گزارش باکس آفیس: شکست Dolittle ثابت کرد رابرت داونی جونیور ستاره سینما نیست
در گزارش باکس آفیس این هفته دربارهی افتتاحیه «جنتلمنها»، جدیدترین فیلم گای ریچی و ادامهی اکرانِ موفقیتآمیزِ «پسران بد تا ابد» صحبت میکنیم. همراه ما باشید.
گزارش باکس آفیسِ این هفته را با «جنتلمنها» (The Gentlemen)، جدیدترین فیلمِ گای ریچی بهعنوانِ تنها اکرانِ گستردهی این آخرهفته شروع میکنیم؛ این کمدی گنگستری بزرگسالانه که متیو مککانهی، چارلی هونام، هیو گرنت، هنری گلدینگ، کالین فارل و غیره را در گروهِ بازیگرانش دارد، ۱۱ میلیون دلار از نمایش در ۲ هزار و ۱۶۵ سینما به دست آورد. گرچه این رقم استثنایی نیست، اما فراموش نکنیم که نهتنها استودیوی استیایکس اینترتینمنت با پرداختِ فقط ۷ میلیون دلار، حقِ پخشِ این فیلم را در آمریکای شمالی صاحب شده است، بلکه واقعیت این است که فیلمهای گنگستری بزرگسالانهی گای ریچی هیچوقت درآمدهای بلاکباسترگونه نداشتهاند. محبوبترین فیلمِ گنگستری گای ریچی، «قاپزنی» (Snatch) است که در سال ۲۰۰۱ به ۳۰ میلیون دلار فروشِ خانگی و ۸۴ میلیون دلار فروشِ جهانی از ۱۰ میلیون دلار بودجه دست پیدا کرد. پُرفروشترین فیلمهای گای ریچی، آنهایی هستند که سبکِ فیلمسازی منحصربهفردِ او را درونِ بلاکباسترهایی مثل «علاالدین» یا «شرلوک هولمز» بستهبندی میکنند. در نتیجه، فروشِ جهانی ۳۳ میلیون و ۵۳۰ هزار دلاری «جنتلمنها» تا این لحظه کاملا استاندارد است. همچنین از آنجایی که «جنتلمنها» مخصوصِ طرفدارانِ خودِ کارگردانش ساخته شده، دوامِ طولانیمدتِ آن در دورانِ پسا-افتتاحیهاش هم پیشبینی نمیشود. مخصوصا باتوجهبه اینکه «جنتلمنها» باتوجهبه نظرِ اکثرِ منتقدان به اندازهی بهترین فیلمهای گنگستری ریچی خوب نیست. اما دومین تازهاکرانِ این هفته فیلم ترسناکِ «پیچش» (The Truning)، محصولِ یونیورسال و دریمورکس است که اقتباسی از روی داستانِ کوتاه «پیچیدهتر شدنِ اوضاع» به قلم هنری جیمز است. این فیلم که میانگینِ امتیازِ F را از تماشاگرانش دریافت کرده، فقط ۷ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار بهعنوانِ افتتاحیه فروخت. به احتمال زیاد فروشِ نهایی این فیلم بهجای ۲۰ میلیون دلار، به ۱۵ میلیون دلار نزدیکتر خواهد بود. سومین تازهاکرانِ هفته اما «آخرین اقدام کامل» (The Last Full Measure)، محصولِ رودساید اترکشنز بود که بدون هرگونه سروصدای رسانهای و با کمترین تبلیغاتی در ۶۱۴ سینما روی پرده رفت. این درامِ جنگی به تلاشِ ۳۴ سالهی خانوادهی یک قهرمانِ جنگ ویتنام برای اثباتِ اینکه او لیاقتِ دریافتِ مدال افتخار دارد میپردازد و از سباستین استن، کریستوفر پلامر، ویلیام هرت، اِد هریس و ساموئل ال. جکسون در گروهِ بازیگرانش بهره میبرد. این فیلم که نقدهای ضد و نقیضِ رو به مثبتی دریافت کرده، حدودِ یک میلیون دلار بهعنوانِ افتتاحیه کسب کرد. بالاخره آخرین تازهاکرانِ این هفته «رنگِ فضایی» (Color Out of Space)، محصولِ اسپکترویژن است یکه یک ماه پیش از پخشش روی پلتفرمهای استریمینگ در بیست و پنجم فوریه، در ۸۵ سینما ریو پرده رفت. این فیلمِ پُرسروصدا که اقتباسی از روی یکی از داستانهای اچ. پی. لاوکرفت است و نیکولاس کیج را در نقشِ اصلیاش دارد، حدود ۲۴۲ هزار دلار کسب کرد. اگر این فیلم در بهترین حالت درآمدی شبیه به «مندی» (Mandy) داشته باشد، میتواند به چیزی حدود یک میلیون و ۲۰۰ هزار دلار دست پیدا کند.
مقالات مرتبط
اما در زمینهی فیلمهای قدیمی جدول برایتان از «پسران بد تا ابد» (Bad Boys for Life) بگویم که پس از تجربهی ۴۶ درصد افت فروش، ۳۴ میلیون دلار دیگر در دومین آخرهفتهاش کسب کرد و به مجموعِ ۱۰ روزهی ۱۲۰ میلیون دلار دست یافت؛ افت فروشِ این بهتر از افت فروشِ ۴۶ درصدی «سواری با هم» (Ride Along) در آخرهفتهی دومش است؛ آن فیلم درنهایت به ۲/۷۹ برابرِ افتتاجیهی ۴۸ میلیون دلاریاش دست یافت. «پسران بد ۳» که تا هفتهی بعد هیچ رقیبی ندارد، احتمالا تا هفتهی بعد همین موقع درآمدِ ۱۳۳ میلیون دلاری «پسران بد ۲» را بدون احتساب نرخ تورم پشت سر خواهد گذاشت. همچنین این فیلم میتواند تا هفتهی بعد از «پاول بلارت: پلیش فروشگاه» (۱۴۶ میلیون دلار از ۳۹ میلیون افتتاحیهی جمعه تا دوشنبه) عبور کرده و بدون احتساب نرخ تورم به پُرفروشترین فیلم تاریخِ ماه ژانویه تبدیل شود. اگر «پسران بد ۳» بتواند از جبههاش دفاع کند حتی قادر به عبور از مرز ۲۰۰ میلیون دلار درآمدِ خانگی تا پایانِ دورهی اکرانش نیز خواهد بود. اگرچه احتمالِ ۲۰۰ میلیونی شدن این فیلم باتوجهبه آغازِ اکرانِ «پرندگانِ شکاری» از دو هفتهی بعد پایین است، اما اگر «پسران بد ۲» با درآمدی بیش از ۱۹۲ میلیون دلار، میتواند از فروشِ «پسران بد ۲» با احتساب نرخ تورم عبور کند و درآمدِ ۱۷۷ میلیون دلاری «پاول بلارت: پلیس فروشگاه» با احتساب نرخ تورم را با اختلافِ زیادی پشت سر بگذارد. همچنین این فیلم با ۲۱۵ میلیون دلاری که تاکنون در دنیا فروخته است، بهراحتی تا یکی-دو هفتهی دیگر درآمدِ جهانی ۲۷۳ میلیون دلاری «پسران بد ۲» را نیز پشت سر خواهد گذاشت. قابلذکر است که رکوردِ پُرفروشترین فیلمِ تاریخِ ماه ژانویه در گیشهی جهانی در اختیارِ انیمیشن «پاندای کونگفوکار ۳» است در سال ۲۰۱۶ به ۱۴۱ میلیون دلار فروشِ خانگی و ۵۱۷ میلیون دلار فروشِ جهانی دست یافت. باید دید «پسران بد ۳» تا چه اندازه میتواند به این رکورد نزدیک شود. خبر خوب این است که «پسران بد ۳» بهلطفِ بودجهی پایینِ ۹۰ میلیون دلاریاش برای موفقیت نیازی به شکستنِ رکورد «پاندای کونگفوکار ۳» ندارد. «پسران بد ۳» به این ترتیب با پیوستن به «جومانجی ۲» (۹۶۲ میلیون دلار از ۹۰ میلیون بودجه)، «جومانجی ۳» (۷۱۵ میلیون از ۱۲۰ میلیون بودجه)، «ونوم» (۸۵۴ میلیون از ۹۰ میلیون بودجه) و «روزی روزگاری در هالیوود» (۳۷۵ میلیون از ۹۰ میلیون بودجه) به یکی دیگر از موفقیتهای جهانی بزرگِ سونی در مقایسه با بودجهی متوسطش تبدیل میشود؛ انتظار میرود که «پیتر خرگوشه ۲»، «شکارچیان ارواح: زندگی پس از مرگ»، «موربیوس» و «ونوم ۲»، این روندِ امیدوارکننده را برای سونی حفظ کنند.
اما اگر برایتان سؤال است که «پسران بد تا ابد» در چه جایگاهی در کارنامهی ویل اسمیت قرار میگیرد، ماجرا به این شکل است: «پسران بد تا ابد» (۶۲/۵ میلیون دلار افتتاحیه) جایی بالاتر از «من، رُبات» (۵۲/۲ میلیون دلار) و «مردان سیاهپوش ۳» (۵۴/۶ میلیون دلار) و پایینتر از «هنکاک» (۶۲/۶ میلیون دلار)، «من افسانهام» (۷۷/۲ میلیون دلار)، «علاالدین» (۹۱/۵ میلیون دلار) و «جوخهی انتحار» (۱۳۳/۷ میلیون دلار) در ردهی پنجم بهترین افتتاحیههای این بازیگر بدون احتساب نرخ تورم قرار میگیرد. همچنین پُرفروشترین فیلمهای ویل اسمیت در دنیا به ترتیب عبارتاند از: «علاالدین» (یک میلیارد و ۵۰ میلیون دلار)، «روز استقلال» (۸۱۷/۴ میلیون دلار)، «جوخهی انتحار» (۷۴۶/۸ میلیون دلار)، «هنکاک» (۶۲۴/۴ میلیون دلار)، «مردان سیاهپوش ۳» (۶۲۴ میلیون دلار)، «مردان سیاهپوش» (۵۸۹/۴ میلیون دلار) و «من افسانهام» (۵۸۵/۳ میلیون دلار). مهمترین ویژگی «پسران بد تا ابد» این است که این فیلم به جمع یکی دیگر از فیلمهای پُرفروشِ سونی که با بودجهی مناسبی تهیه شدهاند میپیوندد؛ این فیلم جایی درکنار «جومانجی ۲» (۴۰۴ میلیون خانگی و ۹۶۲ میلیون جهانی از ۹۰ میلیون بودجه)، «ونوم» (۲۱۶ میلیون خانگی / ۸۵۴ میلیون جهانی از ۹۰ میلیون بودجه) و «روزی روزگاری در هالیوود» (۳۷۵ میلیون جهانی از ۹۰ میلیون بودجه) قرار میگیرد. حتی «جومانجی: مرحلهی بعد» هم با فقط ۱۲۰ میلیون دلار بودجه تهیه شد که افزایشِ بودجهی مناسبی بهعنوان دنبالهی قسمتِ محبوب و بادوامِ قبلی حساب میشود؛ بودجهای که «مرحلهی بعد» که تاکنون ۲۷۵ میلیون و اندی در خانه و ۷۱۳ میلیون و اندی در دنیا فروخته است را به موفقیتِ غولآسایی بدل میکند. این موضوع دربارهی بودجهی ۱۶۰ میلیون دلاری «مرد عنکبوتی: دور از خانه» دربرابرِ بودجهی ۱۷۵ میلیون دلاری «بازگشت به خانه» که در مقایسه با استانداردهای مارول، رقمِ پایینی حساب میشود نیز صدق میکند (یکی از دلایلش عدم حضور رابرت داونی جونیور در این فیلم بود). در نتیجه، درآمد ۳۹۰ میلیونیاش در خانه و یک میلیارد و ۱۰۴ میلیونیاش در دنیا، آن را بهطرز دیوانهواری به فیلمِ سودآوری تبدیل کردند. چنین بودجهگذاریهای هوشمندانهای در تضاد با همان استودیویی قرار میگیرد که گرچه «مرد عنکبوتی ۴» را بهدلیل خرج بالای ساختش کنسل کرد («مرد عنکبوتی ۳» با بودجهی رکوردشکنِ ۲۵۸ میلیون دلار در سال ۲۰۰۷ ساخته شد)، اما بعدا ۲۳۵ میلیون دلار خرج «مرد عنکبوتی شگفتانگیز» و ۲۵۵ میلیون دلار هم پای «مرد عنکبوتی شگفتانگیز ۲» ریخت؛ این موضوع دربارهی بودجهی ۱۴۴ میلیون دلاری ریبوتِ «شکارچیان ارواح» در سال ۲۰۱۶ هم حقیقت دارد؛ بودجهای که فیلمی با ۱۲۶ میلیون دلار فروش خانگی و ۲۲۹ میلیون دلار فروشِ جهانی را به یک فاجعهی تمامعیار تبدیل کرد.
این روزها آقای تام راثمن، رئیسِ استودیوی سونی است. او همان کسی است که در زمانِ ریاستِ فاکس، بهعنوان کسی که فقط ۷۵ میلیون دلار برای ساختِ قسمت اول «افراد ایکس» به برایان سینگر و تیمش داد بدنام است. راستش، همین که آن فیلم فقط ۲۹۷ میلیون دلار در دنیا فروخت ثابت کرد که او تصمیمِ هوشمندانهای گرفته بود. حالا بودجهگذاری هوشمندانه به یکی از ترندهای سونی در چند سالِ اخیر تبدیل شده است. سونی درکنار بلاکباسترهایش، سودِ قابلتوجهای از فیلمهایی مثل «زنان کوچک» (۱۳۳ میلیون و اندی از ۴۰ میلیون بودجه)، «بیبی راننده» (۲۲۷ میلیون / ۳۴ میلیون بودجه)، «آبهای کمعمق» (۱۱۹ میلیون / ۱۹ میلیون بودجه)، «روزی روزگاری در هالیوود» (۳۷۴ میلیون / ۹۰ میلیون بودجه)، «نفس نکش» (۱۵۷ میلیون / ۱۰ میلیون بودجه) و «سوسیس پارتی» (۱۴۰ میلیون از ۱۹ میلیون بودجه) به جیب زده است. آنها حتی در سالِ ۲۰۱۶ با فیلم علمیتخیلی «مسافران»، با بازی کریس پرت و جنیفر لارنس روی یک فیلمِ اولداسکول ستارهمحور سرمایهگذاری کردند که با وجود جنجالی که در سراسر اینترنت به راه انداخت، کماکان موفق به کسب ۳۰۳ میلیون دلار از ۹۰ میلیون دلار بودجه شد. نکتهی خوبِ بودجهگذاری هوشمندانه این است که حتی وقتی فیلمهای آنها مثل «دوزخ» (۲۲۰ میلیون از ۷۵ میلیون بودجه)، «هفت دلاور» (۱۶۲ میلیون / ۹۰ میلیون بودجه)، «دختری در تار عنکبوت» (۳۵ میلیون از ۴۳ میلیون بودجه)، «پرندگان خشمگین ۲» (۱۴۷ میلیون / ۶۵ میلیون بودجه) و «فرشتگان چارلی» (۶۹ میلیون / ۴۸ میلیون بودجه) ناامیدکننده ظاهر میشوند یا شکست میخورند، سونی بهدلیلِ بودجهی کنترلشدهی این فیلمها، چیزِ زیادی را از دست نمیدهد. حتی «مردان سیاهپوش: بینالمللی» که کاملا در ماموریتش برای لانچِ مجددِ این مجموعه شکست خورد، کماکان بهلطفِ بودجهی ۱۱۰ میلیونیاش موفق شد تا حداقل سرمایهاش را با کسب ۲۵۴ میلیون دلار در دنیا برگرداند. در مقایسه، «ترمیناتور: سرنوشت تاریک» و «دارک فینیکس» همینقدر فروختند اما با بودجههای ۱۸۵ تا ۲۰۰ میلیون دلاری. البته که این بودجههای پایین بدون جنبهی منفی هم نیست. امثال ریبوت «فرشتگان چارلی» (که با نیمی از بودجهی قسمتهای قبلی در سال ۲۰۰۰ ساخته شد)، «دختری در تار عنکبوت» (که با نیمی از بودجهی «دختری با خالکوبی اژدها» در سال ۲۰۱۱ ساخته شد) و ریبوت «کرینه» (که بودجهی ۱۰ میلیونیاش با قسمت اول «کینه» در سال ۲۰۰۴ برابر است) تا حدودی به این دلیل شکست خوردند، چون بهدلیل بودجهی پایینشان در مقایسه با قسمتهای قبلی مجموعه کوچکتر احساس میشوند و همچون عقبگرد به نظر میرسیدند. بنابراین همین که «پسران بد ۳» با وجود اینکه با بودجهای پایینتر از «پسران بد ۲» (۱۳۰ میلیون در سال ۲۰۰۳) ساخته شده، در ظاهر ارزانقیمت و پیشپاافتاده به نظر نمیرسد اتفاقِ مهمی است. اما بهطور کلی رازِ موفقیتِ سیستمِ سونی که دو فیلم «مورمور» (Goosebumps) و «پیتر خرگوشه» (۳۵۱ میلیون از ۵۰ میلیون بودجه) هم جزوشان هستند این است که برای فیلمی در حدِ «ارباب حلقهها: یاران حلقه» بودجهای «ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه»گونه در نظر نمیگیرد. از همین رو میتوان پیشبینی کرد که به احتمال خیلی زیاد نهتنها «شکارچیان ارواح: زندگی پس از مرگ» بودجهای نزدیک به ریبوتِ قبلی «شکارچیان ارواح» نخواهد داشت، بلکه بودجهی «موربیوس» هم بهجای «مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه» به «ونوم» نزدیکتر خواهد بود و بودجهی «ونوم ۲» هم بهجای «مرد عنکبوتی: دور از خانه»، به «جومانجی: مرحلهی بعد» نزدیک خواهد بود.فیلمهایی مثل «۱۹۱۷» و «چاقوکشی» درکنارِ امثالِ «فورد علیه فِراری»، «کویین و اسلیم»، «زنان کوچک» و «یک روز زیبا در محله» دارند نشان میدهند که فیلمهای اولداسکولِ ستارهمحور هنوز میتوانند در گیشه موفق شوند
اما در ردهی دومِ جدول به درامِ جنگی «۱۹۱۷»، محصولِ یونیورسال برمیخوریم که پس از تجربهی ۲۸ درصد افت فروش، ۱۵ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار در سومین آخرهفتهاش کسب کرد تا از مرز ۱۰۰ میلیون دلار فروشِ خانگی و ۲۰۰ میلیون دلار فروشِ جهانی عبور کند. ساختهی سم مندز تا حالا به ۱۰۳ میلیون و ۸۸۰ هزار دلار درآمدِ خانگی از ۹۰ میلیون دلار بودجه دست یافته است. افت فروشِ این فیلم در سومین آخرهفتهاش حتی بهتر از «تنها بازمانده» (۴۱ درصد افت در آخرهفتهی سوم) است؛ این یعنی «۱۹۱۷» در بدترین حالت ۱۳۵ میلیون دلار در آمریکای شمالی خواهد فروخت و در صورت برنده شدنِ بهترین فیلمِ اسکار به فراتر از ۱۵۰ میلیون دلار هم خواهد رسید. «۱۹۱۷» موفقیتِ بزرگی برای یونیورسالی است که این روزها ضررهای هنگفتی را به خاطر شکستهای «گربهها» و «دولیتل» تجربه کرده است. اما در جایگاه دهمِ جدول «چاقوکشی» (Knives Out) را پیدا میکنیم که ۳ میلیون و ۶۵۰ هزار دلار دیگر کسب کرد و با تجربهی ۱۵ درصد افت فروش، باز دوباره برای ششمین بار در طولِ هشت آخرهفتهای که روی پرده بوده، کمترین افت فروشِ ۱۰ فیلم برتر باکس آفیسِ این آخرهفته را تجربه کرد. این فیلم تاکنون ۱۵۱ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار در گیشهی خانگی فروخته است که آن را حتی بدون بهره بُردن از درآمدهای ناشی از پیروزی در اسکار، بالاتر از «لالالند» (۱۵۱ میلیون دلار) قرار میدهد. اگر «چاقوکشی» بتواند «سن آندریس» (۱۵۵ میلیون دلار) را پشت سر بگذارد، آن وقت به پُرفروشترین فیلم لایو اکشنِ اورجینالِ غیرترسناکِ سینما از زمان «بینستارهای» (۱۸۸ میلیون دلار) در سال ۲۰۱۴ تبدیل خواهد شد. اما هر دوی «۱۹۱۷» و «چاقوکشی»، موفقیتهای بزرگی برای فیلمهای بزرگسالانهی غیرآیپی هستند. این نوع موفقیتهای تجاری در دورانِ فرمانروایی پلتفرمهای استریمینگ نهتنها برای سرمایهگذارانشان خوب هستند، بلکه در زمانیکه سرویسهای استریمینگ، فیلمسازانِ صاحبسبک را با قولِ اجازه دادن به آنها برای ساختِ هر چیزی که دوست دارند به سمتِ خودشان جذب کردهاند، این فیلمها ابزارِ خوبی برای استودیوها برای نگه داشتنِ این فیلمسازان در سینما است. وقتی «آسیاییهای خرپول» در تابستانِ ۲۰۱۸ اکران شد، این فیلم مجبور نبود تا ثابت کند که یک کمدی/رومانتیکِ آسیایی/آمریکاییمحور میتواند در گیشه بفروشد. در عرض، این برادران وارنر بود که باید ثابت میکند که فیلمی مثل «آسیاییهای خرپول» کماکان میتواند در سینما موفق ظاهر شود؛ مسئولیتِ سختِ یافتنِ مدرک برای اثبات اینکه اکرانِ سینمایی همچنان ایدهی هیجانانگیزتری در مقایسه با سرویسهای استریمینگ است، برعهدهی استودیوها است. به خاطر همین است که این روزها خبرِ فیلمسازانی که اکرانِ فیلمشان روی پردهی سینما را به معاملهی سودآورترِ همکاری با یک سرویس استریمینگ ترجیح میدهند، حسابی در رسانهها سروصدا میکند و هر وقت تصمیمِ ریسکی فیلمهایی مثل «خداحافظی» (Farewell) یا «آسیاییهای خرپول» جواب میدهد، از آنها بهعنوان موفقیتهای مهمِ سال یاد میکنند. پس، بله فیلمهایی مثل «۱۹۱۷» و «چاقوکشی» درکنارِ امثالِ «فورد علیه فِراری»، «کویین و اسلیم»، «زنان کوچک» و «یک روز زیبا در محله» دارند نشان میدهند که فیلمهای اولداسکولِ ستارهمحور هنوز میتوانند در گیشه موفق شوند؛ آنها دارند از جبههی سینما در برابر تهاجمِ نتفلیکس و دیگران دفاع میکنند.
اما در ردهی سومِ جدول به «دولیتل» (Dolittle)، محصولِ یونیورسال برمیخوریم که ۱۲ میلیون و ۵۰۰ هزار دلار دیگر در دومین آخرهفتهاش کسب کرد و به مجموعِ خانگی ۴۴ میلیون دلار و مجموعِ جهانی ۹۱ میلیون دلار دست یافت؛ رقمی که درآمدِ افتضاحی برای فیلمی با ۱۷۵ میلیون دلار بودجه است. وضعیتِ تاریکِ یونیورسال منهای «۱۹۱۷» از ماه آینده با اکران «مرد نامرئی» که با «ترولها: تور جهانی»، «زمانی برای مُردن نیست»، «سریع و خشن ۹» و «مینیونها: ظهور گرو» در ماههای آوریل، مِی و ژوئیه به سمتِ روشنایی تغییر خواهد کرد. دلایلِ مختلفی برای توضیحِ شکستِ «دولیتل» وجود دارد که یکی از بزرگترینهایش، بودجهی دیوانهوارِ این فیلم است. در مقایسه، «دولیتل» در حالی با ۱۷۵ میلیون دلار بودجه تهیه شده که همین استودیوی یونیورسال فقط ۱۷۰ میلیون دلار خرجِ «دنیای ژوراسیک: پادشاهی سقوطکرده» کرد؛ تازه بعد از اینکه «دنیای ژوراسیک» یک میلیارد و ۶۷۱ میلیون دلار در دنیا فروخته بود. اما مشکلِ اصلی شکستِ «دولیتل» چیزی است که حتی در صورتی که بودجهی این فیلم چیزی بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ میلیون دلار میبود هم تغییری در سرنوشتِ ناگوارش ایجاد نمیکرد؛ مشکلِ کلیدی این فیلم، ستارهی اصلیاش است. مسئله این است که یونیورسال فقط به یک دلیل راضی به ریختنِ این همه پول پای «دولیتل» شده است: رابرت داونی جونیور. آنها روی قدرتِ ستارهای داونی جونیور حساب باز کرده بودند. اما واقعیت این است که این بازیگر به محض خارج شدن از لباسِ مرد آهنی، قدرتِ ستارهایاش در زمینهی کشیدن مردم را به سینماها از دست میدهد. درواقع داونی جونیور پیش از پیوستن به دنیای سینمایی مارول از چنین قدرتی بهره نمیبرد. رابرت داونی جونیور تا دلتان بخواهد سوپراستار است؛ اما در آن دسته سوپراستارهایی مثل لئوناردو دیکاپریو یا دنزل واشنگتن که قادر به کشیدن مردم به سینماها فقط به خاطر اینکه اسمِ آنها روی پوسترهای فیلم حک شده است نیست. این حرف به این معنی نیست که داونی جونیور بهعنوانِ یک انسان، آدمِ پستی است یا اینکه بهعنوان یک بازیگر، به اندازهی کافی ارزشمند و هنرمند نیست. ولی واقعیت این است که یک انسانِ عالیبودن یا یک بازیگرِ معرکهبودن باعث نمیشود آن شخص بهطور اتوماتیک قدرتِ کشیدن مردم به سینماها را به دست بیاورد. همچنین نقشآفرینی یک بازیگر در مجموعهِ بسیارِ موفقی که با شخصیتهای محبوبش شناخته میشود نیز به این معنی نیست که مخاطبان به همان اندازه به دیدنِ آن بازیگر در نقشهای خارج از آن مجموعه اشتیاق دارند.
البته که مردم به دیدنِ «مرد آهنی» علاقهمند بودند و نقشآفرینی رابرت داونی جونیور باعث شد این پروژه به پروژهی جالبتر و وسوسهکنندهتری در بینِ عمومِ سینماروها تبدیل شود. اما مخاطبان در مقایسه با دنیای سینمایی مارول، اشتیاقِ کمتری برای دیدنِ «دولیتل» داشتند و حضورِ رابرت داونی جونیور هم از جذابیتِ کافی برای تغییر نظرشان بهره نمیبرد. این موضوع اولین باری نیست که چیزی شبیه به این اتفاق افتاده است. در جریانِ دههی گذشته، تعریفِ ستارهها در هالیوود تغییر کرده است. حالا آیپیها و برندها و کاراکترهای کامیکبوکی جای بازیگران را بهعنوانِ سوپراستارهای اصلی سینما گرفتهاند. اگرچه کریس همسورث در نقشِ ثور آنقدر ارزشمند است که لایقِ حقوقِ بالایش است، اما نام او به همان اندازه در تمام فیلمهای غیرمارولی که از زمان قسمت اول «ثور» در سال ۲۰۱۱ به بعد بازی کرده، ارزشمند نیست. بازیگری مثل کریس همسورث در دورانِ هالیوود قدیم با استفاده از ظاهر خوشتیپش، استعدادِ کُمدیاش و کاریزمای خالصش جلوی دوربین میتوانست به یکی از آن ستارههایی که نامش بهتنهایی برای کشیدنِ مردم به سینماها کافی بود تبدیل شود. اما امروزه مخاطبانی که «ثور» را دوست داشتند، به تماشای «شتاب» (Rush)، «بلکهت» (Blackhat)، «در قلب دریا» (In the Heart of the Sea)، «دوازده نفر» (12Strong) یا «شکارچی: جنگ زمستان» (The Huntsman: Winter's War) نمیروند. اگرچه «بلک پنتر» رکوردهای باکس آفیس را جابهجا کرد، اما حتی یک چهارم همان کسانی که از آن فیلم لذت بردند به دیدنِ «پُل بیست و یکم» (21Bridges)، جدیدترین فیلمِ چادویک بوزمن نرفتند. واقعیت این است که ستارگانِ سینما مخصوصا در فیلمهای پُرخرج از عنصرِ کلیدی موفقیتِ آنها به یکی از عناصر اضافهی تأثیرگذار در موفقیتِ آنها تنزل پیدا کردهاند. امروزه ستارگانِ سینما اولویتِ پایینتری در مقایسه با کاراکترهایی که نقششان را ایفا میکنند دارند. امروزه این ستارگانِ سینما نیستند که کاراکترها را محبوب و ارزشمند میکنند، بلکه این کاراکترها هستند که بازیگرانشان را محبوب و ارزشمند میکنند. قدرتِ ستارهای آنها وابسته به لباسِ مرد آهنی یا لباسِ مرد عنکبوتی یا لباسِ بتمن که به تن دارند است. آنها به محض اینکه نقشِ یک آدمِ معمولی را بازی میکنند، از نظرِ کشیدن مردم به سینماها بیخاصیت میشوند. به خاطر همین است که فیلمهای غیربلاکباستری تام هاردی مثل «یاغی» (Lawless) یا «فرزند ۴۴» (Child 44) پشت سر هم شکست میخورند که همین تام هاردی در نقش ونوم یا در نقش بـین یا در نقش مکس دیوانه در «ونوم»، «شوالیهی تاریکی برمیخیزد» و «مد مکس: جادهی خشم» به یکی از عناصرِ جذابشان تبدیل میشود. به خاطر همین است که ویل اسمیت در حالی در نقش غولِ چراغ جادو در «علاالدین» میتواند به فراتر از یک میلیارد دلار فروشِ جهانی دست پیدا کند که «جمنایمن» کمتر از ۲۰۰ میلیون دلار میفروشد. بلافاصله «پسران بد تا ابد» میتواند ۷۳ میلیون دلار بهعنوانِ افتتاحیهی ۴ روزهاش بفروشد.
حتی وقتی دربارهی بزرگترین ستارگانِ دنیا صحبت میکنیم، کاراکتری که بازی میکنند و فرنچایزی که جزیی از آن هستند، حرف اول را در موفقیتش در گیشه میزنند. اما رابرت داونی جونیور حتی پیش از اینکه با بازی در «مرد آهنی» به پادشاهِ دنیای سینمایی مارول تبدیل شود، هرگز حکمِ ستارهای جذاب در زمینهی کشیدنِ مردم به سینماها را نداشت. اندک فیلمهای موفقیتآمیزِ او مثل «بازگشت به مدرسه»، «قاتلهای بالفطره»، «مارشالهای ایالات متحده»، «سگِ پشمالو» و غیره، آنهایی هستند که او در آنها نقشِ مکمل دارد و بهترین فیلمهای او مثل «معتقد واقعی»، «ظرف صابون»، «خانهای برای تعطیلات»، «مرد نان زنجبیلی»، «پسرانِ اعجوبه»، «زودیاک» و غیره هم آنهایی هستند که یا حضورِ او به نقش مکمل خلاصه شده یا بارِ بازیگری کلِ فیلم بهتنهایی بر دوشِ او نبوده است. یک دسته از فیلمهای دیگر مثل «هواپیمایی آمریکا»، «چاپلین»، «قلب و روح»، «دو دختر و یک مرد»، «کیس کیس بنگ بنگ» و غیره هم در کارنامهی رابرت داونی جونیور وجود دارد که او نقشِ اصلیشان بوده است؛ فیلمهایی که گرچه معمولا مورد تحسینِ منتقدان قرار گرفتهاند، ولی عملکردِ ناامیدکنندهای در گیشه داشتهاند. این حرفها هرگز بهمعنی انتقاد کردن نیست. رابرت داونی جونیور از آن بازیگرانی است که میتواند فیلمهای ضعیف را قابلدیدن و فیلمهای خوب را بهتر کند. فقط واقعیت این است که هر بازیگرِ بزرگی بهطور اتوماتیک یک ستارهی سینما هم حساب نمیشود. هیچ مشکلی هم نیست. مشکل از جایی پدیدار میشود که استودیوهای هالیوود به اشتباه به این نتیجه میرسند که موفقیتِ وحشتناکِ فیلمهای «مرد آهنی» و دنیای سینمایی مارول بهطور انحصاری از صدقهسری رابرت داونی جونیور است؛ مشکل این است که هالیوود فکر میکند که رابرت داونی جونیور ستارهای پولساز در حد تام کروز را دارد. این دقیقا همان اشتباهی است که هالیوود در رابطه با جانی دپ مرتکب شد. بعد از اینکه جانی دپ سالهای موفقیتآمیزی را با فیلمهای «دزدان دریایی کاراییب» و فانتزیهای تیم برتون مثل «اسلیپی هالو» و «آلیس در سرزمین عجایب» تجربه کرد، هالیوود به این نتیجه رسید که بازیگرِ پولسازی است. اما در حقیقت جانی دپ فقط در قالب کاپیتان جک اسپارو و حضور در فیلمهای تیم برتون، نامی تأثیرگذار در فروشِ فیلمهایش حساب میشود. حضورِ داونی جونیور منهای «شرلوک هولمز»هایش، در فیلمهایی مثل «تکنواز» (۳۸ میلیون دلار در دنیا)، «قاضی» (۷۶ میلیون در دنیا) و حالا «دولیتل» نشان میدهد که قدرتِ ستارهای او نسبت به وضعیتش در پیش از نقشآفرینی بهجای تونی استارک تغییری نکرده است.نقشآفرینی یک بازیگر در مجموعهی بسیارِ موفقی که با شخصیتهای محبوبش شناخته میشود به این معنی نیست که مخاطبان به همان اندازه به دیدنِ آن بازیگر در نقشهای خارج از آن مجموعه اشتیاق دارند
راستش را بخواهید، فیلم «موعد مقرر»، ساختهی تاد فیلیپس که از رابرت داونی جونیور در دوران پسا-«مرد آهنی» و زک گالیفیناکیس در دورانِ پسا-«خماری» بهره میبرد موفق به کسب ۲۱۱ میلیون دلار فروشِجهانی از ۶۵ میلیون دلار بودجه شد. پس، بله شاید تونی استارکبودنِ رابرت داونی جونیور چندان بیتاثیر هم نبوده است، اما اگر تاثیری هم در قدرتِ ستارهایاش داشته، فقط برای مدتِ محدود و کوتاهی است که «موعد مقرر» از تمامش استفاده کرده است. همچنین موفقیتِ «شرلوک هولمز»های داونی جونیور هم بیش از اینکه به خاطر قدرتِ ستارهای بازیگرِ نقشِ اصلیاش باشد، ناشی از محبوبیتِ آیپی و کاراکترِ شرلوک هولمز و همچنین موفقیتِ گای ریچی در ترجمهی مخلوقِ آرتور کونان دویل به یک اکشنِ بلاکباستر بود. قسمت اول «شرلوک هولمز» در حالی ۵۲۴ میلیون دلار از ۹۰ میلیون دلار بودجه به دست آورد که قسمت دوم هم به ۵۴۵ میلیون دلار از ۱۲۰ میلیون دلار بودجه دست یافت. «شرلوک هولمز»ها همانگونه از موفقیتِ «مرد آهنی» استفاده کردند که بازسازی فیلم ترسناکِ «کینه» (۳۹ میلیون دلار افتتاحیه) از سروصدایی که «حلقه» بهعنوان اولین بازسازی بزرگِ یک فیلم ترسناکِ آسیایی به راه انداخته بود استفاده کرد. با تمام این حرفها، نهتنها «شرلوک هولمز» با بودجهای ۵۱ درصد ارزانتر از «دولیتل» ساخته شده است، بلکه حالا که مخاطبان به دیدن «شرلوک هولمز»هایی که به روحِ شخصیت اصلیاش وفادار بود و از لحاظ کیفی بهطرز غافلگیرکنندهای خوب بود علاقه داشتند به این معنی نیست که آنها حاضر به دیدن داونی جونیور در حالا بازی کردنِ نقش مشابهای در «دولیتل» هستند. وضعیتِ رابرت داونی جونیور در رابطهی کریس همسورث، رایان رینولدز، گال گدوت و تام هاردی خارج از کاراکترهای ابرقهرمانیشان نیز صدق میکند. برندون فریزر در حالی ۱۲ و نیم میلیون دلار به خاطر بازی در «مومیایی بازمیگردد» گرفت که دیگر برای گرفتنِ حقوقِ مشابهای برای فیلمهای دیگر تلاش نکرد. متیو برودریک از سروصدای پیرامونِ «گودزیلا»ی رولند امریک استفاده کرد تا ۵ میلیون دلار برای بازی در «کاراگاه گجت» بگیرد؛ شاید چون میدانست که هرگز دوباره قادر به گرفتنِ حقوق مشابهای نخواهد بود. برخی بازیگران ارزشِ حقوقِ زیادی که برای نقشهای پرچمدارشان میگیرند را دارند، اما اکثرِ آنها خارج از فرنچایزهایی که نامشان با آنها گره خورده، ارزشِ یکسانی ندارند. پس، بله رابرت داونی جونیور در حالی ارزش ۲۰ میلیون دلار حقوقی که برای بازی در «دولیتل» گرفت را ندارد که همزمان ارزشِ تمام پولی که برای «شرلوک هولمز ۳» دریافت میکند را خواهد داشت. خلاصه اینکه «دولیتل» به دلایلِ مختلفی شکست خورد. اما یکی از آنها این بود که استودیو تصور کرد داونی جونیور خارج از دنیای سینمایی مارول نیز کماکان بازیگرِ پولسازی است و به این وسیله، بودجهی هنگفتِ این فیلم را توجیه کرد.
در ردهی پنجم به «جومانجی: مرحلهی بعد» (Jumanji: The Next Level) برمیخوریم که ۷ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار در هفتمین آخرهفتهاش فروخت؛ این فیلمِ ۱۲۰ میلیون دلاری تاکنون ۲۸۳ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار در خانه فروخته است و میرود تا از مرز ۳۰۰ میلیون دلار عبور کند. جایگاه هشتمِ جدول متعلق به «زنان کوچک» (Little Women) است که ۴ میلیون و ۴۵۰ هزار دلار در پنجمین آخرهفتهاش به دست آورد و به مجموعِ ۳۱ روزهی ۹۳ میلیون و ۴۷۷ هزار دلار دست یافت. این فیلم تا هفتهی مراسم اسکار که احتمال دارد گرتا گرویک برندهی اسکار بهترین قیلمنامهی اقتباسی شود، از مرز ۱۰۰ میلیون دلار عبور خواهد کرد. در ردهی نهم چارت «فقط رحمت» (Just Mercy) با بازی مایکل بی. جوردن و جیمی فاکس قرار دارد که تاکنون ۲۷ میلیون دلار فروخته است؛ رقمی که گرچه موفقیتِ بزرگی حساب نمیشود، اما در مقایسه با استانداردهای پایینِ شکستهای متوالی درامهای برادران وارنر در سال ۲۰۱۹، موفقیتِ قابلقبولی است. انیمیشن «فروزن ۲» (Frozen II) تاکنون ۴۷۰ میلیون دلار در دنیا و یک میلیارد و ۴۱۹ میلیون دلار در دنیا فروخته است. «انگل» (Parasite) بهزودی با عبور از مرز ۳۰ میلیون دلار فروشِ خانگی، درآمدِ «من، تونیا» را پشت سر خواهد گذاشت تا به پُرفروشترین فیلمِ استودیوی نئون در گیشهی خانگی تبدیل شود. همچنین «جوجو ربیت» (Jojo Rabbit) در حالی ۲۵ میلیون دلاری شده است که «الماسهای تراشنخورده» (Uncut Gems) هم با کسب چیزی نزدیک به ۴۸ میلیون دلار، آماده میشود تا با عبور از «لیدی برد» به پُرفروشترین فیلم استودیوی A24 در گیشهی خانگی تبدیل شود. اما در ردهی هفتم جدول به «جنگ ستارگان: ظهورِ اسکایواکر» (Star Wars: The Rise of Skywalker) برمیخوریم که پس از تجربهی ۳۶ درصد افت فروش، ۵ میلیون و ۳۶۰ هزار دلار در ششمین آخرهفتهاش کسب کرد و از مرز ۵۰۰ میلیون دلار فروش در گیشهی آمریکای شمالی عبور کرد. اگرچه هماکنون بازارِ جهانی سینما بهحدی گستردهتر از همیشه شده است که «ظهور اسکایواکر» به چهل و ششمین فیلمِ یک میلیاردی در دنیا تبدیل شده، اما تاکنون فقط ۱۵ فیلم موفق به ۵۰۰ میلیونی شدن در گیشهی خانگی شدهاند. پس یکجورهایی ۵۰۰ میلیونی شدن یک فیلم در آمریکای شمالی دستاوردِ سختتری در مقایسه با یک میلیاردی شدن در دنیا حساب میشود. با این وجود، «ظهور اسکایواکر» اولین فیلمِ جنگ ستارگان است که در عین رسیدن به چنین رکوردی، در موقعیتِ دفاعی قرار دارد. «ظهور اسکایواکر» جایی پایینتر از «دیو و دلبر» (۵۰۴ میلیون دلار) در جایگاه پانزدهمِ پُرفروشترین فیلمهای گیشهی خانگی جای دارد.
مقالات مرتبط
- گزارش باکس آفیس هفته گذشته: Avengers: Endgame یک رکورد جدید به نام خودش ثبت کرد
- چگونه «آواتار» به آخرین بلاکباسترِ کاملا اورجینال سینما تبدیل شد؟
- برنده نبرد «جان ویک ۴» و «ماتریکس ۴» کدامیک خواهد بود؟
- دلیل عملکردِ ناامیدکننده فیلمهای اخیر سوپرمن در گیشه چیست؟
- جوکر، واندر وومن و آکوآمن چگونه فکر دنیاهای سینمایی را از سر دیسی بیرون کردند؟
- چرا «جوکر» یک میلیاردی شدنش را مدیون جیمز باند و واندر وومن است؟
- نقطه مشترک «ظهور اسکایواکر» با «شوالیهی تاریکی» و «اونجرز» چیست؟
- آیا موفقیت «جوکر» آغازگر دوران جدیدی از سینمای ابرقهرمانی خواهد بود؟
- چرا «کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان» تاثیرگذارترین فیلم در موفقیت مارول در گیشه بود؟
- محاسبه سود و زیان خالص بلاکباسترهای سال ۲۰۱۸
همچنین این فیلم با احتساب نرخ تورم جایی درکنار «در جستجوری دوری» (۴۸۶ میلیون در سال ۲۰۱۶ / ۵۰۱ میلیون به نرخ امروز) و «هری پاتر و سنگ جادو» (۳۱۷ میلیون در سال ۲۰۰۱ / ۵۰۱ میلیون به نرخ امروز) قرار میگیرد. «ظهور اسکایواکر» تاکنون ۲/۸۲ برابرِ افتتاحیهی ۱۷۷ میلیون و ۳۶۳ هزار دلاریاش فروخته است؛ آماری که آن را به فیلمِ بادوامتری در مقایسه با «آخرین جدای» تبدیل میکند. بااینحال، مقدار دوامِ این فیلم در مقایسه با امثالِ «من افسانهام» (۳/۲ برابر ۷۷ میلیون افتتاحیه)، «روگ وان» (۳/۴ برابر ۱۵۵ میلیون افتتاحیه)، «هابیت: برهوتِ اسماگ» (۳/۵۳ برابرِ ۷۳ میلیون افتتاحیه)، «نیرو برمیخیزد» (۳/۷۷ برابر ۲۴۸ میلیون افتتاحیه) و «ترون: میراث» (۳/۹ برابر ۴۴ میلیون افتتاحیه) پایینتر از استانداردهای نرمالِ اکرانهای کریسمس قرار میگیرد. «ظهور اسکایواکر» در جریانِ اولین هفتهاش با کسب رقمِ معرکهی ۲۹ میلیون دلار در اولین دوشنبهاش و ۳۲ میلیون دلار در روز کریسمس با نهایتِ قدرت پیش میرفت. تازه از هفتهی دوم بود که فیلم با وجود اینکه در آغازِ تعطیلاتِ کریسمس در بهترین حالت قرار داشت، با تجربهی ۷۱ درصد افت فروش در روز جمعه و ۵۹ درصد افت فروش در دومین آخرهفتهاش، با سقوط آزاد مواجه شد. درواقع اگر اولین هفتهی خیلی خوبِ «ظهور اسکایواکر» را از آن بگیریم، درآمدِ نهاییاش چیزی نزدیک به «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» (۴۰۸ میلیون دلار از ۱۷۹ میلیون دلار افتتاحیه) میبود. همچنین «ظهور اسکایواکر» در مقایسه با اکرانهای خودِ دیزنی هم عملکردِ استانداردی نداشت؛ این فیلم دوامی شبیه به «داستان اسباببازی ۴»، «فروزن ۲» و حتی «کریستوفر رابین» را تجربه نکرد. گرچه وقتی «داستان اسباببازی ۴» با کسب فقط ۱۲۰ میلیون دلار افتتاحیه اکران شد، همه وحشت کردند، اما درنهایت دیدیم که این فیلمِ محبوب در بین طرفداران و تحسینشده در بینِ منتقدان توانست در طولانیمدت افتتاحیهی نه چندان فوقالعادهاش را جبران کرده و به ۴۳۰ میلیون دلار فروشِ خانگی دست پیدا کند.
چنین چیزی دربارهی درآمدِ ۴۱ میلیون دلاری روزِ افتتاحیهی «فروزن ۲» هم صدق میکند که نگرانیهای تحلیلگران را با تبدیل کردنِ آن به ۱۳۰ میلیون دلار افتتاحیه و کسب ۴۷۰ میلین دلار در خانه بیمعنی کرد؛ درواقع «فروزن ۲» جایی پشتسر «داستان اسباببازی ۳» (۴۱۵ میلیون از ۱۱۰ میلیون افتتاحیه)، «نیرو برمیخیزد» (۹۳۶ میلیون از ۲۴۸ میلیون افتتاحیه)، «واندر وومن» (۴۱۲ و نیم میلیون از ۱۰۳ و نیم میلیون افتتاحیه) و «شرک ۲» (۴۴۱ میلیون از ۱۰۸ میلیون افتتاحیه) در جایگاه پنجمِ بادوامترین فیلمهایی که با افتتاحیهای ۱۰۰ میلیون دلاری اکران شدهاند قرار میگیرد. حتی «کریستوفر رابین» هم با وجود افتتاحیهی ۲۵ میلیون دلاریاش، خودش را در طولانیمدت به ۹۹ میلیون دلار فروشِ خانگی رساند. بنابراین وقتی «ظهور اسکایواکر» با کسب فقط ۱۷۷ میلیون دلار اکرانش را آغاز کرد دلیلی برای نگران شدن وجود نداشت. چرا که تاریخ ثابت کرده که اگر مشکلِ خاصی وجود نداشته باشد، فیلمها میتوانند افتتاحیههای ناامیدکنندهشان را به درآمدهای شگفتانگیزی تبدیل کنند. این موضوع مخصوصا دربارهی «ظهور اسکایواکر» صدق میکند که آخرهفتهی افتتاحیهاش مستقیما به آغازِ تعطیلاتِ فصل کریسمس چسبیده بود. تازه حتی فرنچایزهایی مثل «هابیت» که تماشاگرانشان را اکثرا طرفداران تشکیل میدهند قادر بودند در طولِ تعطیلاتِ کریسمس ۳/۵ برابر افتتاحیهشان بفروشند. چه برسد به فرنچایزی مثل «جنگ ستارگان» که طیفِ طرفدارانِ گستردهتری را پوشش میدهد. این موضوع بهعلاوهی عقب افتادنِ اکران «واندر وومن ۱۹۸۴» ، «زمانی برای مُردن نیست» و «مرگ روی نیل» و همچنین شکستِ تمامعیار «ترمیناتور: سرنوشت تاریک»، «کریسمس سیاه»، «گربهها» و «جاسوسان در لباس مبدل» به این معنا بود که «ظهور اسکایواکر» و «جومانجی: مرحلهی بعد» تنها گزینههای بزرگِ سینماروها در پایانِ سال بودند. اما با وجود تمامِ پتانسیلِ حاضر و آمادهای که در اختیارِ این فیلم برای شکوفایی بوده، باز ظاهرا تاثیرِ نقدهای اسفناکش در بینِ سینماروها بدتر از آن بوده که بتواند از آن قسر در برود. نتیجه این است که فیلمی که حکمِ فینالِ حماسهی اسکایواکر را داشت، درآمدِ کمتری در مقایسه با «روگ وان» در گیشهی آمریکای شمالی داشته است. البته قابلذکر است که ماهیتِ «ظهور اسکایواکر» بهعنوانِ پنجمین فیلم جنگ ستارگان در پنج سال گذشته، ممکن است آن را به فیلمِ غیراستثناییتری در مقایسه با قسمتهای قبلی تبدیل کرده باشد. اما از طرف دیگر، از آنجایی که افراد بسیار کمی به دیدنِ «سولو» رفتند، پس «ظهور اسکایواکر» برای آنها حکم اولین فیلم جنگ ستارگان بعد از دو سال وقفه را داشته است.
جدول ۱۰ فیلم برتر هفته
ردیف | نام فیلم | درآمد آخرهفته | مجموع آمریکای شمالی |
---|---|---|---|
۱ | Bad Boys for Life | ۳۴ میلیون دلار | ۱۲۰/۶ میلیون دلار |
۲ | 1917 | ۱۵/۸ میلیون دلار | ۱۰۳/۸ میلیون دلار |
۳ | Dolittle | ۱۲/۵ میلیون دلار | ۴۴/۶ میلیون دلار |
۴ | The Gentlemen | ۱۱ میلیون دلار | ۱۱ میلیون دلار |
۵ | Jumanji: The Next Level | ۷/۹ میلیون دلار | ۲۸۳/۴ میلیون دلار |
۶ | The Turning | ۷/۳ میلیون دلار | ۷/۳ میلیون دلار |
۷ | Star Wars: Episode IX - The Rise of Skywalker | ۵/۱ میلیون دلار | ۵۰۱/۵ میلیون دلار |
۸ | Little Women | ۴/۷ میلیون دلار | ۹۳/۷ میلیون دلار |
۹ | Just Mercy | ۴ میلیون دلار | ۲۷ میلیون دلار |
۱۰ | Knives Out | ۳/۶ میلیون دلاردیدگاه شماسوالی دارید ؟ با پشتیبانی ما در تلگرام تماس بگیرید |
0 دیدگاه