مصاحبه مجله امپایر با سم مندز و دنیل کریگ، کارگردان و بازیگر فیلم Spectre
در حالی که زمان زیادی تا اکران فیلم بسیار مورد انتظار اسپکتر باقی نمانده است، مجله معتبر امپایر، مصاحبهای با سم مندز، کارگردان و دنیل کریگ، بازیگر نقش جیمز باند انجام داده است. با ما و خواندن این مصاحبه جذاب همراه باشید
دیدن خنده دنیل کریگ، مانند این است که در حیاط خانه خود یک راسو پیدا کنید! احتمال اتفاق افتادن آن وجود دارد اما شما هرگز فکر نمیکنید که به چنین چیزی برخورد کنید! اگر بخواهیم شخصی را بر اساس فیلمهایی که در آنها بازی کرده قضاوت کنیم، باورتان نمیشود که وی توانایی خندیدن دارد. نقشهایی که کریگ در کارنامه حرفهای خودش دارد (چه نقشی که در فیلم دختری با خالکوبی اژدها داشت چه نقشش در مجموعه فیلمهای جیمز باند)، نقشهای شادی نبودند. بنابرین هنگامی که امپایر در اوایل ماه جولای برای مصاحبه با کریگ و مندز به محل اصلی فیلمبرداری اسپکتر (Spectre) در استودیو پاینوود رفت، اصلا انتظار نداشت که با خندههای کریگ مواجه شود. خب، امپایر کاملا در اشتباه بود! در مدت زمان یک ساعتهای که این مجله با کریگ و مندز گذراند، به این نتیجه رسید که مندز و کریگ، هم بسیار انسانهای شجاعی هستند و هم بسیار بامزه!امپایر: خوب تقریبا کار ساخت فیلم تمام شده، درسته؟مندز: تقریبا.چند صحنه کوچک باقی مانده که آنها را فردا فیلمبرداری میکنیم. من واقعا نمیتونم باور کنم. لعنتی بالاخره تمام شد! راستی شما میتونید تو مجلتون از کلماتی مثل لعنتی استفاده کنید؟ کریگ: معلومه که میتونن از این کلمات استفاده کنند. نا سلامتی اونها مجله لعنتی امپایر هستند! مندز: راس میگی! لعنتی، لعنتی، لعنتی، لعنتی! کریگ: هر وقت با من مصاحبه میکنن، خودشون یک سری لعنتی به حرفای من اضافه میکنن! فکر کنم به خاطر اینه که من لحنم خیلی خیابونیه! مندز: خوب منم باید یکم لحنمو بیشتر خیابونی کنم! به خاطره همین منم از این بعد ناسزا میگم! وای! واقعا باورم نمیشه ۱۲۸ روز شد! کریگ: فردا میشه ۱۲۸ روز؟ مندز: آره، به تمام اینا، ۹۰ روز واحد دوم رو هم اضافه کن، بعدش هم ۲۰ تا ۳۰ روز بقیه واحدا کار دارن. این پروژه شبیه یه هیولا بود! یه هیولا!مندز: وقتی بچه بودم، هر وقت صحنهای که باند تفنگشو به سمت دوربین نشونه میگیره رو میدیدم فک میکردم روز کریسمس اومدهامپایر: شما فردا صحنه «Gun Barrel» رو فیلمبرداری میکنین، درسته؟مندز: کی به تو اینو گفت؟ آره درسته! فکر کنم خودم تو مصاحبه قبلی بهت گفتم! من میخواستم این صحنهرو اول فیلم قرار بدم اما بعدش به این نتیجه رسیدم که همیشه اولین صحنه فیلمهای باند اینجوریه که باند به سمت دوربین راه میره و تفنگ خودشو به سمت دوربین نشونه میره البته باید بگم که این مسئلهرو باید زودتر تشخیص میدادم! کریگ: منم یادم رفته بود. مندز: آره، بعد میخواستیم بعد از اون صحنه، باند به سمت دوربین تفنگشو نشونه بره و خب نمیشد. برای همین من این صحنهرو برای آخر فیلم در نظر گرفتم. این صحنهای که باند تفنگشو به سمت دوربین نشونه میگیره، خیلی برای من خاطره انگیزه. یادم میاد وقتی بچه بودم، هر وقت این صحنهرو میدیدم فک میکردم روز کریسمس اومده! چونکه به خودم میگفتم آخ جون! یه فیلم باند دیگه! واقعا حس خوبیه و بخاطر همین من مصر بودم که ازش تو آخرین فیلمم استفاده کنم. کریگ: تورو خدا سم، خودتو الکی متعهد نکن! >امپایر: این سومین تجربه همکاری شما دو نفر با همدیگر است و همچنین دومین باندی که باهم ساختین. روابط کاریتون نسبت به قبل چقدر عوض شده و چه تغییراتی داشته؟مندز: من و دنیل یه روش خاصی برای حرف زدن باهم داریم. تقریبا دو فیلم طول کشید تا ما بتونیم به این روش برسیم اما بالاخره تونستیم! من و دنیل باهم فقط از طریق در آوردن یه سری صدا حرف میزنیم (وی شروع میکند و از خودش صداهای نامفهموم در میآورد). کریگ: راس میگه! (او هم شروع میکند به در آوردن صداهای عجیب و نافهموم) مندز: راستشو بخواین یکم این موضوع واقعیت داره. بعضی اوقات شما اینقدر خسته میشین که فقط میتونین این صداهارو از خودتون در بیارین. سر فیلمبرداری، یکی دو تا صحنه بود که من تا میومدم به دنیل یهچیزی بگم، اون میگفت «میدونم الان چی میخوای بگی». نمیذاشت حتی من حرف بزنم! کریگ: اینکه با یه نفر اینقدر به صورت نزدیک کار کنی، باعث میشه که این تفاهمات پیش بیاد. در حقیقت غیر ممکنه که اینجور چیزا بعد از این همه وقت کار کردن پیش نیاد. همچنین کل پروسه ساخت فیلم خیلی آرام و ریلکس بود. اسکایفال خیلی شلوغ بود و خیلی همهچی در هم بود همچنین فشار خیلی زیادی روی همه بود. اما اسپکتر با اینکه خیلی بزرگتره، اما فضای فیلمبرداری، خیلی آرومتر بود. با اینکه درباره نحوه ارتباطمون باهم شوخی کردیم، اما یه جورایی هم حقیقت داره. خیلی چیز هارو اصلا لازم نبود به هم دیگه بگیم. یه جور درک متقابل و این خیلی مساله خوبی بود.مندز: خیلی سخت و ترسناکه شما وارد یک مجموعهای بشین که شخص دیگری از شما بیشتر توی اون مجموعه تجربه داره. دنیل همه افراد رو بهتر از من میشناخت، و این مساله مخصوصا برای کارگردان خیلی عجیبهمندز: خیلی بامزس. من مدتها است دنیل رو میشناسم، در حقیقت ده سال قبل از فیلم اسکایفال. چون باهم در فیلم جادهای به سوی تباهی (Road To Perdition) کار کرده بودیم، ولی اون خیلی فرق کرده. از بسیاری جهات، دنیل خیلی بیشتر در مورده جنبههای مختلف شخص جیمز باند میدونست تا من. اون قبل از اسکایفال، دو بار این نقش رو بازی کرده بود. به خاطره همین من یکمی حس خوبی در این مورد نداشتم. خیلی سخت و ترسناکه شما وارد یک مجموعهای بشین که شخص دیگری از شما بیشتر توی اون مجموعه تجربه داره. دنیل همه افراد رو بهتر از من میشناخت، و این مساله مخصوصا برای کارگردان خیلی عجیبه. شما همیشه فکر میکنین که یک قدم عقب هستین. اما در فیلم اسپکتر، اصلا اینجوری نبود. با اینکه فیلم خیلی نسبت به اسکایفال بزرگتره، اما من خیلی راحت و ریلکس بودم. با اینکه نسبت به اسکایفال خیلی سختتر بود و مکانهای فیلمبردی فیلم خیلی بیشتر بودن، اما خیلی تجربه خوب و سرگرم کنندهای بود. فکر میکنم دلیل اصلیش این بود که من راحتتر بودم و در نتیجه بقیه عوامل فیلم هم احساس راحتی بیشتری میکردند.امپایر: سم، تو یه بار گفته بودی که بعضی اوقات در سر صحنه فیلمبرداری اسکایفال، روابط تو و دنیل کمی تنش داشت و عصبی بود. و همچنین دنیل، تو آدمی هستی که از اینکه نظراتتو بیان کنی هیچ ترسی نداری.کریگ: همونجور که سم گفت، اون کار سختی داشت. Quantum of Solace فیلمی بود که بعدش من گفتم ما باید اسکایفال رو درست بسازیم. در اون زمان من خیلی فشار روی خودم حس میکردم. به صورت غریزی من فکر میکردم که اگه من و سم همدیگرو رو به جلو هل بدیم، به یه نتیجه خوبی میرسیم. و من فکر کنم سر اسکایفال، سم رو بیشتر از اون چیزی که باید به جلو هل دادم و برای همین اون هم مقابله به مثل کرد. سر اسپکتر هم دقیقا همینطور بود. ما همدیگرو رو به جلو هل میدیم برای همین هم بعضی اوقات از دست همدیگه عصبانی میشیم. مندز: توی فیلم آخرم یه سری دعوا بود و من و دنیل با هم بحث کردیم. تو این زمینه، من و دنیل خیلی شبیه به همیم. ممکنه که زود عصبانی بشیم و سر همدیگه خالی کنیم، اما خیلی سریع همه چیز رو فراموش میکنیم و همهچیز دوباره خوب میشه. من به این دعواها هیچوقت به عنوان یه مساله منفی نگاه نکردم. کریگ: راس میگی، دلخوریامون زود تموم میشن. مندز: من همیشه فکر میکنم که این دعواها باعث میشه که یه نتیجه بهتری به وجود بیاد. اینکه شما عصبانیت خودتون رو خالی کنین واقعا لازمه. واقعا باور کن حرفمو وقتی میگم این فیلم خیلی سخت بود! هر کسی که به نحوی توی ساخت این فیلم دست داشت، حداقل یکبار یا مصدوم شد یا مریض. بعضی از عواملی که من تاحالا ندیده بودم تو زندگیشون مریض بشن، تو پروسه ساخت فیلم مریض شدن! و دنیل لعنتی که خیلی قویه (وی در سر فیلمبرداری، دچار یک مصدومیت جدی از ناحیه زانو شد) اونم مصدوم شد. واقعا اگه اینقدر دنیل قوی نبود، ما نمیتونستیم فیلم رو تموم کنیم و بخاطر مصدومیتش مجبور میشدیم فیلمبرداریو ۶ ماه عقب بندازیم. کاری که دنیل کرد این بود که با وجود مصدومیت، گفت من این فیلمو تموم میکنم. اگه دنیل قوی نبود، فیلم سال آینده اکران میشد. قاعدتا یه آدم عاقل باید فیلمبرداریو عقب میانداخت... کریگ: من اصلا عاقل نیستم. مندز: خیلی لجبازه. البته این رو هم بگم که وقتی شما در حال کار روی یه پروژه هستین، دوست دارین که اون رو سریعتر به اتمام برسونین. من فکر میکنم این دلیل اصلی این بود که دنیل با وجود مصدومیت، فیلم رو تموم کرد. کریگ: پروسه ساخت فیلم، یه پروسه دو ساله بود. از روزی که ما شروع کردیم به حرف زدن درباره فیلمنامه. شما به یک نقطهای میرسین که به خودتون میگین ما نمیتونیم ۶ ماه فیلمبرداریو تعطیل کنیم و بری جراحی کنی و برگردی. من به خودم گفتم نمیزارم این مصدومیت لعنتی جلوی فیلمبرداریو بگیره. اصلا برام مهم نیست. دو تا تیکه چوپ بذارین روش و ادامه بدیم. مندز: تو گفتی «برای من مهم نیست، بریم فیلم رو تموم کنیم.» بدون وجود این اراده دنیل، ما واقعا نمیتونستیم فیلم رو تموم کنیم. مصدومیت دنیل هم خیلی جدی و بد بود. >امپایر: الان حالت خوبه؟کریگ: آره، عالیم الان. مندز: اون تونست باهاش کنار بیاد. یجورایی تجربه کار من با دنیل تو این فیلم، منو به یاد اولین تجربه همکاریمون میندازه. توی اولین تجربمون، اون بدترین آزمایش هنرپیشگیو داشت که یه نفر میتونه داشته باشه.کریگ: من باید اینو بگم. من واقعا نمیدونم چطوری کارگردانا به من نقش میدن. اونا به من نقش رو میدن و من به خودم میگم واقعا جدی داری میگی؟ الان من این نقش رو به دست آوردم؟کریگ: مثل اکثر آزمایشای دیگهای که دادم. من باید اینو بگم. من واقعا نمیدونم چطوری کارگردانا به من نقش میدن. اونا به من نقش رو میدن و من به خودم میگم واقعا جدی داری میگی؟ الان من این نقش رو به دست آوردم؟ مندز (با لحن جدی): «آقای کریگ، آیا شما تا به حال در فیلمی بازی کردهاید؟»امپایر: دنیل، واقعا اینجوری بود؟کریگ: یادم میاد که رفتم با سم یه ملاقات داشته باشم. وارد دفترش شدم و اون بهم گفت «خب، من میخوام که تو نقش پسر پاول نیومن رو بازی کنی.» منم گفتم «خب. ملاقات ما تموم شده» (بلند میشود و ادای رفتن را در میآورد). معلومه که میخوام نقش پسر لعنتیه پاول نیومن رو بازی کنم! بعدش سم من رو برد به شیکاگو. خیلی سخت بود چون من باید یه لهجه شیکاگویی در میآوردم. بعد به من گفت که این قدر لهجتو غلیظ نکن. من رفتم پیش جوئن واشینگتون که یک مربی صداس و خیلی روی لهجم کار کردم اما باز هم نتونستم خیلی خوب اجراش کنم. وقتی برگشتم تا به صورت آزمایشی برای تو فیلنامرو بخونم، به تنها چیزی که فکر میکردم لهجه بود و خیلی هم بد بود. آخرش سم به من نگاه کرد و گفت «افتضاح بود». اما تو قبول شدی. بعد من رو برد و با کونارد هال، فیلمبردار فیلم آشنا کرد. مندز: من همون موقع هم میدونستم. فقط میخواستم لهجشو بشنوم. ما یه سری بازیگر خیلی خوب ازجمله هنکس، نیومن، جود لاو و استنلی توشی رو دور هم جمع کرده بودیم. استودیو یک کسی رو میخواست که معروف باشه و اون موقع دنیل هنوز معروف نبود. راستشو بخواین من نمیدونستم که چه کسیو میخوام برای ایفای نقش انتخاب کنم. هیچکسی پیدا نمیشد که من بگم آهان! این برای ایفای نقش خوبه. یه روز پیش یکی از دوستام بودم و اون داشت سهگانه Sword of Honour رو تماشا میکرد. من یادمه به خودم گفتم اون دنیل کریگه. من توی فیلم Angels of America اون رو دیدم. برای ایفای نقش عالیه. واسه همین بهش زنگ زدم و وقتی که از نزدیک دیدمش به خودم گفتم صد در صد خودشه. اما خب یه کار سخت پیشروم بود و اون هم متقاعد کردن استودیو بود.امپایر: و بعد از بیشتر از یک دهه، دوباره سر اسکایفال باهم همکاری کردین. اصلا جریان از چه قرار بود؟کریگ: از فیلم Quantum یه مدتی گذشته بود. من یک نمایش توی نیویورک داشتم به نام A Steady Rain که با هیو جکمن همبازی بودم. یه روز به یه مهمونی دعوت شدم که سم هم اونجا بود. نشستیم و شروع کردیم به گپ زدن که یهو یه چراغ تو مغز من روشن شد و من به سم گفتم میخوای یه فیلم باند رو کارگردانی کنی؟ قاعدتاً من اصلا در جایگاهی نبودم که این پیشنهاد رو بدم. سم یکمی مکث کرد و بعد گفت آره. مندز: واقعا من اصلا بهش فکر نکرده بودم. یادمه بد از فیلم Casino Royale تو یه مهمونی دنیل و دیدم و بهش گفتم پسر من واقعا بهت افتخار میکنم. ولی واقعا هیچوقت به ذهنم خطور نکرده بود که خودم یه فیلم باند رو کارگردانی کنم. اون زمان من تو نیویورک زندگی میکردم و واقعا دلم میخواست برگردم کشور خودم و تو انگلستان یه فیلم بسازم. واسه همین حرفای دنیل منطقی به نظر اومد. بعضی اوقات فکر میکنم که اگه به اون مهمونی نمیرفتم هیچوقت این ایده به ذهن هیچکدوممون خطور نمیکرد. کریگ: آره ممکن بود. مندز: ما نشستیم شروع کردیم به گپ زدن و ایده یهو شکل گرفت و از همون روز دنیل داره ابراز پشیمونی میکنه. کریگ: راس میگه!امپایر: بعد از فیلم جادهای رو به تباهی، آیا باهم در تماس بودین؟کریگ: سم میومد و نمایشهایی که من توشون بودم رو میدید. باهم سلام علیک میکردیم. مندز: من از راه دور میدیدم که اون داره چیکار میکنه. ولی راستشو بخواین اونقدر باهم در تماس نبودیم. بعد توی نمایش A Steady Rain دیدم اون بالاخره تونسته لهجه شیکاگویی رو به بهترین نحو اجرا کنه. کریگ: ده سال طول کشید اما بالاخره تونستم! مندز: تو اون نمایش هیو جکمنم بود. اصلا فکر کنم تو مهمونی هیو بود که منو تو همدیگرو دیدیم. کریگ: آره، درست میگی. مندز: ما یکم درباره باند صحبت کردیم . من اون زمان تو نیویورک زندگی میکردم و یه روز اتفاقی هیو رو دیدم و اون گفت چرا نمیای مهمونی من.امپایر: رابطتون فقط کاری؟ درباره فوتبال یا موسیقی با هم حرف میزنین؟مندز: یه بار منو برد به یه مسابقه فوتبال آمریکایی و حوصله سر برترین ورزشی بود که من توی عمرم دیده بودم.امپایر: دنیل هیچوقت سام رو به آنفیلد بردی؟کریگ: نمیخواد بیاد آنفیلد. اون یه طرفدار لعنتیه آرسناله. مندز: اگه آرسنال با لیورپول بازی داشته باشه، ممکنه برم آنفیلد. من واقعا سختم بود این موضوع که اون طرفدار لیورپول رو تحمل کنم. چند باری هم بهش گفتم استیون جرارد رو بیاره سر صحنه فیلمبرداری. کریگ: آره ولی سرش شلوغ بود.امپایر: خوب برگردیم به باند. آخر اسکایفال، به نظر میرسید شما دکمه ریست (تنظیم مجدد) رو فشار دادید.مندز: اولش استودیو خیلی با این کار ما موافق نبود. اونا به ما میگفتن که «آیا مطمئنین میخواین نشون بدین که باند پیر شده؟» «آیا مطمئنین که میخواین یکی از شخصیتهای اصلی فیلم رو به کشتن بدین؟» توی فیلمهای باند، هیچوقت از شخصیتهای اصلی کسی نمیمرد و کلا هیچوقت ما نمیدیدیم که باند پیر بشه. یجورایی اون یه مامور همیشه جوون بود. اما در آخر اونا پذیرفتن که یه سری چیزایی که تو گذشته این شخصیت بود رو عوض کنن. «آیا شما مطمئنین که میخواین از یک کیو جوان (یکی از شخصیتهای فیلم) استفاده کنین؟» خیلی چیزای جدیدی بود که ما توی اسکایفال پیادهسازی کردیم و نمیدونستیم که جواب بدن یا نه. اما مردم اونا رو پذیرفتن و ما تصمیم گرفتیم که حتی این موارد رو بیشتر به جلو هل بدیم. کریگ: من فکر میکنم کلمه ریست یه کلمه مزخرف لعنتیه. از همون اول من فقط داشتم به این فکر میکردم که ما چطوری میتونیم این مجموعه رو بیشتر رو به جلو هل بدیم. این فیلمها، فیلمهای کمیابی هستن و برای همین باید فوقالعاده باشند. این تنها چیزی بود که برای من مهم بود. همچنین من حس کردم که عوامل فیلمبرداری یه جورایی خیلی در مورد فیلم هیجان زدهاند.مندز: من این موضوع رو خیلی دوست داشتم که سر صحنه فیلمبرداری اسپکتر، همه تی-شرتها و کلاههای اسکایفال رو پوشیده بودن. خیلی برای من ارزش داشتمندز: من این موضوع رو خیلی دوست داشتم که سر صحنه فیلمبرداری اسپکتر، همه تی-شرتها و کلاههای اسکایفال رو پوشیده بودن. خیلی برای من ارزش داشت. میدونم که به نظر احمقانه میرسه اما به جای اینکه تی-شرت استار وارز بپوشن، تی-شرت اسکایفال تنشون بود. از اینکه توی پروژه اسکایفال همکاری داشتم به خودم افتخار میکنم. شما فیلمهایی مثل Spy و Kingsman رو میبینین و اونا فیلمهای واقعا خوبی هستن اما یه جورایی تمام اونها از باند الهام گرفتن. باند پدر این ژانر فیلمها است. برای همین همونطور که دنیل گفت، ما وظیفه داریم که اون رو به بهترین نحو بسازیم. کریگ (خطاب به امپایر): نمیخوای سوال بپرسی؟امپایر: راستش داشتم راجبش فکر میکردم.مندز: این راحتترین مصاحبهایه که تاحالا انجام دادم!امپایر: شما چقدر بازخوردهای تماشاگرا رو گوش میدین و از اونا استفاده میکنین؟مندز: در آخر کار، این فیلمها مثل یه دیالوگ بین شما و تماشاگران هستن و شما باید این رو بپذیرین. فیلمهای باند یه عضوی از فرهنگ مدرن دنیا هستن و اگر شما بخواین اونهارو یه گوشهای به صورت خصوصی نگه دارین، در حقیقت دارین این مجموعه رو از بین میبرین. نکته مهم اینه که شما باید فیلم رو بسازین اما خودتون رو از بازخوردها در امان نگه دارین. خیلی کار سختیه و خیلی مهارت میخواد.کریگ: گشتن باعث میشه که خلاقیت از بین بره و این کاریه که اینترنت داره میکنه برای همین شما باید سعی کنین تا میتونین از اینترنت خودتون رو دور نگه دارینکریگ: خوشبختانه یه سری آدم داریم که اینکارو انجام میدن و این خیلی خوبه. این کار باعث میشه که ما نگردیم. گشتن باعث میشه که خلاقیت از بین بره و این کاریه که اینترنت داره میکنه برای همین شما باید سعی کنین تا میتونین از اینترنت خودتون رو دور نگه دارین. توی فیلمسازی، شما باید محصول خودتون رو بسازین و اکران کنین بعد بگین این محصول منه. یا ازش خوشتون بیاد، یا نیاد اما شما نباید زیاد نگران باز خوردها باشین. قبلا توی هالیوود از Focus Group (تعدادی از افراد عادی را جمع میکردند و نظر آنها را در باره یک محصول یا فیلم خاص میپرسیدند) استفاده میکردند اما الان دیگه اینترنت خودش تبدیل شده به یک فوکوس گروپ بزرگ. مندز: فرقی نمیکنه که شما چه فیلمی بسازین. بالاخره یکی پیدا میشه که با شما مخالفه. مخصوصا این مساله درباره باند بیشتر صدق میکنه. ما در استانبول مشغول فیلمبرداری قسمتهای آخر اسکایفال بودیم. از ماشینم اومدم بیرون و دربان هتل به من گفت «آقای مندز، من میخوام بگم که فیلمهای باند از زمانی که آقای کریگ نقش اصلیش رو بازی میکنه، بسیار بهتر شدن. فیلم لحن جدیتری به خودش گرفته و این خیلی این مجموعه رو بهتر کرده.» من هم بهش گفتم از شما خیلی ممنونم. وقتی رفتم درون هتل، خانمی که پشت میز بود به من گفت «خوش آمدید آقای مندز. من میتونم یه درخواست از شما داشته باشم؟ بار طنز فیلم بعدی رو لطفا یکم بیشتر کنید.» تمام این اتفاقات در کمتر از ۳۰ ثانیه رخ داد! کریگ: یه سری به من گفتن که اونا پیرس برازنان رو ترجیح میدن. مندز: به تو؟ کریگ: آره! تو روی من بهم اینو گفتن! منم بهشون گفتم خب باشه، لعنت به شما!امپایر: آخرین سوال! دنیل، آیا سم رئیس سخت گیریه؟کریگ: بالاخره میتونی باهاش کنار بیای. خیلی آدم رو مخیه. چی بگم؟ مندز: گوش کن! من دارم این شماره از مجلهرو ویرایش میکنم، واسه همین اگه از حرفات خوشم نیاد، چاپشون نمیکنم! کریگ: نکن! اصلا به جای اینکه عکس منو بذاری رو جلد، عکس اما واتسون رو بذار! فیلم Spectre برای اکران در تاریخ ۲۶ اکتبر (۴ آبان) در انگلستان و ۶ نوامبر (۱۵ آبان) در آمریکا برنامه ریزی شده است. در ادامه نیز میتوانید عکسهای اختصاصی مجله امپایر از فیلم Spectre را مشاهده کنید.> تهیه شده در ما با اقتباس از مصاحبه چاپ شده در شماره ماه نوامبر مجله امپایر
منبع : زومجی
0 دیدگاه