیوود بتواند با موفقیت فیلمسازان را به ستارههای جدید سینما متحول کنند، شاید از این طریق بتوانند تا مفهوم فیلمهای اورجینال یا بلاکباسترهای غیرآیپیمحور را زنده نگه دارند. استودیوها از این طریق میتوانند با زیادهروی و فرسودگی مجموعهها مبارزه کنند و این حرکت به استودیوهایی که تمام بزرگترین آیپیها را در اختیار ندارند، سلاحی برای دفاع از خودشان میدهد. البته بعضیوقتها خودِ مجموعهها هم میتوانند از جایگاه ستارهای فیلمسازانشان به نفعِ آیپیهایشان استفاده کنند. نمونهاش کاری است که برادران وارنر با معرفی پتی جنکینز بهعنوان اولین فیلمسازِ زنِ فیلمهای ابرقهرمانی با قسمت اول «واندر وومن» انجام داد و حالا «واندر وومن ۱۹۸۴» به خاطر اینکه او کارگردانیاش را بهجای یک فیلمسازِ جدید برعهده دارد، فیلمِ بزرگتری خواهد بود. مردم در تاریخ هفدهم ژوئیه سال بعد برای دیدنِ «تنت» که از رابرت پتینسون، الیزابت دبیکی و جان دیوید واشنگتن در گروه بازیگرانش بهره میبرد حاضر میشوند چون با فیلمی از کریس نولان طرف هستند. فیلم بعدی جوردن پیل پس از «ما» هرچه باشد، مردم برای دیدنِ تریلر اجتماعی دیگری از جوردن پیل به تماشای آن خواهند رفت و چنین چیزی دربارهی دهمین فیلم کونتین تارانتینو و بازسازی «داستان وست ساید» توسط استیون اسپیلبرگ و هر چیزی که ام. نایت شیامالان بعد از به اتمام رسیدنِ سهگانهی «ناشکستنی» خواهد ساخت صدق میکند. این فیلمها شاید از قدرتِ بازیگرانِ شناختهشده، ایدههای داستانی بکر و تجربههای سینمایی منحصربهفردشان بهره ببرند، اما درنهایت قلابِ اصلی یادآوری این نکته به مردم است که «آنها فیلمهای فلان کارگردان را دوست دارند». حالا که حرف از کارگردانان صاحبسبک است، مارتین اسکورسیزی با «ایرلندی» (The Irishman)، محصول نتفلیکس را فراموش نکنیم که این شرکت با آن، به نامزدی در اسکار و حتی برنده شدن مجسمهی طلایی امیدوار است. این فیلم در ابتدا قرار بود توسط پارامونت مورد سرمایهگذاری قرار بگیرد که بعد از انصرافِ آنها، نتفلیکس برای تأمینِ سرمایهی لازم پیش قدم شد. تا دلمان بخواهد میتوانیم دربارهی مضراتِ دورانِ فرمانروایی نتفلیکس صحبت کنیم، اما نباید فراموش کنیم که هماکنون ما بهلطفِ نتفلیکس شاهدِ اتفاقاتی هستیم که شاید هیچوقت در عمرمان نمیتوانستیم نمونهاش را ببینیم.
بعد از سرمایهگذاری نتفلیکس روی «روما» (Roma)، فیلمِ سیاه و سفید و بسیار شخصی و هنری آلفونسو کوآورن که تقریبا امکان نداشت توسط یک استودیوی هالیوودی ساخته شود، حالا شاهدِ اتفاقی به مراتب شگفتانگیزتر در حوزهی بیزینسِ سینما با «ایرلندی» هستیم. مسئله این است که هیچ استودیویی حاضر نمیشد تا ۱۶۰ میلیون دلار خرج یک درام گنگستری تاریخی کند. بله، بودجهی این فیلم بهلطفِ استفاده از تکنولوژی جوانسازی گرانقیمتی که از آن قبلا برای جوانسازی ساموئل ال. جکسون در «کاپیتان مارول» و جوانسازی آرنولد شوارتزنگر در «ترمیناتور: جنسیس» استفاده شده، آنقدر بالا رفته که با بازسازی «کتاب جنگل» و «شیر شاه» برابری میکند. البته که تماشای دار و دستهی رابرت دنیرو، آل پاچینو و جو پشی در ظاهرِ ۳۰ سالهشان جذاب خواهد بود، اما واقعیت این است که هیچ آیندهای را نمیتوان پیشبینی کرد که فیلمی مثل «ایرلندی» بتواند با کسب ۴۰۰ تا ۴۵۰ میلیون دلار در دنیا، سرمایهاش را برگرداند. در مقایسه، قسمت اول «پدرخوانده» ۴۷ سال پیش در حالی ۱۳۳ میلیون دلار در خانه فروخت (۷۰۸ میلیون دلار به نرخ امروز) که قسمت دوم فقط ۴۷ میلیون دلار در سال ۱۹۷۴ (۲۲۹ میلیون دلار) و قسمت سوم هم ۶۶ میلیون دلار در سال ۱۹۹۰ (۱۴۲ و نیم میلیون دلار) فروختند. پس حتی اگر «ایرلندی» به اندازهی قسمت سوم «پدرخوانده» در گیشهی خانگی بلیت بفروشد، باز باید به همان اندازه یا بیشتر در کشورهای خارجی بلیت بفروشد تا بتواند بودجهاش را برگرداند. واقعیت این است که فیلمهای گنگستری، مخصوصا آنهایی که اکشنهای ماجرایی «تسخیرناپذیران»وار نیستند، با وجود محبوبیتشان در دهههای اخیر خوراکِ باکس آفیس نبودهاند. اگر به چهل سال قبل برگردیم، پرفروشترین فیلمِ جنایی تاریخی کماکان «گنگستر آمریکایی»، ساختهی ریدلی اسکات است که در سال ۲۰۰۷ به ۱۳۰ میلیون دلار فروش خانگی و ۲۶۰ میلیون دلار فروش جهانی دست پیدا کرد. اما بعد از آن فیلم با بازی دنزل واشنگتن و راسل کرو که به خاطر حضور دنزل واشنگتن در قالب یک ضدقهرمان اتفاقِ منحصربهفردی بود، دومین فیلم پرفروشِ جنایی تاریخی «دشمنانِ ملت»، ساختهی مایکل مان است. آن فیلم در سال ۲۰۰۹ حتی با وجود بهره بردن از جانی دپ و کریستین بیل در اوج شهرتشان، به ۲۱۴ میلیون دلار فروش از ۱۰۰ میلیون دلار بودجه دست یافت.
از سوی دیگر «عشای ربانی سیاه» (Black Mass) را در اواخر ۲۰۱۵ داشتیم که به خاطر حضور جانی دپ در یک فیلم غیربلاکباستری حسابی مورد پوشش مفت و مجانی رسانهها قرار گرفت، اما درنهایت به فقط ۹۹ میلیون دلار درآمد از ۵۳ میلیون دلار بودجه دست پیدا کرد. «کوکایین» (Blow) با بازی جانی دپ در سال ۲۰۰۱ ۸۶ میلیون دلار در دنیا از ۵۳ میلیون دلار بودجه فروخت که درآمد خوبی برای دورانِ جانی دپ قبل از انفجار محبوبیتش با «دزدان دریایی کاراییب» حساب میشود. «دانی براسکو» (دپ و آل پاچینو) ۱۲۴ میلیون دلار در سال ۱۹۹۷ فروخت. «جوخهی گنگستر» (با بازی جاش برولین، رایان گاسلینگ، شان پن و اِما استون) به ۱۰۵ میلیون دلار از ۶۰ میلیون دلار بودجه دست پیدا کرد. همچنین زمانی فیلمهای پرخرجِ دزد و پلیسی مثل «محرمانه لس آنجلس» و «رفتگان» هم روی بورس بودند که البته ظاهرا «ایرلندی» چنین فیلمی نیست. هر دوی «سکوت» و «هیوگو» (۱۸۵ میلیون دلار اما از ۱۵۰ میلیون دلار بودجه) نشان دادند که فیلمهای اسکورسیزی برای واقعا مورد توجه قرار گرفتن در گیشه به دیکاپریو نیاز دارند. آل پاچینو منهای «جک و جیل» با حضور آدام سندلر، از زمانِ همکاریاش با رابرت دنیرو در «قتلِ راستین» در سال ۲۰۰۸، هیچ فیلمی با فروش بیش از ۴۰ میلیون دلار نداشته است. نام رابرت دنیرو هم هنوز بهعنوان نقش مکمل («کارآموز»، «بابابزرگ کثیف» و «لاس وگاس») یا ارزش افزوده («دغلبازی آمریکایی» و «جوی») قدرتمند است، اما او بهطور کلی قدرتِ ستارهای او خارج از کمدیهای عامهپسند تصادفی است. جو پشی و هاروی کیتل هم با وجود تمام هنرمندیشان در چارچو باکس آفیس سال ۲۰۱۹، ستاره حساب نمیشوند. نکتهی کنایهآمیزِ ماجرا این است که فیلم از لحظهای به یک شکستِ تجاری تبدیل شد که روی نقشآفرینی سه بازیگر اصلیاش در قالب نسخهی جوانترشان پافشاری کرد. رابرت دنیرو در حالی به خاطر بازی کردنِ نقشِ جوانیهای مارلون براندو در «پدرخوانده ۲» شناخته شد و اسکار برنده شد که حالا اصرار روی بازی کردن نسخهی جوانیاش، «ایرلندی» را محکوم به فنا کرده است. تمام اینها نشاندهندهی برتری نتفلیکس در مقایسه با استودیوهای مرسومِ هالیوودی است. هدفِ آنها جذب مشترکانِ جدید است. در نتیجه برای آنها مهم نیست که درآمد «ایرلندی» در اکرانِ سینماییاش چقدر خواهد بود. نتفلیکس با انتظارات و مسئولیتها و محدودیتهای امثال لاینزگیت و سونی و برادران وارنر درگیر نیستند و فقط به خاطر فراهم کردن شرایط ساخت فیلمی مثل «ایرلندی» مورد تحسین قرار میگیرند. به عبارت دیگر در حالی پارامونت به خاطر اکران شکستی مثل «مادر!»، ساختهی دارن آرنوفسکی در موقعیت دفاعی قرار گرفت که نتفلیکس به خاطر انتشار چنین فیلمی مورد تحسینِ گستردهای قرار میگرفت.
در بازگشت به جدول، در ردهی چهارم اما «مرد عنکبوتی: دور از خانه» (Spider-Man: Far from Home) قرار دارد که ۷ میلیون و ۷۵۵ هزار دلار دیگر به جیب زد و به مجموع خانگی ۳۶۰ میلیون و ۳۲۹ هزار دلار رسید. این فیلم از مرز ۴۰۰ میلیون دلار عبور نخواهد کرد، اما عبورش از درآمد ۳۷۳ میلیون دلاری «مرد عنکبوتی ۲» بدون احتساب نرخ تورم هنوز امکانپذیر است. ا
منبع : زومجی
0 دیدگاه