Scroll down

گزارش باکس آفیس: «ترمیناتور ۶» و «آواتار ۲» باید چه درس‌هایی از Alita: Battle Angel بگیرند؟

گزارش باکس آفیس: «ترمیناتور ۶» و «آواتار ۲» باید چه درس‌هایی از Alita: Battle Angel بگیرند؟

در گزارش باکس آفیس این هفته از اشتباهاتی که فیلم X-Men: Dark Phoenix مرتکب شده است می‌گوییم و سری به فروش فیلم‌های اسکاری می‌زنیم. همراه ما باشید.

گزارش باکس آفیسِ این هفته را با کمدی «مراسم ترحیم مدیایی» (Tyler Perry's A Madea Family Funeral) شروع می‌کنیم که نه‌ تنها صدر جدول را تصاحب کرد، بلکه به یک موفقیتِ تمام‌عیار تبدیل شد. نهمین و ظاهرا آخرین فیلمِ مجموعه‌ی «مدیا» به ۲۷ میلیون دلار افتتاحیه سه روزه دست پیدا کرد؛ رقمی که به این معنی است که این فیلم ۲/۹۴ برابر درآمدِ روز افتتاحیه‌اش کسب کرده است و جزو یکی از بزرگ‌ترینِ افتتاحیه‌های کارنامه ۱۴ ساله و ۲۰ فیلمی تایلر پری قرار می‌گیرد. افتتاحیه «مراسم ترحیم مدیایی» جایی پشت سر «بوو! یک هالووین مدیایی» (Boo! A Madea Halloween) با ۲۸ میلیون افتتاحیه، «چرا منم ازدواج کردم؟» (Why Did I Get Married Too) با ۲۹ میلیون افتتاحیه، «یک تجدید دیدارِ خانوادگی مدیایی» (A Madea Family Reunion) با ۳۰ میلیون دلار افتتاحیه و «مدیا به زندان می‌رود» (Madea Goes to Jail) با ۴۱ میلیون افتتاحیه، در جایگاه پنجمِ بهترین افتتاحیه‌های تایلر پری جای می‌گیرد. البته که افتتاحیه «مراسم ترحیم مدیایی» با احتساب نرخ تورم در جدولِ موفق‌ترین فیلم‌های این کارگردان/تهیه‌کننده/بازیگر به رده‌های پایین سقوط می‌کند، اما هفت‌تا از ۹ فیلم مدیایی تایلر پری با احتساب نرخ تورم حداقل با ۲۷ میلیون دلار افتتاحیه کارشان را شروع کرده‌اند. از همین رو این شروع، پایانِ قابل‌احترام و قدرتمندی برای این کاراکترِ پُرطرفدار حساب می‌شود. دلیلِ استقبال از «مراسم ترحیم مدیایی» به خاطر این است که مردم واقعا می‌خواستند که شخصیتِ مدیا را ببینند. درست همان‌طور که این روزها دلیلِ اصلی موفقیتِ بلاک‌باسترها نه بازیگرِ اصلی‌شان، بلکه شخصیتِ اصلی‌شان است (می‌خواهد واندر وومن باشد یا فردی مرکوری) و از آنجایی که این روزها فیلم‌ها با هدف قرار دادن یک جامعه‌ی آماری به‌خصوص مثل «آسیایی‌های خیلی مایه‌دار» (Crazy Rich Asians) یا «مسافرت دختران» (Girls Trip) می‌توانند به رویدادهای سینمایی تبدیل شوند، چنین چیزی رمزِ موفقیت این فیلم بوده است یا در واقع خیلی وقت است رمز موفقیتِ تایلر پری است.مقالات مرتبطگزارش باکس آفیس هفته گذشته:  Bumblebee، اولین فیلم «ترنسفورمرها» که توسط چین نجات پیدا کرد آیا Avengers: Endgame موفق به شکست اپیزود نهم «جنگ ستارگان» می‌شود؟فیلم Dune برای موفقیت باید از کدامیک از اشتباهات Blade Runner 2049 دوری کند؟آیا Avengers: Endgame بیشتر از Infinity War می‌فروشد یا کمتر؟پیش‌بینی عملکرد «کاپیتان مارول» در گیشه موفق‌ترین فیلم های سال 2018 در باکس آفیس16 شکست بزرگ در باکس آفیس سال 2018

تایلر پری یکی از پیش‌گامانِ این نوع فیلمسازی است. ملودرام‌های او یکی پس از دیگری تماشاگرانِ فراوانی به سینماها کشانده‌اند. چرا که او ازطریقِ فیلم‌هایش در حال فروختنِ همان چیزی بوده است که سینماروها می‌خواهند. ۹ فیلم مجموعه «مدیا» در ۱۴ سال گذشته، اکرانشان را با افتتاحیه‌ای بین ۲۱ تا ۲۵ میلیون دلار آغاز کرده‌اند و کارشان را با کسب چیزی بین ۵۰ تا ۶۵ میلیون دلار به اتمام رسانده‌اند. در این‌ میان، هر از گاهی فیلم‌هایی هم بوده‌اند که به درآمدهایی فراتر از انتظارات دست پیدا می‌کردند. «بو! یک هالووین مدیایی» با بهره بردن از هالووینی که از کمبودِ فیلم‌های ترسناکِ مرسوم رنج می‌برد، موفق شد بیشتر از حد معمول در دید قرار بگیرد و با افتتاحیه‌ای ۲۸ میلیون دلاری، به ۷۳ میلیون دلار فروش خانگی دست پیدا کند. «یک تجدید دیدار خانوادگی مدیایی» (دومین فیلمش و اولین فیلمی که کارگردانی کرد) یک سال بعد از اینکه «خاطراتِ یک زن سیاه‌پوست دیوانه» (Diary of a Mad Black Woman) همه را با افتتاحیه ۲۲ میلیونی و فروش ۵۰ میلیونی‌اش شوکه کرد، اکرانش را با ۳۰ میلیون دلار افتتاحیه در سال ۲۰۰۶ آغاز کرد. «مدیا به زندان می‌رود» هم در اوایلِ ۲۰۰۹، به ۴۰ میلیون دلار افتتاحیه دست پیدا کرد و رفت تا اکرانِ خانگی‌اش را با کسب ۹۰ میلیون دلار به اتمام برساند. چه فیلم‌های تایلر پری را دوست داشته باشید و چه نداشته باشید، حقیقت این است که کلِ نسل بازیگران سیاه‌پوستِ نقش‌های اصلی و نقش‌های مکمل حال حاضرِ سینما، به او مدیون هستند. تقریبا تمام بازیگرانِ زن سیاه‌پوستِ شناخته‌شده‌ای که این روزها مورد ستایش سینماروهای جریان اصلی قرار می‌گیرند (تاراجی پی. هنسون، وایولا دیویس، کیمبرلی اِلیس، گابریل یونین و غیره) درست در زمانی‌ که هالیوود نادیده‌شان می‌گرفتند، کارشان را از فیلم‌های تایلر پری شروع کردند.

thank you for your service

چنین چیزی درباره‌ی اِدریس البا بعد از بازی در «دخترانِ کوچولوی بابایی» (Daddy's Little Girls) و آنجلا بسِت که حضورش در «آشنایی با براون‌ها» (Meet the Browns) اولین نقشِ اصلی‌اش بعد از ۱۰ سال بود نیز صدق می‌کند. به عبارت دیگر دورانی بود که اگر دنبالِ یک ملودرام سینمایی با بازیگرانِ زن سیاه‌پوست بودید، فیلم‌های تایلر پری تنها گزینه‌ای بود که می‌توانستید پیدا کنید. راستش برای مدتی تایلر پری در کنار کلینت ایستوود، تنها کارگردانی بود که خارج از فصلِ اسکار، فیلم‌های درام عرضه می‌کرد. هالیوود بالاخره متوجه شد که ساختنِ فیلم برای یک جامعه‌ی آماری به‌خصوص می‌تواند آن‌ها را به رویدادهای سینمایی تبدیل کند و الگوی آن را در بلاک‌باسترهایش گسترش داد. اما حتی با وجود فیلم‌هایی مثل «مسافرت دختران»، «بلک پنتر»، «مثل یک مرد فکر کن» (Think Like A Man) و «چیزی که زنان می‌خواهند» (What Women Want) که به رقبای تایلر پری تبدیل شده‌اند، فیلم‌های «مدیا» کماکان می‌توانند پول خوبی به جیب بزنند. اگرچه پری در ابتدا می‌خواست که بی‌خیالِ این شخصیت شود، اما تصمیم گرفت تا از آن به‌عنوان وسیله‌ای برای نجات پیدا کردن بعد از شکستِ احتمالی فیلم‌های غیرمدیایی‌اش استفاده کند. یعنی اگر «خانواده‌ای که دعا می‌کند» (The Family That Preys) شکست می‌خورد، با ساختنِ «مدیا به زندان می‌رود»، شکستش را جبران می‌کرد. اما حالا که پری دارد لاینزگیت را به مقصدِ پارامونت به‌ عنوان همان استودیویی که نوامبر سال گذشته «بازیچه‌ی دست هیچکس» (Nobody’s Fool) را اکران کرد، می‌رود، به نظر می‌رسد که دیگر به ایستگاه آخرِ مجموعه «مدیا» رسیده‌ایم. فیلم‌های «مدیا» هیچ‌وقت خوب نبوده‌اند، اما «مراسم ترحیم مدیایی» بدتر و غیر«فیلم»‌تر از غیرفیلم‌ترین فیلم‌های این مجموعه است. بنابراین نباید انتظار دوامی بهتر از دوامِ معمول فیلم‌های تایلر پری را از آن داشت. اگرچه خودِ فیلم به سرانجام قاطعانه‌ای نمی‌رسد، اما لاینزگیت با موفقیت آن را به‌عنوان آخرینِ قسمتِ داستان شخصیتِ مدیا معرفی و تبلیغات کرد. در نتیجه می‌توان فروشِ نهایی ۵۵ تا ۶۵ میلیون دلاری‌اش را پیش‌بینی کرد.

thank you for your service

تنها تازه‌اکرانِ مهم این آخرهفته‌ی سوت و کور، تریلر «گرتا» (Greta)، محصول فوکس فیچرز است. این فیلم که کلویی گریس مورتز و ایزابل هوپر را به‌عنوان بازیگران اصلی‌اش دارد، با اینکه با استقبالِ نسبتی منتقدان مواجه شده است، اما از آن فیلم‌های اولداسکولی است که در فضای سینمایی ۲۰۱۹، با استقبالِ دیوانه‌واری مواجه نمی‌شوند. خبر خوب این است که فوکس فیچرز آن را با پرداختِ فقط ۴ میلیون دلار از جشنواره‌ی تورنتو به دست آورده است. پس افتتاحیه‌ی ۴ میلیون و ۵۸۵ هزار دلاری این فیلم نمی‌تواند چندان برای آن‌ها بد باشد. استودیوهای «نئون» و «سی‌ان‌ان‌ فیلمز» هم مستندِ تحسین‌شده‌ی «آپولو ۱۱» (Apolo 11) را در ۱۲۰ سینمای آیمکس به مدتِ یک هفته اکران کردند و این فیلم به افتتاحیه‌ی شگفت‌انگیز یک میلیون و ۶۵۰ هزار دلار دست پیدا کرد. درنهایت «نقطه اوج» (Climax)، جدیدترین فیلمِ گاسپار نوئه با بازی سوفیا بوتلا هم این هفته در پنج سینما روی پرده رفت و در هر پنج‌تای آن‌ها به فروش‌ترین فیلم تبدیل شد. این فیلم موزیکال/ترسناکِ عجیب و غریب ۱۲۱ هزار و ۶۵۵ دلار به‌عنوان افتتاحیه دریافت کرد که به معنای میانگین سینما به سینمای قابل‌قبولِ ۲۴ هزار و ۳۳۱ دلاری‌اش است.

در زمینه فیلم‌های قدیمی جدول، با «چگونه اژدهایتان را تربیت کنید: دنیای پنهان» (How to Train Your Dragon: The Hidden World) شروع می‌کنیم که در دومین آخرهفته‌ی اکرانش ۳۰ میلیون دلار دیگر به دست آورد و با حفظ صدرنشینی‌اش، به درآمدِ ۱۰ روزه‌ی ۹۷ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار دست پیدا کرد. رقمی که به‌ معنی ۴۵ درصد افت فروشِ آخرهفته‌ی دوم است که بهتر از افت فروش ۵۰ درصدی «چگونه اژدهایتان را تربیت کنید ۲» و افت فروشِ ۴۸ درصدی «بچه رئیس» (The Boss Baby) و «خانه» (Home) است. «دنیای پنهان» اگر همین‌طوری به اکرانی شبیه به انیمیشن‌های دریم‌ورکس ادامه بدهد می‌تواند به اولین فیلم سال ۲۰۱۹ که از مرز ۱۵۰ میلیون دلار عبور می‌کند تبدیل شود، اما به همان اندازه هم احتمال دارد که در صورتِ جلو زدن «کاپیتان مارول» از آن، به دومینِ فیلم ۱۵۰ میلیونی سال تبدیل شود. اگر «دنیای پنهان» عملکردی شبیه به «هیولاها علیه بیگانگان» (منفی ۴۵ درصد در آخرهفته‌ی دوم بعد از ۵۹ میلیون افتتاحیه) داشته باشد، می‌تواند به ۱۸۵ میلیون دلار فروشِ خانگی فکر کند. «دنیای پنهان» با افتتاحیه‌ی ۳۳ میلیون دلاری‌اش در چین و ۵۲ میلیون دلاری که از دیگر نقاط دنیا به دست آورده، وضعیتِ خیلی خوبی هم در کشورهای خارجی دارد. این فیلم که با ۱۲۹ میلیون دلار بودجه تهیه شده، تا حالا ۳۷۵ میلیون دلار در دنیا فروخته است.

thank you for your service

در جایگاه سوم جدول «آلیتا: فرشته جنگ» (Alita: Battle Angel) قرار دارد که ۷ میلیون دلار دیگر در سومین آخرهفته‌ی نمایشش کسب کرد (۴۳ درصد افت فروش) و به مجموعِ ۱۸ روزه‌ی ۷۲ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار رسید تا درآمدِ ۷۲ میلیون دلاری «جان کارتر» (John Carter) را پشت سر بگذارد. از آنجایی که افت فروشِ آخرهفته‌ی سومِ «آلیتا» خوب است، اگر بتواند در مقابلِ «کاپیتان مارول» ایستادگی کند، شانس این را دارد تا به ۹۰ میلیون دلار فروشِ نهایی برسد، اما در غیر این صورت باید به ۸۵ میلیونی شدنِ این فیلم ۱۷۰ میلیون دلاری رضایت بدهیم. این فیلم ۴۰ میلیون و ۴۰۰ هزار دلار دیگر هم از کشورهای خارجی به دست آورد که شامل ۲۴ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار در چین می‌شود که به‌ معنی ۳۵۰ میلیون دلارِ فروش جهانی‌اش است. «آلیتا» تا حالا ۱۱۲ میلیون دلار از چین به دست آورده و احتمالا اکرانش در این کشور را با کسب چیزی نزدیک به ۱۳۰ تا ۱۴۰ میلیون دلار به اتمام می‌رساند. به این ترتیب «آلیتا» با فروشِ ۸۵ میلیونی نهایی‌اش در آمریکای شمالی، فروشِ ۱۳۰ میلیونی نهایی‌اش در چین و کسب حدود ۲۰۰ میلیون دلار از دیگر نقاط دنیا (تا حالا ۱۶۶ میلیون دلار خارج از چین فروخته است)، می‌تواند به ۴۲۰ میلیون دلار فروشِ جهانی برسد. این رقم آن‌قدر خوب است که از یک آبروریزی تمام‌عیار جلوگیری کند، اما آن‌قدر خوب نیست که منجر به چراغ سبز گرفتنِ دنباله‌هایش شود. نکته‌ی اول اینکه عملکردِ این هفته‌ی «آلیتا» در چین ثابت کرد که این کشور قرار نیست به‌ تنهایی آن را نجات بدهد.

وقتی «آلیتا» دو هفته پیش اکرانش را با کسب ۶۴ میلیون دلار در چین آغاز کرد، تحلیلگران امیدوار بودند که این فیلم اگر نه شبیه به «ردی پلیر وان» (۲۱۸ میلیون دلار از ۶۱ میلیون دلار افتتاحیه)، اما حداقل اکرانی شبیه به «کونگ: جزیره جمجمه» (۱۶۸ میلیون دلار از ۷۱ میلیون دلار افتتاحیه) در چین داشته باشد. این اتفاق به‌ دلیلِ افت فروشِ ۶۲ درصدی این فیلم در جریانِ آخرهفته‌ی دومش در چین نیفتاد و حالا اکرانش را با چیزی حدود ۱۳۰ تا ۱۴۰ میلیون دلار در این کشور به اتمام خواهد رساند. این رقم خوبی برای فیلمی هالیوودی که عملکردِ قابل‌قبولی در دیگر نقاط دنیا داشته است؛ مثلا «مأموریت غیرممکن: قوم سرکش» ۱۳۵ میلیون دلار از درآمد جهانی ۶۸۲ میلیون دلاری‌اش را در تابستانِ ۲۰۱۵ از چین به دست آورد. اما این رقم، درآمد خوبی برای فیلمی که در آمریکای شمالی در حال تقلا کردن است و دیگر نقاط دنیا هم «نسبتا خوب» ظاهر شده حساب نمی‌شود. به این ترتیب وضعیتِ «آلیتا» یک بار دیگر نشان می‌دهد که چین به‌ تنهایی نمی‌تواند بلاک‌باستری که ضعیف‌ ظاهر شده است را به موفقیت تبدیل کند؛ مخصوصا اگر بودجه‌ی آن فیلم، بیش از ۱۰۰ میلیون دلار باشد. «سه ایکس: بازگشت زندر کیج» در حالی ۳۸۵ میلیون در دنیا فروخت که دنباله‌اش بیشتر به‌ لطفِ ۱۶۴ میلیون دلاری که در چین فروخت چراغ سبز کرد (از ۸۵ میلیون دلار بودجه). «رزیدنت ایول: آخرین فصل» ۹۱ درصد از درآمدش را از کشورهای خارجی به دست آورد (که یک رکورد در بین فیلم‌های هالیوودی حساب می‌شود) که ۱۵۹ میلیون دلارش به‌ تنهایی متعلق به چین بود، اما این فیلم فقط ۴۰ میلیون دلار خرج روی دست سازندگانش گذاشته بود. چین به فیلم‌های پُرخرج زیادی مثل «کوکو»، «ردی پلیر وان»، «ترنسفورمرها: عصر انقراض»، «سریع و خشن ۸»، «دزدان دریایی کاراییب ۵»، «کونگ: جزیره جمجمه» و غیره کمک کرده، اما تمام این فیلم‌ها در خارج از چین هم در بدترین حالت با استقبالِ قابل‌قبولی مواجه شده‌اند و سرنوشتشان به‌ تنهایی به چین بستگی نداشته است.

Alita: Battle Angel

اما نکته‌ی دوم اینکه درآمد ۴۱۵ میلیون دلاری «آلیتا» بزرگ‌تر از درآمد جهانی «حاشیه‌ی اقیانوس آرام» (۴۱۱ میلیون)، «مومیایی» (۴۰۹ میلیون)، «لبه‌ی فردا» (۳۷۵ میلیون)، «مد مکس: جاده خشم» (۳۷۰ میلیون بدون چین)، «روز استقلال: بازخیز» (۳۶۵ میلیون)، «افسانه‌ی تارزان» (۳۵۵ میلیون)، «کشتی جنگی» (۳۰۲ میلیون)، «جان کارتر» (۲۷۲ میلیون)، «رنجر تنها» (۲۶۵ میلیون)، «والرین و شهر هزار سیاره» (۲۲۵ میلیون)، «تومارولند» (۲۰۹ میلیون) و «صعود ژوپیتر» (۱۸۵ میلیون) خواهد بود؛ نتیجه‌ای که بدون درس‌های ارزشمندش برای فیلم‌های آینده صنعت نیست. یکی از این درس‌ها تصمیم تیم مارکتینگِ فاکس قرن بیستم برای تمرکز کردن روی شخصیتِ اصلی فیلم بود که با افتتاحیه‌ی پنج‌شنبه تا دوشنبه‌‌ی ۴۲ میلیون دلاری‌اش که بهتر از انتظارات بود جواب گرفت. در دورانی که مردم عموما فقط در صورتی به سینما می‌روند که از کاراکترِ اصلی‌ یک فیلم خوششان بیاید یا دوست داشته باشند تا کاراکتری که از قبل می‌شناسند را روی پرده‌ی سینما ببینند (می‌خواهد ابرقهرمانی مثل وولورین باشد یا شخصیتی واقعی مثل فردی مرکوری)، ارائه‌ی «آلیتا: فرشته جنگ» به وسیله‌ی چشم‌های دُرُشتِ کاراکترِ رُزا سالازار به‌ جای تاکید روی دنیای فانتزی‌اش و اسپکتکل‌های پُرخرجش، ۱۰۰ درصد تصمیم درستی بود. اگرچه در گذشته هم قدرتِ ستاره‌ای بازیگرانی مثل بروس ویلیس در «عنصر پنجم» (Fifth Element) یا کیانور ریوز در «ماتریکس» (The Matrix)، تاثیرِ بیشتری از جلوه‌های ویژوال برای کشیدنِ مردم به سینما داشته است، اما این عنصر در فضای سینمای حالا حاضر اهمیتش را از دست داده است. حالا نه‌ تنها تمرکز روی بازیگرِ ستاره‌ی فیلم تضمین‌کننده‌ی موفقیتش در گیشه نیست، بلکه وعده دادن اکشن‌ها و هیجان‌های فانتزی گران‌قیمت هم برای کشیدنِ مردم به سینماها کافی نیست. در واقع فیلم‌ها باید هر سه عنصرِ ستاره، اسپکتکل و کاراکتر را کنار هم داشته باشند. البته که این وسط هر از گاهی با فیلم‌هایی مثل «ردی پلیر وان» (Ready Player One)، «دانکرک» (Dunkirk) و «بیبی راننده» (Baby Driver) برخورد می‌کنیم که کارگردان بدل به ستاره می‌شود. یا در رابطه با «آلیتا»، ما جیمز کامرون را به‌ عنوان یکی از نویسندگان و تهیه‌کنندگانش داشتیم که حکمِ سفیرِ شناخته‌شده‌ی فیلم را داشت. بنابراین همین که سینماروها به‌طور نسبتا خوبی برای تماشای فیلمی که حکم یک آی‌پی جدید در سینما را داشت حاضر شدند، امیدوارکننده است.

thank you for your service

از همین رو «آلیتا» می‌تواند به راهنمای خوبی برای طراحی کمپین تبلیغاتی «ترمیناتور: سرنوشتِ تاریک» (Terminator: Dark Fate) و «آواتار ۲» (Avatar 2) تبدیل شود. ریبوتِ «ترمیناتور» به کارگردانی تیم میلر باید تمام تمرکزِ کمپین تبلیغاتی‌اش را روی بازگشتِ لیندا همیلتون در قالب سارا کانر بگذارد. البته که فیلم باید آرنولد شوارتزنگر به‌ عنوان یک ترمیناتور جدید و دیگر اعضای گروه بازیگرانش (مکنزی دیویس، ناتالیا رییز و غیره) را فراموش نکند، اما قلابِ درگیرکننده‌‌ی سینماروها باید حول و حوشِ بازگشت همیلتون به‌عنوان همان قهرمانِ بزن‌بهادری که به کاراکترِ معرفِ کارنامه‌ی بازیگری‌اش تبدیل شد بچرخد. این چیزی است که احتمالا مردم را برای دیدنِ یک «ترمیناتور» دیگر بعد از «ترمیناتور: رستگاری» و «ترمیناتور: جنسیس» هیجان‌زده خواهد کرد. البته که این موضوع، کشفِ خارق‌العاده‌ای نیست. همین اکتبر سال گذشته، وقتی ریبوت «هالووین» که مایکل مایرز را دربرابرِ لوری استرود با بازی جیمی لی کرتیس قرار دارد و به ۷۷ میلیون دلار افتتاحیه دست پیدا کرد، این موضوع ثابت شد. خلاصه سرنوشتِ موفقیت‌آمیز یا فاجعه‌بارِ «ترمیناتور ۶» به این بستگی دارد که آیا مخاطبان به بازگشت کامرون برای تهیه‌کنندگی فیلمی که دنباله‌ی «ترمیناتور ۲: روز داوری» است و لیندا همیلتون را در قالب سارا کانر خواهد داشت اهمیت می‌دهند یا نه. اگر تیم مارکتینگِ فیلم بتواند در این زمینه توی خال بزند، هیچ چیز دیگری اهمیت نخواهد داشت. چنین چیزی درباره‌ی «آواتار ۲» هم حیقت دارد. البته که مردم احتمالا دوست دارند تا به پاندورا برگردند، اما «آواتار ۲» بیش از ۱۰ بعد از قسمت اول، در زمانی می‌آید که قوانینِ باکس آفیس متحول شده است؛ شاید دنیای «آواتار» زمانی منجر به فروشِ وحشتناکش شد، اما حالا که محبوبیتِ کاراکترها در اولویتِ بالاتری نسبت به هر چیز دیگری قرار دارد، کمپینِ تبلیغاتی فیلم جدید هم باید براساس آن تغییر کند.ریبوتِ «ترمیناتور» به کارگردانی تیم میلر باید تمام تمرکزِ کمپین تبلیغاتی‌اش را روی بازگشتِ لیندا همیلتون در قالب سارا کانر بگذارد

نکته این است که اگرچه تبلیغاتِ «آواتار» بدون‌شک روی دنیاهای جدید و دیدنی‌ها و شنیدنی‌های جدید تمرکز خواهد کرد، اما آن‌ها باید مردم را متقاعد کنند که چرا باید وقت بیشتری با کاراکتر جیک سالی (سم وورثینگتن) و نیتریری (زویی سالدانا) بگذرانند. اگر تیم مارکتینگِ فاکس/دیزنی در انجام این کار شکست بخورند، سرنوشتی شبیه به «لگو مووی ۲» (The Lego Movie 2) نصیبشان می‌شود؛ فیلمی که به این دلیل شکست خورد که مخاطبان متقاعد نشدند که به ماجراجوی دیگری با کاراکترهای اِمت بریکوسکی (کریس پرت) و لوسی (الیزابت بنکس) نیاز دارند. از آنجایی که سینماروها نسبت‌‌ به گذشته، گزینه‌های بیشتری برای سرگرمی دارند و ارائه‌ی یک فانتزی پُرخرج برای جذبشان کافی نیست، کمپین مارکتینگِ «آواتار ۲» باید آن‌ها را متقاعد کند که کاراکترها به اندازه‌ی جلوه‌های ویژوالش، درگیرکننده خواهند بود. این موضوع مهم‌ترینِ رازِ موفقیتِ دنیای سینمایی مارول و سری «هری پاتر» بوده است. فیلم‌های مارول سرشار از ابرقهرمانان و شخصیت‌های مکملی هستند که آدم دوست دارد با آن‌ها وقت بگذراند. تقریبا هیچکس به خاطر سکانس‌های اکشن و حتی داستان به تماشای ماجراجویی‌های هری، ران، هرمیون، هاگرید، اسنیپ و غیره هجوم نمی‌برد؛ این حقیقتی است که سازندگانِ فیلم‌های «جانوران شگفت‌انگیز» متوجه‌شان نشدند. در واقع می‌توان فیلم‌های «سریع و خشن» هم از جایی به مجموعه‌ی فوق‌العاده موفقِ فعلی تبدیل شد که فیلم‌ها به همان اندازه که درباره‌ی بدلکاری‌ها و اکشن‌های دیوانه‌وار بودند، به همان اندازه هم به داستانِ رابطه‌ی دام تورتو و خانواده و آدم‌های دور و اطرافش تبدیل شدند. در این دوره و زمانه حتی اگر ۲۰۰ میلیون دلار بودجه و یک آی‌پی که زمانی ارزشمند بوده داشته باشید، باز اگر سینماروها علاقه‌ای به همراه شدن با کاراکترهای فیلم در ماجراجویی‌شان نداشته باشند، به تماشای آن نمی‌روند.

اما در جایگاه چهارم «لگو مووی ۲» (The Lego Movie 2) را داریم که ۶ میلیون و ۶۱۵ هزار دلار دیگر در چهارمین آخرهفته‌اش کسب کرد و به مجموعِ ۲۴ روزه‌ی ۹۱ میلیون و ۶۷۵ هزار دلار رسید. این فیلم در حالی تقریبا به انتهای کارش رسیده است که خودش را به زور و زحمت از مرز ۱۰۰ میلیون دلار عبور خواهد داد. این انیمیشنِ ۹۹ میلیون دلاری، ۱۵۲ میلیون دلار در دنی افروخته است. در رده‌ی پنجم درام ورزشی «جنگیدن با خانواده‌ام» (Fighting with My Family) قرار دارد که ۴ میلیون و ۶۹۱ هزار دلار در دومین آخرهفته‌ی اکرانش به کسب کرد و به مجموعِ ۱۰ روزه‌ی ناامیدکننده‌ی ۱۴ میلیون و ۹۴۵ هزار دلار دست یافت. این فیلم احتمالا با کسب چیزی دور و اطرافِ ۲۵ میلیون دلار به انتهای دوره‌ی اکرانش خواهد رسید. کمدی «آیا رومانتیک نیست» (Isn't It Romantic) در سومین آخرهفته‌اش، ۴ میلیون و ۶۴۵ هزار دلار دیگر به دست آورد. محصولِ ۳۱ میلیون دلاری برادران وارنر که در دیگر نقاط دنیا روی نت‌فلیکس منتشر شده است، تا حالا به درآمدِ ۱۹ روزه‌ی ۴۰ میلیون و ۱۶۹ هزار دلار دست پیدا کرده است. در مقایسه، «حامل» (The Mule)، جدیدترین فیلم کلینت ایستوود به ۱۵۱ میلیون دلار فروش جهانی رسید. «چیزی که مردان می‌خواهند» (What Men Want) در چهارمین آخرهفته‌اش، ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار دیگر فروخت و به مجموعِ ۲۴ روزه‌ی ۴۹ میلیون و ۶۴۱ هزار دلار رسید که نتیجه‌ی معرکه‌ای برای این فیلم ۲۰ میلیون دلاری است. فیلم کمدی/ترسناک «روز مرگت مبارک ۲» (Happy Death Day 2) هم ۲ میلیون و ۵۱۰ هزار دلار در سومین آخرهفته‌اش به جیب زد و به ۲۵ میلیون و ۲۸۲ هزار دلار درآمد ۱۹ روزه دست پیدا کرد.

Green Book

اما در زمینه‌ی فیلم‌های اسکاری، بگذارید از «کتاب سبز» (Green Book) شروع کنیم که یونیورسال تعداد سینماهایش را به ۲ هزار و ۶۴۱ سینما افزایش داد و با تجربه‌ی ۱۲۱ درصد رشد فروش، ۴ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار به دست آورد. رقمی که مجموع درآمد این فیلم با بازی ویگو مورتنسن و ماهرشالا علی را به ۷۵ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار می‌رساند و آن را به پُرفروش‌ترین برنده‌ی بهترین فیلم اسکار از زمان «آرگو» (۱۳۶ میلیون دلار) در سال ۲۰۱۲ تبدیل می‌کند. اما خبر خوبِ اصلی در رابطه با «کتاب سبز» این است که این فیلم در چین با استقبالِ غافلگیرکننده‌ای مواجه شد و با کسب رقمِ غول‌آسای ۱۷ میلیون دلار برای چنین فیلمی، به مجموعِ جهانی ۱۸۸ میلیون دلار رسید. این رقم «کتاب سبز» را پشت سر «تایتانیک»، به پرفروش‌ترین برنده بهترین فیلم اسکار در بازار چین تبدیل می‌کند. انیمیشن «مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی» (Spider-Man: Into the Spider-Verse) هم تعداد سینماهایش را به ۲ هزار و ۴۰۴ سینما افزایش داد و با تجربه‌ی ۱۳۷ درصد رشد فروش، ۲ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار دیگر فروخت و به مجموعِ خانگی ۱۸۷ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار و مجموع جهانی ۳۶۳ میلیون دلار رسید. اگر این فیلم بتواند کمی دیگر دوام بیاورد و از مرز ۱۹۰ میلیون دلار فروشِ خانگی عبور کند، به بادوام‌ترین فیلم ابرقهرمانی/کامیک‌بوکی سینما از زمان «بتمن» (۲۵۱ میلیون دلار از ۴۳ میلیون دلار افتتاحیه) در سال ۱۹۸۹ تبدیل می‌شود. انیمیشن «رالف اینترنت را خراب می‌کند» (Ralph Breaks the Internet) که نامزد بهترین انیمیشن اسکار بود هم از مرز ۲۰۰ میلیون دلار فروشِ خانگی عبور کرد. این دنباله که با ۱۶۵ میلیون دلار بودجه تهیه شده، تاکنون ۵۲۰ میلیون دلار در دنیا فروخته است که نشان می‌دهد دنباله‌های دیزنی الزاما نمی‌توانند به اندازه انیمیشن‌های اورجینالِ دیزنی مثل «کوکو» (Coco) و «موآنا» (Moana) ظاهر شوند.

برادران وارنر نسخه‌ی جدیدی از «ستاره‌ای متولد می‌شود» (A Star is Born)، برنده‌ی بهترین ترانه‌ی اورجینال که ۱۲ دقیقه طولانی‌تر است را در یک هزار و ۲۳۵ سینما روی پرده فرستاد. این فیلم بعد از تجربه‌ی ۲۰۹ درصد رشد فروش، یک میلیون و ۸۸۵ هزار دلار، به مجموعِ جدید ۲۱۲ میلیون و ۹۱۴ هزار دلار دست یافت. باید صبر کرد و دید آیا این فیلم می‌تواند به درآمدِ خانگی «بوهمین رپسدی» (Bohemian Rhapsody) برسد یا نه، اما این فیلمِ ۳۶ میلیون دلار تا حالا ۴۲۷ میلیون دلار از سراسر دنیا کسب کرده است. حالا که حرف از «بوهمین رپسدی» شد بگذارید بگویم که این فیلم هم بعد از برنده شدن چهار اسکار، در ۸۳۹ سینما روی پرده رفت و با تجربه‌ی ۵۶ درصد رشد فروش، ۹۷۵ هزار دلار دیگر فروخت؛ رقمی که مجموع خانگی فیلم زندگینامه‌ای فردی مرکوری را به ۲۱۴ میلیون و ۴۶۶ هزار دلار فروش خانگی و ۸۶۸ میلیون دلار فروش جهانی می‌رساند که بیشتر از درآمد خانگی «سولو: داستانی از جنگ ستارگان» (۲۱۳ میلیون دلار) است که نکته‌ی جالبش این است که سال ۲۰۱۸ شامل شش فیلم می‌شد («ستاره‌ای متولد می‌شود»، «ونوم»، «سولو»، «بوهمین رپسدی»، «انت‌من و وسپ» و «مأموریت غیرممکن: فال‌اوت») که بین ۲۱۲ تا ۲۲۰ میلیون دلار در خانه فروخته‌اند. «مری پاپینز بازمی‌گردد» (Mary Poppins Returns) هم تا حالا ۱۷۱ میلیون دلار از افتتاحیه ۲۳ میلیون دلاری‌اش به دست آورده است که آن را در بین پُرفروش‌ترین موزیکال‌های لایو اکشن مُدرن، بالاتر از «شیکاگو» (۱۷۰ میلیون دلار در سال ۲۰۰۲) قرار می‌دهد. «مری پاپینز بازمی‌گردد» جایی پایین‌تر از «بزرگ‌ترین شومن» (۱۸۴ میلیون)، «گریس» (۱۹۰ میلیون دلار) و «دیو و دلبر» (۵۰۴ میلیون دلار)، در جایگاه سوم پُرفروش‌ترین موزیکال‌های لایو اکشن پسا- ۱۹۸۲ قرار می‌گیرد.

Dark Phoenix

اما شاید بحث‌برانگیزترینِ خبر باکس آفیسی هفته‌ی گذشته، انتشارِ دومین تریلرِ «افراد ایکس: دارک فینیکس» (X-Men: Dark Phoenix) بود که نه‌ تنها موفق نشد تا مزه‌ی تلخِ اولین تریلرش را از بین ببرد، بلکه نگرانی‌های طرفداران درباره‌ی این فیلم را بیش‌ از پیش افزایش داد. یکی از این نگرانی‌ها این است که به نظر می‌رسد «دارک فینیکس» دارد همان اشتباهاتِ یکسانی را مرتکب می‌شود که سری «مرد عنکبوتی شگفت‌انگیز» و ریبوتِ «پیشتازان فضا» (Star Trek) مرتکب شدند. قسمتِ اول «مرد عنکبوتی شگفت‌انگیز» در حالی بهترین کاراکترش (گوئن استیسی) را برای جلبِ رضایت گروه کوچکی از طرفدارانِ هاردکورش به کشتن داد که با این کار رضایتِ عموم مخاطبانش را از دست داد. «استار ترک: به درون تاریکی» هم شخصیتِ «خان» را برای جلب نظرِ استار ترک‌بازهای قهار (که در نهایت از فیلم خوششان نیامد) و عموم مردم که «استار ترک» را اکثرا از فیلم‌ها می‌شناسند به این فیلم آورد، اما آن‌قدر در اجرای کاراکتری که حکمِ جوکرِ دنیای «استار ترک» را دارد خرابکاری کرد که با غضبِ سختِ طرفداران روبه‌رو شد. خب، حالا «دارک فینیکس» بدون درس گرفتن از گذشتگان پا به میدان گذاشته است و در حالی قصد دارد تا خط داستانی کلاسیک «دارک فینیکس» را برای خوشحال کردنِ طرفدارانِ هارکورِ کامیک‌بوک‌های «افراد ایکس» بازگویی کند که عموم مردم اهمیتی به ان نمی‌دهند. «دارک فینیکس» به‌ عنوان یک فیلم مستقل، با نقش‌آفرینی‌های قوی، تصاویرِ درگیرکننده‌ (صحنه‌ی صف کشیدن تفنگ‌ها به دور مگنیتو) و زرق و برق‌های سای‌فای، خوب به نظر می‌رسد، اما این فیلم همزمان شبیه نمونه‌ی دیگری از همان اشتباهی که ریبوتِ قبلی «فنتستیک فور» (که توسط سایمون کینبرگ، کارگردانِ «دارک فینیکس» تهیه‌کنندگی شده بود) و مجموعه «مرد عنکبوتی شگفت‌انگیز» که به سرنوشتِ بدی دچار شد به نظر می‌رسد. ریبوتِ «فنتستیک فور» روایتگرِ همان اورجین استوری کلیشه‌ای این کاراکترها بود که فقط با کمی اضافه کردنِ الهام‌برداری از حال و هوای تاریک و واقع‌گرایانه‌ی «بتمن آغاز می‌کند»، برای سومین بار تکرار شده بود. چنین چیزی درباره‌ی «مرد عنکبوتی شگفت‌انگیز» هم صدق می‌کند که در نهایت به بازسازی نه چندان وفادارانه‌ی قسمت اولِ «مرد عنکبوتی» سم ریمی تبدیل شد.

thank you for your service

«دارک فینیکس» هم در حالی بازسازی «افراد ایکس: آخرین ایستادگی» است که مثل «مرد عنکبوتی شگفت‌انگیز» (به کارگردانی مارک وب) و «فنتستیک فور» (به کارگردانی جاش ترنک) سعی می‌کند تا خودش را به‌ عنوان یک فیلم کاملا جدید به مردم بیاندازد. وقتی در سال ۲۰۱۲، فاکسِ موفقیتِ جاش ترنک با فیلم ابرقهرمانی/ترسناک «وقایع‌نگاری» (Chronicle) در سبکِ «تصاویریافت‌شده» را دید، تصمیم گرفت تا او را برای ریبوتِ کردنِ «فنتستیک فور» استخدام کند؛ ریبوتی که البته بیش از اینکه از علاقه‌ی آن‌ها به زنده کردنِ این آی‌پی سرچشمه بگیرد، به خاطر این بود آن‌ها برای از دست ندادنِ حقوقِ این آی‌پی، مجبور به ساختنِ اقتباسی از آن بودند. معلوم نیست هدفِ اولیه‌ی سازندگان برای «فنتستیک فور» چه بود، اما همگی خوب می‌دانیم که کار این فیلم به جنگِ آشکاری بین کارگردان و استودیو منجر شد؛ ترنک به‌طور ضمنی از هدایتِ فیلم اخراج شد که باعث شد شانسِ کارگردانی یک فیلم جنگ ستارگانی‌ را از دست بدهد و بعدا در توییتر فیلم خودش را در شب قبل از اکرانش، به باد انتقاد گرفت. اگرچه نتیجه‌ی تنش‌های پشت‌صحنه به یکی از بدترین فیلم‌های ابرقهرمانی که چه عرض کنم، بدترین فیلم‌هایی که از کارخانه‌ی هالیوود بیرون آمده است منجر شد، اما چیزی که اینجا با آن کار دارم این نیست که «فنتستیک فور» افتضاح بود، بلکه این است که این فیلم در حالی افتضاح بود که روایتگرِ همان اورجین استوری کلیشه‌ای رید ریچاردز و تیمش برای سومین بار در سینما بود. دوباره با همان داستانِ آشنای دانشمندانی که در مقابلِ تشعشعاتِ رادیواکتیو قرار می‌گیرد، قدرت‌های عجیب به دست می‌آورد و به ابرقهرمانانی تبدیل می‌شوند که باید در نقطه‌ی اوجِ پرده‌ی آخر در مقابلِ دکتر دووم بیاستند طرف بودیم.

این فیلم با وجودِ تغییرات ظاهری‌اش (مثلا قهرمانان این بار به فضا نمی‌روند، سو استورم خواهر ناتنی، جانی استورم است و غیره)، در زمینه‌ی ساختارِ داستانی و نقاط عطفش (مثلا دکتر دووم و قهرمانان قدرت‌هایشان را از یک حادثه‌ی یکسان به دست می‌آورند)، نه‌ تنها تکرارِ مکرراتِ فیلم سالِ ۲۰۰۵ که خیلی‌ها آن را دیده بودند بود، بلکه تکرارِ فیلم سال ۱۹۹۴ که با وجود فرو کردنِ سرش زیر آب بعد از تولید، به جایگاه کالتی در بین سینمادوستان رسید هم بود. البته که اورجین استوری ابرقهرمانانِ کامیک‌بوکی وسیله‌ای برای مشخص کردنِ هویت آنهاست (مخصوصا باتوجه‌ به اینکه اورجین استوری گروه فنتستیک فور بارها و بارها در کامیک‌ها تکرار شده است)، اما باز در نهایت ما چهار فیلم «فنتستیک فور» داریم که فقط یکی از آن‌ها («خیرشِ موج‌سوار نقره‌ای»)، روایتگرِ همان اورجین استوری تکراری این کاراکترها که جهتِ راه اندازی فرانچایزی دنباله‌دار ساخته نشده بود را داشت. بالاخره وقتی نوبتِ اکران فیلم رسید، ریبوتِ جاش ترنک نقدهای اسفناکی دریافت کرد و به نمونه‌ی نادری از یک فیلم ابرقهرمانی تبدیل شد که با کسب ۵۶ میلیون دلار در خانه و ۱۶۷ میلیون دلار در دنیا از ۱۲۰ میلیون دلار بودجه، بلافاصله با کله سقوط کرد و منفجر شد و خاکستر شد. سینماروها علاقه‌ای به دیدنِ همان اورجین استوری تکراری که به زور قصد داشت ادای «بتمن آغاز می‌کند» را در بیاورد نداشتند؛ مخصوصا بدون بازیگرانِ ستاره (هنوز چند ماه به ستاره شدنِ مایکل بی. جوردن با «کرید» مانده بود)، بدون لحنِ کودک‌پسندانه و عدم محبوبیتِ آی‌پی «فنتستیک فور» در بین عموم مردم. شاید وقتی که رید ریچاردز و تیمش به دنیای سینمایی مارول اضافه شدند، بتوانیم اورجین استوری آن‌ها را نادیده بگیریم یا حداقل دکتر دووم را تا دنباله حفظ کنیم و او را این‌قدر راحت هدر ندهیم و همان کاری را با او انجام بدهیم که کریستوفر نولان با نگه داشتنِ جوکر برای دنباله، بعد از زمینه‌چینی بتمن و دنیایش انجام داد.

Fantastic Four

از سوی دیگر سونی در سال ۲۰۱۰ اعلام کرد که قصد دارد همکاری‌اش با سم ریمی را به انتها برساند و مجموعه «مرد عنکبوتی» را ریبوت کند. این خبر در آن زمان، شوکه‌کننده بود؛، بالاخره «مرد عنکبوتی ۳» با کسب ۸۹۰ میلیون دلار، به پُرفروش‌ترین فیلم «مرد عنکبوتی» تاریخ تبدیل شده بود. با این‌ حال نگرانی‌هایی درباره افزایش فزاینده بودجه‌ها و اختلافات عقیده‌ای باعث شد تا هر دو با هم تصمیم به جدایی بگیرند. ریمی در نهایت در حالی «اُز: بزرگ و قدرتمند» (پیش‌درآمدِ «جادوگر اُز») را برای دیزنی کارگردانی کرد که سونی هم «مرد عنکبوتی شگفت‌انگیز» را بهمان داد. هرچند فیلمی که ما در سال ۲۰۱۲ دریافت کردیم، با چیزی که در سال ۲۰۱۰ وعده داده شده بود فرق می‌کرد. ایده‌ی اولیه برای ریبوتِ «مرد عنکبوتی»، یک ملودرامِ دبیرستانی کم‌خرج (زیر ۱۰۰ میلیون دلار)، با تمرکز روی رابطه‌ی عاشقانه‌ی پیتر پارکر به‌علاوه‌ی مقدار کافی اکشن و تارافکنی برای قرار دادن در تریلرها بود. اگرچه رومانتیک کردنِ «مرد عنکبوتی» باتوجه‌ به اینکه فیلم‌های سم ریمی قبل از اینکه اکشن‌های ابرقهرمانی باشند، فیلم‌های عاشقانه بودند، ایده‌ی جدیدی نبود، اما این ریبوت می‌توانست حداقل از این طریق خودش را از فضای فیلم‌های ابرقهرمانی پسا-«شوالیه تاریکی» و پسا-«مرد آهنی» جدا کند. اما در نهایت به دلایلِ مختلفی، آن فیلمِ کم‌خرج و جمع و جور به یک اورجین استوری ۲۳۰ میلیون دلاری که حکم نسخه‌ی تیره و تاریک‌تر قسمتِ اول «مرد عنکبوتی» سم ریمی را داشت تبدیل شد.

thank you for your service

وقتی قسمت اولِ مجموعه سم ریمی را با اولین فیلمِ مارک وب مقایسه می‌کنیم، می‌بینیم که این ریبوت بیش از اینکه برای وارد کردنِ مجموعه به مسیری جدید و فضایی جدید تلاش کند، با یک سری تغییرات ظاهری، در حال بازسازی فیلم قبلی است؛ باز دوباره پیتر پارکری جوان (اندرو گارفیلد به‌ جای تونی مگوایر) به خاطر گزیده شدن توسط یک عنکبوت رادیواکتیوی در جریانِ اردوی مدرسه، قدرت‌های فرابشری به دست می‌آورد، باز دوباره او عاشقِ هم‌کلاسی دبیرستانش می‌شود (گوئن استیسی با بازی اِما استون به‌ جای مری جین واتسون با بازی کریستن دانست) و یاد می‌گیرد که چگونه قدرت‌هایش را کنترل کرده و از آن‌ها استفاده کند. او دوباره ناخواسته منجر به مرگِ عمو بنِ عزیزش می‌شود (مارتین شین به‌جای کلیف رابرتسون) می‌شود و با یک دانشمندِ عجیب دوست می‌شود (دکتر کرت کانرز با بازی ریس ایفانس به‌ جای نورمن آزبورن با بازی ویلیام دفو)؛ کسی که پیتر پارکر را به‌عنوان یک یتیم، زیر بال و پرش می‌گیرد تا اینکه بعدا هویتِ واقعی خودش به‌عنوان یک تبهکار را فاش می‌کند (لیزارد به‌ جای گرین گابلین). درگیری پیتر با لیزارد منجر به یک مرگِ دردناک (کاپیتان استیسی به‌ جای گابلین) می‌شود که باعث می‌شود پیتر در موقعیتِ پیچیده‌ای با بهترین دوستش (گوئن استیسی به‌ جای هری آزبورن با بازی جیمز فرانکو) قر‌ار بگیرد و منجر به فاصله‌گیری‌اش از بهترین دوستش می‌شود. این فیلم حتی شامل صحنه‌ای ‌می‌شود که مردم نیویورک به مرد عنکبوتی در جریان یکی از نقاط اوج داستان کمک می‌کنند. طبق معمول اگرچه یک سری تغییرات ظاهری وجود دارد (پیتر هویت مخفی‌اش را بلافاصله با گوئن در میان می‌گذارد، هر دو به یکدیگر به یک اندازه علاقه دارند و خبری از خرده‌پیرنگی با محوریتِ والدین مرحوم پیتر نیست)، اما در نهایت «مرد عنکبوتی شگفت‌انگیز» همان «مرد عنکبوتی» است که حالا کمی تیره و تاریک‌تر شده است.

X-Men: Dark Phoenix

نکته‌ی ناراحت‌کننده‌‌ی ماجرا این است که رسانه‌ها فریبِ سونی را خوردند و از تفاوت‌های این فیلم نسبت به قبلی‌ها صحبت می‌کردند؛ از اینکه این فیلم با الهام از سری «گرگ و میش» ساخته شده (انگار عنصرِ رومانتیکِ قوی سه‌گانه‌ی سم ریمی را فراموش کرده بودند) تا اینکه چگونه این فیلم نسبت به قبلی‌ها متحول شده است. می‌توان درباره‌ی این صحبت کرد که آیا مخاطبان هم فریبِ تحولاتِ ظاهری این فیلم را خوردند یا نه، اما حقیقت این است که «مرد عنکبوتی شگفت‌انگیز» به‌ عنوان بازسازی فیلم اولِ سوم ریمی، حکم یک فیلم عقب‌افتاده را در تابستانِ ۲۰۱۲، در کنار «اونجرز» به‌ عنوان غایتِ فیلم‌های ابرقهرمانی و «شوالیه‌ی تاریکی برمی‌خیزد» به‌عنوانِ غایبِ فیلم‌های کامیک‌بوکی حماسی را داشت. مقایسه «مرد عنکبوتی شگفت‌انگیز» با فیلم‌های هم‌سبکِ زمانه‌اش کافی است تا متوجه شوید که فیلمِ مارک وب به‌ جای پیشرفت دادنِ این آی‌پی، در حال دست و پا زدن در گذشته بود. با این‌ حال «مرد عنکبوتی شگفت‌انگیز» به ۲۶۲ میلیون دلار در خانه و ۷۵۸ میلیون دلار در دنیا دست پیدا کرد که تا قبل از «مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه» (۳۳۴ میلیون خانگی / ۸۸۱ میلیون جهانی)، پُرفروش‌ترین ریبوتِ «مرد عنکبوتی» بود. حالا بعد از تمام اینها به نقطه‌ای رسیده‌ایم که انگار تیم مارکتینگِ «دارک فینیکس»، اشتباهات گذشتگان را فراموش کرده‌اند. سایمون کینبرگ که «دارک فینیکس» اولین تجربه‌ی کارگردانی‌اش است به این نکته اشاره کرده که آن‌ها مرگِ یکی از کاراکترهای اصلی فیلمشان را به این دلیل اسپویل کرده‌اند تا روی این موضوع تاکید کنند که این فیلم با فیلم‌های قبلی «افراد ایکس» فرق می‌کند. اما ظاهرا او فراموش کرده است که نه‌ تنها ما قبلا مرگ‌های متعددی در فیلم‌های «افراد ایکس» داشته‌ایم، بلکه توئیستِ داستانی «دارک فینیکس» تقریبا با اتفاقی که در «افراد ایکس: آخرین ایستادگی» می‌افتد مو نمی‌زند. در حال حاضر «دارک فینیکس» بیش از اینکه شبیه یک قدم جدید در این مجموعه به نظر برسد، حکم بازسازی نسخه‌ی تیره و تاریک‌تر قسمتِ نهایی اولین سه‌گانه‌ی «افراد ایکس» را دارد که قبلا توسط تعداد قابل‌توجه‌ای از مردم دیده شده بود. ما جین گری را در حال از دست دادنِ کنترلِ قدرت‌هایش دیده‌ایم، ما سکانسِ اکشنی در محله‌ی دورانِ کودکی جین که به سرانجام وحشتناکی می‌رسد داشته‌ایم و پروفسور اگزویر را در حالی‌ که اعتراف می‌کند که جهت محکم‌کاری، در حال دستکاری ذهنِ قدرتمند جین بوده است دیده‌ایم. نه‌ تنها سکانسِ اکشنی داریم که در جریانِ منتقل شدن میوتنت‌ها توسط نیروهای دولتی اتفاق می‌افتد، بلکه درگیری مگنیتو و اگزویر بر سر اینکه باید با قدرت‌های فزاینده‌ی جین گری چه کار کنند دیگر به پای ثابت اما خسته‌کننده‌ی فیلم‌های «افراد ایکس» تبدیل شده است.«دارک فینیکس» در حالی بازسازی «افراد ایکس: آخرین ایستادگی» است که مثل «مرد عنکبوتی شگفت‌انگیز» و «فنتستیک فور» سعی می‌کند تا خودش را به‌عنوان یک فیلم کاملا جدید به مردم بیاندازد

این احتمال وجود دارد که محصولِ نهایی چیزی که به نظر می‌رسد نباشد و همگی‌مان را با تحولاتِ واقعی‌اش غافلگیر کند، اما حقیقت این است که در حال حاضرِ عموم مردم و طرفداران وقتی به «دارک فینیکس» نگاه می‌کنند، چیزی به جز بازسازی «افراد ایکس: آخرین ایستادگی» نمی‌بینند. همچنین «دارک فینیکس» درست مثل «فنتستیک فور» و «مرد عنکبوتی شگفت‌انگیز» شبیه بازسازی فیلمی است که خیلی‌ها قبلا آن را دیده‌اند. قسمت اول «مرد عنکبوتی» در ماه می ۲۰۰۲، به اولین فیلمی تبدیل شد که در جریان یک آخرهفته، با کسب ۱۱۴ میلیون دلار، به فراتر از ۱۰۰ میلیون دلار دست پیدا کرد و رفت تا به ۴۰۲ میلیون دلار فروش خانگی و ۸۲۱ میلیون دلار فروش جهانی برسد. «افراد ایکس: آخرین ایستادگی» هم کماکان بهترین افتتاحیه را در بین فیل

منبع : زومجی

label چهار شنبه, 15 اسفند 1397 17:01

0 دیدگاه

دیدگاه شما

سوالی دارید ؟ با پشتیبانی ما در تلگرام تماس بگیرید

پشتیبانی

instagram
telegram