جرج میلر و بونگ جون هو، کارگردانهای Mad Max و Parasite از سینمای مارول دفاع میکنند
جرج میلر و بونگ جون هو صحبتهای مارتین اسکورسیزی در مورد فیلمهای مارول را قبول ندارند.
مقالههای مرتبط:
- مارتین اسکورسیزی فیلمهای مارول را با پارکهای تفریحی مقایسه کرد
- فرانسیس فورد کاپولا فیلمهای مارول را نفرتانگیز دانست
- شفافسازی مارتین اسکورسیزی در مورد «مارول سینما نیست»
درحالیکه تصور میشد حواشی پیرامون صحبتهای مارتین اسکورسیزی در مورد دنیای سینمایی مارول (Marvel Cinematic Universe) محصول والت دیزنی به پایان رسیده است، بهتازگی دو تن از عوامل سینما باز هم بهسراغ این قضیه رفتهاند و از فیلمهای مارول دفاع کردهاند.
اسکورسیزی که این روزها با فیلم مرد ایرلندی (The Irishman) توانسته است یکی از بهترین آثار امسال را از طریق نتفلیکس (Netflix) ارائه دهد، حدود دو ماه قبل بهسراغ انتقاداتی شدید نسبت به فیلمهای مارول رفت و آنها را شبیه پارکهایی تفریحی دانست که از ذات اصلی سینما دور هستند؛ انتقاداتی که بعدها با صحبتهای افرادی چون فرانسیس فورد کاپولا دنبال شد و واکنشهای مثبت و منفی زیادی در پی داشت و هنوز هم بحثها در این زمینه ادامه دارد.
بونگ جون هو که تا امروز آثار تماشایی زیادی ساخته و امسال هم با فیلم انگل (Parasite) به نخل طلای کن رسیده و به یکی از مطرحترین کارگردانهای سینما تبدیل شده است، در گفتگو با ورایتی از علاقهی خود به فیلمهای ابرقهرمانی میگوید:
من ارادت بسیار زیادی به مارتین اسکورسیزی و فرانسیس فورد کاپولا دارم و با تماشای آثار آنها بزرگ شدهام و از آنها درس گرفتهام؛ بنابراین مفهوم صحبتهای آنها را درک میکنم و به نظر هر دو کارگردان احترام میگذارم. ولی از طرف دیگر وقتی به شکل موردی به فیلمهای ابرقهرمانی نگاه میکنم، آثار مختلفی هستند که از آنها لذت بردهام، از نگهبانان کهکشان (Guardians of the Galaxy) ساختهی جیمز گان و لوگان (Logan) اثر جیمز منگولد تا کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان (Captain America: The Winter Soldier) محصول برادران روسو. هرکدام از این فیلمها لحظات سینمایی بزرگی دارند.
البته این کارگردان کرهای با وجود علاقهی خود به بعضی از فیلمهای مارول، خیلی بعید میداند که روزی کارگردانی یکی از آنها را برعهده بگیرد:
من یک مشکل شخصی با این نوع فیلمها دارم. به خلاقیتی که در تولید آنها بهکار میرود احترام میگذارم، ولی در فیلمهای سینمایی و دنیای واقعی نمیتوانم با افرادی که لباسهای تنگ و چسبان میپوشند کنار بیایم. خودم هم هیچوقت لباسهای تنگ نمیپوشم و اصلاً تماشای مردم در این لباسها ذهنم را بههم میریزد و موقع مواجه شدن با آنها نمیدانم کجا را نگاه کنم و حس خفگی به من دست میدهد. اکثر ابرقهرمانان هم لباسهای چسبانی میپوشند و بههمین دلیل نمیتوانم بهسراغ کارگردانی چنین آثاری بروم و فکر هم نمیکنم کسی به من پیشنهاد چنین کاری را بدهد. شاید اگر روزی به یک ابرقهرمان با لباسی بسیار گشاد و راحت برسم، به کارگردانی فیلم آن هم فکر کنم!
بونگ جون هو تنها کارگردانی نبوده که این روزها در مورد آثار مارول صحبت کرده است و چند روز قبل هم جرج میلر به بحث پیرامون این قضیه پرداخت. کارگردان مجموعه فیلمهای مکس دیوانه (Mad Max) که با آخرین نسخهی آن یعنی مکس دیوانه: جاده خشم (Mad Max: Fury Road) توانسته بود به موفقیتهای زیادی برسد و در مراسم اسکار آن دوره هم نامزدیهای متعددی برای فیلم خود دریافت کند، در گفتگو با ددلاین گفته است:
من همهی این فیلمهای ابرقهرمانی را تماشا میکنم. در مورد این ماجرای اخیر هم باید بگویم که سینما مفهومی است بسیار گسترده و عظیم و مهم این است که در نهایت اثری تولید شود که برای مخاطبان خود معنای خاصی دارد. قصهگوهای سواحیلی (یک قوم آفریقایی) نقل قول جالبی دارند که آن را بعد از پایان هر قصهی خود میگویند: «من داستان خود را روایت کردم. اگر این داستان بد بوده، تقصیر خود من بوده است؛ چرا که وظیفهی روایت آن برعهده من بود. اگر هم خوب بوده، اکنون این داستان متعلق به همه است.» به نظر من میتوان چنین نقل قولی را به دنیای سینما هم ارتباط داد و نباید فروش بالای فیلمهای سینمایی را زیر سوال برد و آن را تنها بهخاطر مسائلی مثل بازاریابی مناسب و مواردی مثل آن دانست.
خود میلر هم سالها قبل قرار بود اثری ابرقهرمانانه براساس «لیگ عدالت» تولید کند؛ فیلم Justice League: Mortal که مقدمات تولید آن در سال ۲۰۰۷ آغاز شد ولی در نهایت بهجایی نرسید. او ادامه میدهد:
در این مورد خاص (فیلمهای مارول) اتفاقات زیادی رخ داده و اکنون وظیفهی ما بهعنوان قصهگوهای صنعت سینما است که سعی کنیم این قضایا را متوجه شویم. این فیلمها هم سینما محسوب میشوند و به نظر من نباید مفهوم سینما را تنها به مواردی خاص نسبت داد و گفت «این یکی سینما است» و «آن یکی سینما نیست» و صحبتهایی از این دست. این موضوع در مورد تمام هنرها صدق میکند، از ادبیات و هنرهای نمایشی گرفته تا نقاشی، موسیقی و خلاصه همهچیز. در همهی این هنرها با مخاطبان وسیعی سر و کار داریم و نباید اهمیت بخشی از آثار را بیشتر از سایر موارد بدانیم و با این جملات، اصل ماجرا را زیر سوال میبریم. همهچیز مثل یک موزائیک بزرگ و عظیم است و هر اثر هم جایگاه خاص خود را بهعنوان قطعهای در این موزائیک دارد.
او باز هم به بحث در مورد قصهگویی میپردازد و از این میگوید که وقتی ایدههای مربوط به یک داستان جدید به ذهنش میرسد، گروه خاصی از مخاطبان را در نظر نمیگیرد و بهجای آن به حس و حال درونی خود مراجعه میکند تا ببیند قصهی جدید باید به کجا برسد:
من بیشتر عمر خود را صرف تفکر و یافتن راههایی برای قصهگویی کردهام و اینکه اصلاً چرا ما داستان میگوییم. فکر میکنم نکتهای کلیدی دراینمیان وجود دارد و یکی از مهمترین دلایل قصهگویی، حس و حال درونی فرد است که از این طریق شکوفا میشود. منظور من این نیست که چنین چیزی یک نوع تمرین ذهنی است، بلکه بیشتر درک و شهودی است که در خود فرد وجود دارد. بههمین دلیل هم نمیتوان به سادگی گفت که چرا مثلاً من جذب نوع خاصی از سینما میشوم و از طرف دیگر ممکن است فیلمی خوشساخت هم باشد، ولی در ذهن من باقی نماند. بهنظرم همهی اینها حالتی داروینی دارند و در اثر تکامل در بخشی از ذهن ما قرار گرفتهاند و ما را وادار به حرکت بهسمت مسیرهای مختلف میکنند. من فیلمهای زیادی نمیسازم و معمولاً هم از مدتها قبل به فکر ساختن اثر بعدی خود نیستم، ولی در عینحال قصههای زیادی درون ذهن خود دارم و بعضی از آنها مثل ماجراهای مکس دیوانه بعد از سالها به نقطهی مناسب برای تولید فیلم میرسند و اشتیاق زیادی برای روایت آنها پیدا میکنم.
جرج میلر بهتازگی یکبار دیگر از برنامههای خود برای کارگردانی فیلم جدیدی از مجموعهی مکس دیوانه صحبت کرده است و شاید بتوانیم بهزودی منتظر آغاز تولید این اثر باشیم.
منبع : زومجی
0 دیدگاه