مجموعه کمیک The Walking Dead به پایان رسید؛ بیانیه رابرت کرکمن به همین مناسبت
کمیک The Walking Dead سرانجام بعد از ۱۹۳ شماره به انتهای راه رسید و خالق آن هم بیانیهای در این زمینه منتشر کرده است.
مجموعه واکینگ دد (The Walking Dead) یا مردگان متحرک، کار خود را از سال ۲۰۰۳ آغاز کرد و رابرت کرکمن بهعنوان خالق آن، در طول کمیکهای جذاب خود به ماجراهای مختلف شخصیت اصلی این مجموعه یعنی ریک گرایمز و همراهانش در مواجهه با زامبیها میپرداخت. واکینگ دد بعد از مدتی به چنان محبوبیتی رسید که از انحصار دنیای کمیکبوکها خارج و سریالی هم توسط ای ام سی (AMC) براساس آن ساخته شد و در عین حال بازیهای ویدیویی مختلفی هم برپایه آن تولید شد، از جمله اثر زیبای Telltale Games. سرانجام این مجموعه کمیک پرطرفدار بعد از ۱۹۳ شماره به پایان راه رسید؛ اتفاقی که بهشکلی غیرمنتظره و بدون اطلاع قبلی رخ داد.
آخرین شماره واکینگ دد در حالی با عنوان خانه روستایی (Farmhouse) منتشر شده است که کمتر کسی حدس میزد داستانهای این کمیک بهاین شکل به پایان برسد و حتی شرکت Image Comics بهعنوان ناشر آن هم دو نسخه جعلی از شمارههای ۱۹۴ و ۱۹۵ برای عرضه در ماههای اوت و سپتامبر در فضای مجازی معرفی کرده بود تا کسی متوجه پایان کمیک در شماره ۱۹۳ نشود.
البته رابرت کرکمن دو سال قبل و در جریان کامیک-کان سن دیگو اعلام کرده بود که کار روی واکینگ دد را تا دو یا سه سال دیگر ادامه خواهد داد و پایان دقیق آن را هم در ذهن دارد، ولی باز هم طرفداران این مجموعه از چنین اتفاقی شوکه شدهاند و خیلیها انتظار چنین پایان بیمقدمهای را نداشتند.
کرکمن همزمان با انتشار آخرین جلد از واکینگ دد، بیانیهای برای طرفداران این کمیک منتشر کرد که در ادامه میخوانید:
این پایان واکینگ دد است و همهچیز در اینجا به آخر میرسد.
شک ندارم که میلیونها سؤال از من دارید و به اندازهی خود ما یا حتی بیشتر از ما احساساتی شدهاید. مطمئن هستم بعضی از شما از این اتفاق عصبانی هستید و این موضوع را درک میکنم و حتماً این سؤال برای شما پیش آمده است که چرا به این شکل و بدون پیشزمینه قبلی کمیک را به پایان رساندیم تا طرفداران نتوانند خود را آماده خداحافظی کنند.
خب، سلیقهی شخصی من بهشکلی است که هرگز دوست ندارم از پیش بدانم که چه اتفاقی خواهد افتاد. بهعنوان طرفدار یک فیلم هم دوست ندارم متوجه شوم که در حال نزدیک شدن به پایان آن هستیم یا بهوسیله تبلیغات تلویزیونی بفهمم که سریال در حال تمام شدن است. همچنین متنفر هستم از اینکه احساس کنم به اواخر یک کتاب یا رمان گرافیکی نزدیک میشوم.
تعدادی از بهترین قسمتهای بازی تاج و تخت (Game of Thrones) آنهایی بودند که با ساختار عالی خود باعث میشدند ذهن مخاطب بهقدری درگیر ماجراها شود که متوجه نشود ۱۵ دقیقه از سریال را دیده است یا ۵۰ دقیقه، و وقتی آن قسمت به پایان میرسید، همگی شوکه میشدیم.
یکی از دلایلی که فیلمهای طولانی را دوست دارم همین موضوع است. در اینگونه فیلمها حساب و کتاب زمان را از دست میدهید، چرا که از قبل میدانید با فیلمی بسیار طولانی طرف هستید و نمیتوانید به انتها رسیدن آن را پیشبینی کنید و داستان هم شما را چنان سرگرم میکند که از محاسبه زمان جا میمانید و وقتی فیلم به پایان رسید، غافلگیر میشوید!
من هم بهعنوان یک نویسنده، تا امروز تلاش زیادی کردهام که مخاطبان خود را با چنین حال و هوایی پیش ببرم و واکینگ دد هم همیشه برپایهی چنین نگرشی جلو رفته و پُر از غافلگیری بوده است. اینکه موقع ورق زدن هر صفحه ندانید در صفحه بعدی با چه چیزی مواجه خواهید شد، چه کسی میمیرد و به چه شکلی، اصل و اساس موفقیت این مجموعه را تشکیل داده است. در تمام این سالها به همین شکل جلو رفته بودیم و اتفاقات بزرگ و مرگهای این کمیک همگی بدون پیشزمینه قبلی رخ میدادند.
هرچند الآن که همهچیز بهپایان رسیده است، فکر میکنم شاید میشد کارهای دیگری هم انجام داد. البته منظورم این نیست که دست از این صحنههای غافلگیرکننده برمیداشتم، ولی امکان این هم بود که در این حد دیوانهوار جلو نروم.
بد نیست حالا که واکینگ دد تمام شده است، در مورد بعضی اتفاقات گذشته با شما صحبت کنم. البته معمولاً عادت ندارم چنین مباحثی را مطرح کنم، ولی اینبار بدم نمیآید چیزهایی در این مورد بگویم.
اوایل سال ۲۰۱۵ بود که چارلی ادلارد (طراح واکینگ دد) طرح جلد شماره ۱۴۲ را براساس صحبتهای من آماده کرد؛ نقاشیای از محیط الکساندریا که حالتی شاد و رنگارنگ داشت و شخصیتهای مختلف با لبخند و خوشی درکنار یکدیگر بودند. این طرح با تمام طرحهای قبلی ما در واکینگ دد متفاوت بود و بههمین دلیل به نقطه مهمی در این مجموعه تبدیل شد.
با اینکه چهار سال از آن زمان میگذرد، ولی من در همان موقع هم آینده ماجراهای واکینگ دد را در ذهن داشتم و تقریباً تمام اتفاقات بزرگ بعدی را میدانستم. حتی دو سال پیش از آن در جریان کامیک-کان سندیگو ۲۰۱۳ هم به چارلی گفتم که پایان کمیک به چه شکلی خواهد بود و با اینکه دقیقاً نمیدانستم در چه شمارهای آن را تمام میکنم، ولی پایان را مشخص کرده بودم. البته در آن زمان فکر میکردم حداقل تا شماره ۳۰۰ پیش خواهیم رفت، شمارهای جذاب و جالب برای یک کمیکبوک.
ولی وقتی طرح جلد شماره ۱۴۲ را دیدم، ذهن من درگیر شد و پیش خود گفتم وقتی الآن به مراسم خوش الکساندریا رسیدهایم، پس فاصله زیادی تا Commonwealth نداریم و هیچ راهی وجود ندارد که این مجموعه بتواند تا ۳۰۰ شماره ادامه پیدا کند. آن لحظه اولین جایی بود که متوجه شدم داستانهای کافی برای ادامه دادن واکینگ دد تا ۱۵۰ شماره دیگر را ندارم و هرچقدر هم بخشهای مربوطبه Whispererها و Commonwealth طول بکشد، باز هم کار این مجموعه به شماره ۳۰۰ نخواهد رسید.
یکی از کارهای جالب ما در مورد واکینگ دد، گردآوری هر ۴۸ قسمت در یک مجموعه بهنام Compendium است که این کار طرفداران زیادی هم پیدا کرد. با اینکه چند سال قبل هنوز نمیدانستم شماره آخر چه عددی خواهد داشت، ولی پیش خود فکر کردم باید واکینگ دد را به نحوی به پایان برسانم که درنهایت بیشتر از چهار Compendium نداشته باشیم و فرمت ۴۸ قسمتهی آن حفظ شود.
ولی از طرف دیگر ماجراهای جدیدی به ذهن من رسیده بود و در یک بازهی زمانی قصد داشتم اتفاقات متفاوتی را در کمیک رقم بزنم و مسیر آن را عوض کنم. حتی در یک دوره قرار بود پایان کمیک هم با پایان فعلی متفاوت باشد، ولی درنهایت همین پایان را انتخاب کردم.
یک بار دیگر به شمارههای قدیمیتر برگردیم. وقتی در شماره ۷۲ به الکساندریا رسیدیم، اتفاقات زیادی رخ داد و درنهایت کار به جایی رسید که ریک و همراهانش درگیر مسائل مختلفی شدند که در قسمت No Way Out به نتایج مهمی رسید و بعد از آن بود که ریک متوجه شد بهتر است بهجای حرکت مداوم از نقطهای به نقطهی دیگر، یک مکان ثابت را برای زندگی انتخاب و آن را حفظ کنند.
در آن زمان قصد داشتم پایان کمیک را هم در همین مکان رقم بزنم و شاهد سخنرانی تأثیرگذاری از ریک باشیم که در صفحه بعدی، به کلوزآپی از صورت او منتهی میشد و صفحه بعد از آن هم دوباره همان نمای صورت ریک را نشان میداد، ولی اینبار بهشکل یک مجسمه؛ مجسمهای که بهتدریج با ورق زدن کمیک از آن فاصله میگرفتیم و متوجه میشدیم حالتی قدیمی و خراب دارد که گذر زمان را نشان میدهد و معلوم میشد سالها از ساخت آن گذشته است.
باز هم در صفحات بعدی، تصویر بازتر و بازتر میشد و درنهایت مجسمه ریک را در حالی درون الکساندریا تماشا میکردیم که منطقه بههم ریخته و پنجرهها شکسته شده بود و بهتدریج در صفحات بعدی با یک زامبی، سپس دو زامبی و بعد هم تعداد بیشتری مواجه میشدیم. تصاویری تلخ که نشان میدادند با وجود تلاشهای ریک و همراهانش و سخنرانی امیدوارانهی او، دنیا به سمتی رفته است که مردگان متحرک پیروز شدهاند و یکبار دیگر جامعهی انسانها شکست خورده و همهچیز نابود شده است.
بعد از آن فکر کردم که چنین پایانی وحشتناک است؛ پایانی غمناک و افسرده که کل داستان را به ماجرایی پوچ و بیمفهوم تبدیل میکند. البته این اولینبار نبود که چنین داستانی مینوشتم و کارهای قبلی من هم حالتی ناراحتکننده داشتند. ولی درنهایت تصمیم گرفتم از این پایان فاصله بگیرم، چرا که نهتنها حس خوبی به من نمیداد بلکه هنوز برای تمام کردن واکینگ دد هم آماده نبودم و دوست داشتم آن را بیشتر از اینها ادامه دهم. بههر حال این کمیکی بود که حتی خودم هم تصور نمیکردم تا آنجا ادامه پیدا کند و در ابتدا فکر نمیکردم حتی به شماره ۱۲ هم برسد ولی وقتی ماجرا را تا آن قسمت پیش برده بودم، دیگر دوست نداشتم رهایش کنم و بههمین دلیل پایان واکینگ دد در آنجا اتفاق نیفتاد.
پایانی که اگر قرار بود به آن شکل رخ دهد، دیگر خبری از شخصیتهایی چون Negan، Ezekiel، Magna، Princess و Whispererها و همینطور پرش زمانی در داستان و اتفاقات Commonwealth نبودیم.
رابرت کرکمن
بعد از رها کردن آن پایان، مدت زیادی طول نکشید تا به پایان فعلی رسیدم و بعد از آن به داستان شاخ و برگ دادم تا به اینجا برسیم. البته دراینمیان خیلی وقتها پیش میآمد که به ایدههایی میرسیدم و خیلی سریع متوجه بد بودن آنها میشدم و رهایشان میکردم، ولی به خاطر در ذهن داشتن پایان فعلی، توانستم ماجراهای بعدی را هم درنهایت ردیف کنم و به اینجا برسیم؛ به جایی که واکینگ دد به آخر خط میرسد و البته برای گمراه کردن خوانندگان، دو شماره جعلی دیگر هم معرفی کردیم تا آنها متوجه نشوند شماره ۱۹۳ آخرین شماره این مجموعه است.
در تمام این سالها، چارلی همراه فوقالعادهای برای من بود و همیشه در رسیدن به چیزی که در ذهن داشتم به من کمک میکرد و حتی اگر میخواستم تا شماره ۳۰۰ هم ادامه دهم کار را رها نمیکرد، البته در صورتی که داستانهای بعدی کشش لازم و کیفیت مناسب را داشتند. درنهایت هم با چارلی در این مورد مشورت کردم و به این نتیجه رسیدیم که همین پایان مناسبترین حالت ممکن است و بهتر است کمیک را بیشتر از این ادامه ندهیم.
باز هم میگویم، عاشق نوشتن داستانهای واکینگ دد بودم و هرگز دوست نداشتم تمام شود. البته راستش را بگویم، دوست داشتم این اتفاق بیافتد و بههر حال به پایان کار برسیم. نمیدانم چطور این قضیه را توضیح دهم، احساس عجیبی در این مورد دارم.
کشتن این مجموعه و پایان دادن به آن، کم و بیش شبیه کشتن شخصیتهای اصلی است و شاید بسیار بسیار سختتر از آن. همانطور که دوست ندارم شخصیتهای اصلی را از بین ببرم ولی مجبور به این کار میشوم، پایان واکینگ دد همچنین حس و حالی برای من داشت و درنهایت چارهای جز این نبود و این اتفاق باید به همین شکل رخ میداد، حتی اگر حس بدی به من بدهد.
باید اعتراف کنم که میترسم. بیشتر عمر حرفهای من صرف تولید این کمیک شده است و ساعتهای بیشماری از زندگی خود را فدای آن کردم و در این ۱۶ سال همیشه سرگرم آن بودم. بنابراین رها کردن آن بعد از این همه وقت، من را وحشتزده میکند.
ولی از طرف دیگر وقتی داشتم عبارت «پایان» را با کیبورد تایپ میکردم و به داستان آخرین قسمت خاتمه میدادم، نوعی احساس آزادی به من دست داد، یا شاید هم حسی از افتخار بابت انجام کاری خوب. حسی که در عین حال با ترس و وحشت همراه بود، ولی چارهای جز این هم نبود.
امیدوارم شما خوانندگان واکینگ دد هم از پایان این مجموعه راضی باشید، با اینکه دیگر نمیتوانید در دنیای آن زندگی کنید؛ دنیایی که من هم دلم برای آن تنگ میشود، حتی شاید بیشتر از شما. با اینکه قلبم از به پایان رسیدن این دنیا شکسته است، ولی در هر حال یک روز باید با آن خداحافظی میکردیم و چه بهتر که همین امروز این کار را انجام دهیم، نه زمانیکه کیفیت این دنیا افت پیدا کند.
شما طرفداران واکینگ دد هدیهای ارزشمند به من دادید و باعث شدید بتوانم داستان خود را در طول ۱۹۳ قسمت روایت کنم و آن را به میل خود و بدون دخالت سایر به پایان برسانم؛ موضوعی که در صنعت کمیک چیز نادری محسوب میشود و بدون حمایت صمیمانه خوانندگان غیرممکن است. واقعاً از شما ممنونم.
تونی مور، ازت متشکرم بابت طراحیهای ۶ قسمت اول. کلیف راتبرن از تو هم بابت ساعات بیشماری که صرف شکل دادن به رنگهای سیاه و سفید کمیکها کردی ممنونم. همینطور از سایر همکاران خود که همگی در طول این ۱۹۳ شماره کمکهای زیادی به من کردند و از مسئولان Image Comics که حامی من بودند تا ایامسی که سریال محبوب واکینگ دد را تولید کرد و سایر که هرکدام نقش پررنگی در این مسیر داشتند.
ولی بیشتر از همه از تو تشکر میکنم چارلی ادلارد، که بهصورت شبانهروز عمر خود را صرف واکینگ دد کردی و بیش از هر کسی باعث ادامه این مسیر بودی. هرگز نمیتوانستم همکاری بهتر از تو پیدا کنم و کار درکنار تو مثل رویایی بود که نمیتوانم شکل دیگری از آن را تصور کنم. باور نمیکنم درکنار هم توانستیم این مسیر را به پایان برسانیم، دوست من.
خدایا، بالاخره تمام شد!
رابرت کرکمن
ریک گرایمز در شمارههای مختلف واکینگ دد
با وجود بهپایان رسیدن واکینگ دد در دنیای کمیک، این مجموعه همچنان بهشکل سریال تلویزیونی بهکار خود ادامه میدهد و فصل دهم آن هم از پاییز امسال شروع خواهد شد. درحالیکه اندرو لینکلن بازیگر ریک گرایمز با فصل نهم این مجموعه بهکار خود پایان داد، در فصل دهم هم قرار است با شخصیت میشان با بازی دانای گوریرا خداحافظی کنیم و طبق شایعات، بهنظر میرسد بعدها او را در فیلمهای سینمایی واکینگ دد درکنار ریک ملاقات خواهیم کرد.
سریال فرعی واکینگ دد هم با عنوان Fear the Walking Dead در حالی پخش فصل پنجم خود را آغاز کرده است که هنوز مشخص نیست فصل ششم آن هم در کار خواهد بود یا خیر.
البته ایامسی به این سادگیها دست از سر این مجموعه برنخواهد داشت و قرار است سریال جانبی دیگری هم با حضور دو شخصیت زن جوان تولید شود که تمرکز زیادی روی اولین نسل از افرادی دارد که در دنیای آخرالزمانی واکینگ دد به سنین بزرگسالی میرسند؛ افرادی که بعضی تبدیل به قهرمان میشوند و بعضی دیگر هم افرادی خبیث. در حال حاضر ۱۰ قسمت برای فصل اول این سریال در نظر گرفته شده است و در حالی برای پخش در سال ۲۰۲۰ آماده میشود که مراحل فیلمبرداری خود را در ویرجینیا سپری میکند.
رئیس ایامسی، جاش ساپان هم بهتازگی اعلام کرده است این شبکه قصد دارد همچنان از پتانسیل واکینگ دد برای خلق سریالها و فیلمهای سینمایی استفاده کند؛ موضوعی که شاید تا ۱۰ سال بعد هم ادامه داشته باشد.
نظر شما در مورد واکینگ دد چیست؟ چه خاطراتی از کمیکبوک، سریال یا بازیهای این مجموعه دارید؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
منبع : زومجی
0 دیدگاه