گزارش باکس آفیس: دنیای سینمایی مارول چگونه رقبایش را در گیشه تار و مار کرد؟
در گزارش باکس آفیس این هفته دربارهی آغاز اکران موفقیتآمیز کمدی Good Boys و موقعیت It: Chapter Two بهعنوان نجاتدهندهی سالِ ضعیفِ برادران وارنر صحبت میکنیم. همراه ما باشید.
گزارش باکس آفیس این هفته را با «پسرانِ خوب» (Good Boys)، کمدی بزرگسالانهی اورجینال و بدونِ ستارهی یونیورسال شروع میکنیم که با کسب رقمِ عالی ۲۱ میلیون دلار بهعنوان افتتاحیه، صدرِ جدول را در اتفاقی غافلگیرکننده تصاحب کرد. بعد از افتتاحیهی ۷۱ میلیون دلاری «ما» (Us)، ساختهی جوردن پیل که آن هم محصولِ یونیورسال بود، «پسرانِ خوب» دومین فیلمِ اورجینالی است که تا اینجای سالِ ۲۰۱۹ موفق به صدرنشینی باکس آفیسِ آمریکای شمالی شده است. قابلذکر است که «ما» (۱۷۵ میلیون دلار) و «جان ویک ۳» (۱۷۱ میلیون دلار)، پشتسر «اونجرز: بازی پایانی»، «شیر شاه»، «کاپیتان مارول»، «داستان اسباببازی ۴»، «مرد عنکبوتی: دور از خانه» و «علاالدین»، پرفروشترین فیلمهای گیشهی خانگی سال ۲۰۱۹ هستند؛ فیلمهایی که هر دو در تضادِ مطلق با فیلمهای دیزنی قرار میگیرند و مثالِ بارز فیلمهایی هستند که استودیوهای یونیورسال و لاینزگیت به بهترین شکل ممکن انجام میدهند و نمونهای از فیلمهایی هستند که میتوانند دربرابرِ فیلمهای دیزنی دوام بیاورند. «پسران خوب» که با نقدهای مثبتی مواجه شده و به تهیهکنندگی سث روگن و ایوان گلدبرگ ساخته شده، به یه پسرِ دورهی راهنمایی میپردازد که برای جاسوسی کردنِ دختر همسایه، از پهبادِ پدرِ یکی از بچهها استفاده میکنند و وقتی پهباد به درونِ حیاطِ خانهی دختر همسایه میافتد، تصمیم میگیرند تا نقشهای برای باز پس گرفتنِ آن بدون اینکه کسی متوجه شود بکشند. «پسران خوب» از زمانِ «رئیس» (The Boss) با بازی ملیسا مککارتی و محصولِ خودِ یونیورسال در ماه آوریل ۲۰۱۶، اولین کمدی بزرگسالانهای است که موفق به صدرنشینی باکس آفیس شده است. اگرچه رویکردِ جدیدِ سینماروها که دیگر صرفا جهت سینما رفتن، سینما نمیروند، تاثیرِ منفی خودش را گذاشته است، ولی یونیورسال از استودیوهایی است که در طولِ چند سال اخیر، کارِ قابلتوجهای در زمینهی ساختِ کمدیهای اورجینال انجام داده است. همین شش سال پیش بود که «ما میلرها هستیم» (We're the Millers)، محصولِ برادران وارنر اکرانش را در این چارچوبِ زمانی با کسب ۳۷ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار افتتاحیهی چهارشنبه تا یکشنبه آغاز کرد و رفت تا به ۱۵۰ میلیون دلار فروشِ خانگی برسد.مقالات مرتبطمحاسبه سود و زیان خالص بلاکباسترهای سال ۲۰۱۸گزارش باکس آفیس: تمام دلایل شکست «دارک فینیکس»گزارش باکس آفیس: دلیل شکست دنبالههای تابستان امسال چیست؟آیا «اونجرز» و «جنگ ستارگان» مسئول قتلِ «افراد ایکس» و «استار ترک» هستند؟شکست «دارک فینیکس» چه معنایی برای «جانوران شگفتانگیز ۳» دارد؟آیا «آواتار» میتواند رکورد پرفروشترین فیلم دنیا را از «اونجرز 4» پس بگیرد؟«اونجرز ۴» اولین قهرمان گیشه جهان است که توسط اسپیلبرگ، لوکاس و کامرون ساخته نشدهگزارش باکس آفیس: چرا «اونجرز 4» شکستنِ رکورد «آواتار» را مدیون بازار چین است؟
راستش، حتی «سرسخت شو» (Get Hard) با بازی ویل فرل و کوین هارت هم چهار و نیم سال پیش به ۸۷ میلیون دلار فروشِ نهای از ۳۰ میلیون دلار افتتاحیه دست پیدا کرد. فیلمِ «باردار» (Knocked Up) در تابستانِ سال ۲۰۰۷ در حالی ۳۰ میلیون دلار بهعنوان افتتاحیه کسب کرد که «سوپربد» (Superbad) در اواسط آگِست اکرانش را با کسب ۳۳ میلیون دلار افتتاحیه شروع کرد. کمدیهای ستارهمحور بیش از هر ژانر دیگری از اینکه مردم دیگر بیشتر در خانه میمانند و نتفلیکس و هولو تماشا میکنند آسیب دیده است. فیلمِ بسیار خوب و هوشمندانهای مثل «شب بازی» (Game Night) بهجای درآمدِ ۶۹ میلیون دلاری فعلیاش، اگر یک نسلِ قبل اکران میشد بهراحتی از مرز ۱۰۰ میلیون دلار فروش خانگی عبور میکرد. بااینحال، یونیورسال در جریانِ سه سال گذشته با «مسافرت دختران»(۳۰ میلیون دلار)، «مدرسه شبانه» (۲۷ میلیون دلار) و حالا «پسران خوب» (۲۱ میلیون دلار)، موفقترین کمدیهای اورجینال را داشته است. در مقایسه، بزرگترین افتتاحیههای فیلمهای کمدی امسال متعلق به افتتاحیهی ۲۷ میلیون دلاری «یک مراسم ترحیم مدیایی» (A Madea Family Funeral) و افتتاحیهی ۲۴ میلیون دلاری «چیزی که مردان میخواهند» (What Men Want) است. دلیلِ موفقیتِ یونیورسال با این فیلم، نمایشهای زودهنگامش، تبلیغاتِ آنلایتِ زیرکانهاش با تمرکز روی ترفندِ اصلی فیلم (یک کمدی بزرگسالانه با حضور بچههایی که در حد دیدنِ یک فیلم بزرگسالانه بزرگ نیستند) و انتخابِ اواسط ماه آگِست برای اکرانش بود که قبلا برای فیلمهایی مثل «باکرهی ۴۰ ساله»، «سوپربد»، «ما میلرها هستیم» و «آسیاییهای خرپول» جواب داده بود. حالا باید صبر کنیم و ببینیم که فیلم از اینجا به بعد چطور عمل خواهد کرد؛ مخصوصا باتوجهبه اینکه «پسران خوب» از حالا تا اواسط ماه اکتبر که «زامبیلند ۲» اکران میشود، بزرگترین کمدی باکس آفیس خواهد بود. نقدهای خوب، سروصدای رسانهای خوب و تبلیغاتِ دهان به دهانِ خوب به این معنا است که حداقل باید انتظارِ دوام کم و بیش خوبی را از فیلم داشته باشیم.
اگر فیلم عملکردی شبیه به «مخالفان» (Blockers) داشته باشد، فروشِ نهایی ۶۱ میلیون دلاری این فیلم ۲۰ میلیون دلاری پیشبینی میشود. اگر فیلم اکرانی شبیه به «سوپربد» (۱۲۱ میلیون دلار از ۳۳ میلیون دلار افتتاحیه) داشته باشد، به ۷۷ میلیون دلار دست خواهد یافت و با اینکه این اتفاق نامحتمل است، ولی اگر این فیلم شبیه به «باکرهی ۴۰ ساله» (۱۲۱ میلیون دلار از ۲۱ میلیون دلار افتتاحیه) بفروشد، درآمدِ نهایی ۱۰۶ میلیون دلاریاش انتظار میرود. دومین تازهاکران این هفته اما «پرندگان خشمگین ۲» (The Angry Birds Movie 2) است که به یکی دیگر از قربانیانِ تلهی «توم ریدر» تبدیل شده است. تلهی توم ریدر زمانی اتفاق میافتد که یک فیلم بهدلیلِ هایپ و علاقهی قبلی مردم موفق میشود، اما وقتی سروکلهی دنبالهی بهتر و قویترِ آن پیدا میشود، مردم به این دلیل که فیلم اول را دوست نداشتند، بیخیالِ دنبالهاش میشوند. درحالیکه احتمالا آن دنباله به چیزی که در ابتدا از این فیلمها میخواستند نزدیکتر است. در نتیجه فیلم جدید بهدلیلِ گناهانِ فیلم اول شکست میخورد که دربارهی «ارزشهای خانواده آدامز»، «لاکپشتهای نینجا: خارج از سایهها» و خودِ «توم ریدر: گهوارهی زندگی» صدق میکند. اولین فیلمِ «پرندگان خشمگین»، فیلمِ خیلی خوبی نبود، ولی بهلطفِ کنجکاوی و علاقهای که از قبل نسبت به این آیپی وجود داشت، اکرانش را با رقم خوب ۳۶ میلیون دلار آغاز کرد و به مجموعِ خانگی ۱۰۳ میلیون دلار و مجموع جهانی ۳۵۲ میلیون دلار دست پیدا کرد. حالا اگرچه «پرندگان خشمگین ۲»، فیلمِ بهتری است، اما مردم بهدلیلِ خاطرهی بدشان از فیلمِ اول به تماشای آن نرفتند. همچنین یکی دیگر از دلایلِ شکستِ «پرندگان خشمگین ۲» این است که درست مثل اتفاقی که با «اسمورفها ۲» و «گودزیلا: پادشاه هیولاها» افتاد، مخاطبان با عدم استقبال از دنباله نشان دادند که فقط برای فیلم اول کنجکاو بودند. همچنین این احتمال هم وجود دارد که «پرندگان خشمگین ۲» دچارِ مشکلِ مشابهی «لگو مووی ۲» و «زندگی مخفی حیوانات خانگی ۲» شده باشد: زمانیکه یک دنباله در مقایسه با قسمتِ اول که حکم یک بلاکباستر تمامعیار را داشت، همچون فیلمی مخصوصِ کودکان به نظر میرسد. «پرندگان خشمگین ۲» که با ۶۵ میلیون دلار بودجه تهیه شده، فقط ۱۰ و نیم میلیون دلار بهعنوان افتتاحیهی جمعه تا یکشنبهاش و ۱۶ میلیون و ۲۳۵ میلیون دلار بهعنوانِ افتتاحیهی شش روزهاش فروخته است.
«پرندگان خشمگین ۲» اگرچه بهترینِ میانگین امتیازِ راتنتومیتو (اما نه بهترین میانگین امتیاز منتقدان) را در بین تمام فیلمهای ویدیوگیمی به دست آورده است، اما وقتی مخاطبان علاقهای به دیدنِ فیلمی نداشته باشند، هیچ چیزی نمیتواند آن را تغییر بدهد. سومین تازهاکرانِ این هفته اما فیلم کوسهای «۴۷ متر پایین: آزاد شده» (47 Meters Down: Uncaged) است که ۹ میلیون دلار بهعنوان افتتاحیه کسب کرد که راستش چندان از افتتاحیهی ۱۱ میلیون و ۲۰۰ هزار دلاری قسمتِ اول در ماه ژوئنِ سال ۲۰۰۷ دور نیست. اگرچه این فیلم امتیازِ C مثبت را از تماشاگرانش دریافت کرده، اما از لحاظ فنی داریم دربارهی یک فیلم ترسناک صحبت میکنیم که زیاد نمیتوانیم روی صحتِ امتیازاتِ تماشاگرانشان حساب باز کنیم. قسمتِ اول بهطرز خیرهکنندهای بادوام بود و موفق شد با کسب ۴۴ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار، چهار برابر افتتاحیهی ۱۱ میلیون و ۲۰۰ هزار دلاریاش بفروشد. حالا هم که داریم دربارهی دنبالهای حرف میزنیم که با فقط ۵ میلیون دلار بودجه و بدونِ خرج و مخارجِ بالای تبلیغات ساخته و پخش شده است. با اینکه انتظارِ اتفاقات بزرگی از این فیلم نداریم، ولی این فیلم شاید بتواند به اندازهای که زنده بماند، خودش را در جدول نگه دارد. آخرین تازهاکران این هفته فیلمِ عامهپسندِ «نور کورکننده» (Blinded By the Light) است که با وجود نقدهای بسیار مثبتش، ۴ میلیون و ۴۵۰ هزار دلار کسب کرد که یک افتتاحیهی زیر ۵ میلیون دلاری حساب میشود. اگرچه این فیلم توسط منتقدان با استقبالِ بهتری در مقایسه با «دیروز» (Yesterday) که ویژگیهای یکسانی دارند مواجه شده است، اما همان ماجرای اینکه وقتی چیزی موفق به جلب نظر سینمارو نمیشود، هیچ چیزی نمیتواند نظرشان را تغییر بدهد، دربارهی این فیلم هم صدق میکند. آخرین اکرانِ جدید این آخرهفته «کجا رفتی، برنادت؟» (Where'd You Go, Bernadette)، محصولِ یوناید ریلیزینگ است که اگرچه ساختهی جدید ریچارد لینکتر است و اگرچه امثالِ کیت بلانشت، رکیستن ویگ، بیلی کراداپ، جودی گریر و لارنس فیشبرن را در گروه بازیگرانش دارد، اما حکم یکی از آن اکرانهای ته انباری که استودیوها میخواهند یک جوری از شرشان خلاص شوند را داشت. این فیلم نهتنها نقدهای افتضاحی دریافت کرده، که از آن فیلمهایی است که مردم هم دیگر برای دیدنشان به سینما نمیروند. پس، افتتاحیهی ۳ میلیون و ۵۲۰ هزار دلاریاش چندان غافلگیرکننده نبود.
در زمینهی فیلمهای قدیمی جدول، از «شیر شاه» (The Lion King) شروع کنیم؛ اگرچه این روزها همه از موفقیتِ «شیر شاه» بهعنوان مدرکِ فوقالعادهای برای اثبات تمام مشکلاتِ سینمای این روزها استفاده میکنند، ولی موفقیتِ «شیر شاه» بیش از اینکه تقصیر سینماروهای آمریکای شمالی باشد، تقصیرِ سینماروهای دیگر نقاط دنیا است. این فیلم که با ۱۶۵ میلیون دلار بودجه تهیه شده، ۱۱ میلیون و ۹۰۰ میلیون (منفی ۴۳ درصد افت فروش) در آمریکای شمالی فروخت که بهترین دوامِ آخرهفته به آخرهفتهاش را رقم میزند و مجموعِ درآمدِ ۳۱ روزهاش را به ۴۹۶ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار یمرساند. این فیلم هفتهی بعد از ۵۰۰ میلیون دلار عبور خواهد کرد و سعی خواهد کرد تا اکرانش را بهجای ۵۱۵ میلیون دلار، هرچه نزدیک به ۵۲۵ میلیون دلار به اتمام برساند. این فیلم به محض اینکه از «دیو و دلبر» (۵۰۴ میلیون دلار) عبور کند به پرفروشترین فیلمِ لایو اکشن/انیمیشنِ موزیکالِ تاریخِ آمریکای شمالی بدل خواهد شد. اما عملکردِ خیرهکنندهی «شیر شاه» را باید در کشورهای خارجی جستوجو کرد؛ جایی که این فیلم بر لبهی عبور از مرزِ یک میلیارد دلار فروشِ خارجی قرار دارد. این فیلم این هفته «اونجرز: دوران اولتران» (یک میلیارد و ۴۰۵ میلیون دلار) را در ششمین آخرهفتهاش با کسب یک میلیارد و ۴۳۵ میلیون دلار در دنیا پشت سر گذاشت. «شیر شاه» بعد از تجربهی ۳۳ درصد افت فروش در کشورهای خارجی، ۳۳ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار از کشورهای خارجی و ۴۵ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار در مجموع کسب کرد. «شیر شاه» تا حالا ۹۳۹ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار بهتنهایی از کشورهای خارجی کسب کرده که تنها چند قدم کمتر از مجموع فروش جهانی «کتاب جنگل» است. اگر «شیر شاه» با همین فرمان ادامه بدهد، «خشن ۷» (یک میلیارد و ۵۱۷ میلیون دلار) و «اونجرز» (یک میلیارد و ۵۱۹ میلیون دلار) پشت سر خواهد گذاشت تا بعد از «اونجرز ۳»، «جنگ ستارگان ۷» و «اونجرز ۴»، در جایگاه چهارمِ پُرفروشترین فیلمهای تاریخِ شرکتِ دیزنی قرار بگیرد. اما در جایگاه دوم جدول «سریع و خشن تقدیم میکند: هابز و شاو» (Fast & Furious Presents: Hobbs & Shaw) را داریم که ۱۴ میلیون و ۵۰۰ هزار دلار (منفی ۴۴ درصد افت فروش) دیگر در سومین آخرهفتهاش کسب کرد و این فیلمِ ۲۰۰ میلیون دلاری را به مجموعِ ۱۷ روزهی ۱۳۳ میلیون و ۷۴۰ هزار دلار رساند. افت فروشِ ۴۴ درصدی این فیلم درست در بین افت فروش ۴۵ درصدی آخرهفتهی سوم «مأموریت غیرممکن: فالاوت» و افت فروش ۳۸ درصدی آخرهفتهی سوم «مأموریت غیرممکن: قوم سرکش»، در جایگاه خوبی قرار میگیرد. باید دید این فیلم در برخورد با «انجل سقوط کرده» (Angerl Has Fallen) چگونه ظاهر خواهد شد، ولی «هابز و شاو» تا حالا خوب از جایگاهش بهعنوان آخرین بلاکباسترِ تابستان استفاده کرده است و میتواند تا پایانِ دورهی اکرانش به نزدیکی «جان ویک ۳» (۱۷۱ میلیون دلار) برسد. این فیلم بهلطفِ افتتاحیهی قوی ۱۵ میلیون دلاریاش در هُنگ کنگ، کماکان به ترکاندن در گیشهی خارجی ادامه میدهد. این فیلم تا حالا ۳۰۳ میلیون دلار در گشورهای خارجی فروخته که بهمعنی درآمد جهانی ۴۳۷ میلیون دلاریاش است. اگر «هابز و شاو» با همین فرمان ادامه بدهد، خیلی زود به درآمدِ جهانی ۵۳۵ میلیون دلار بدون احتسابِ درآمد بازار چین دست خواهد یافت. «هابز و شاو» که از هفتهی بعد در چین اکران خواهد شد، اگرچه به درآمد چین برای رسیدن به مجموعِ درآمدی قابلشاخ و شانهکشی نیاز دارد، اما آنقدر در دیگر نقاط جهان خوب فروخته که به بازار چین برای نجات پیدا کردن نیاز ندارد. «هابز و شاو» حتی با درآمدی ۱۵۵ میلیون دلاری شبیه به «رمپیج»، «سهایکس: بازگشت زندر کیج» و «مِگ» در بازار چین، میتواند به بیش از ۷۰۰ میلیون دلار فروشِ جهانی دست پیدا کند. در جایگاه پنجمِ جدول «داستانهای ترسناکی که در تاریکی میگوییم» (Scary Stories to Tell in the Dark)، محصولِ لاینزگیت و سیبیاسفیلمز قرار دارد که با تجربهی ۵۲ درصد افت فروش، ۱۰ میلیون دلار دیگر در دومین آخرهفتهاش فروخت و به مجموعِ ۱۰ روزهی ۴۰ میلیون دلار رسید. این افت فروش اگرچه بهمعنی دوام خیلی خوبی نیست، ولی داریم دربارهی یک فیلمِ ۲۵ میلیون دلاری صحبت میکنیم که کارش را با ۲۰ میلیون دلار افتتاحیه شروع کرده و تا حالا هم ۵۴ میلیون دلار در دنیا فروخته است که به اندازهی کافی خوب است. اگر فیلم این روند را حفظ کند، فروشِ نهایی ۶۰ میلیونیاش در خانه پیشبینی میشود.
در جایگاه هشتم «روزی روزگاری در هالیوود» (Once Upon a Time in Hollywood) را داریم که کماکان همچون قهرمان به دوامش ادامه میدهد. جدیدترین فیلم کوئنتین تارانتینو ۷ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار (منفی ۳۵ درصد افت فروش) دیگر در سومین آخرهفتهاش کسب کرد و به مجموعِ ۱۷ روزهی ۱۱۴ میلیون و ۲۲۸ هزار دلار دست یافت. این فیلم افتِ فروشِ آخرهفتهی سومِ بهتری در مقایسه با «حرامزادههای لعنتی» و «جنگوی زنجیربُریده» دارد که باتوجهبه اینکه برخلاف این دو فقط یک «درام» حساب میشود، دستاوردِ شگفتانگیزتری است. «روزی روزگاری در هالیوود» احتمالا خواهد توانست تا هفتهی بعد درآمد ۱۲۱ میلیون دلاری «حرامزادههای لعنتی» را پشت سر بگذارد و بعد دندانش را برای رسیدن به ۱۳۵ میلیون دلار هم تیز کند. «روزی روزگاری در هالیوود» اما بهعنوان فیلمی که در فضای لسِ آنجلس و هالیوودِ دههی ۶۰ جریان دارد، یکی از فیلمهای پرتعدادی که داستانشان در هالیوود جریان دارد است و این پتانسیل را دارد تا به پرفروشترینشان تبدیل شود. در حال حاضر فقط چهار فیلمِ هالیوودی بالاتر از «روزی روزگاری» قرار دارد. هماکنون پرفروشترین فیلمهای هالیوودی عبارتاند از «جیغ ۳» (۸۹ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار)، «عزیزانِ آمریکا» (۹۳ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار)، «این پایان است» (۱۰۱ و نیم میلیون دلار)، «هوانورد» (۱۰۲ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار)، «تندر استوایی» (۱۱۰ و نیم میلیون دلار)، «روزی روزگاری در هالیوود»(۱۱۴ میلیون دلار)، «تپهی ناتینگ» (۱۱۶ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار)، «لا لا لند» (۱۵۱ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار) و «چه کسی برای راجر ربیت پاپوش دوخت» (۱۵۶ و نیم میلیون دلار). در ردهی دوازدهم جدول، «مرد عنکبوتی: دور از خانه» (Spider-Man: Far from Home) را پیدا میکنیم که بالاخره به بزرگترین فیلم سونی در گیشهی جهانی تبدیل شد. این فیلمِ ۱۶۰ میلیون دلاری که درآمدش در بازار چین (۲۰۶ میلیون دلار)، ۷۰ درصد بهتر از درآمدِ «مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه» در چین بود (۱۱۶ میلیون دلار)، تا حالا ۳۷۶ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار در خانه (بیشتر از درآمدِ خالص ۳۷۳ میلیونی «مرد عنکبوتی ۲») و فقط مقداری کمتر از درآمدِ یک میلیارد و ۱۰۸ میلیون دلاری «اسکایفال» در گیشهی جهانی فروخته است. نتیجه این است که «مرد عنکبوتی: دور از خانه» حالا موفقترین فیلم سونی در گیشهی دنیا حساب میشود که باید آن را به پای ترکیب شدنِ آن با برندِ دنیای سینمایی مارول بهعلاوهی افزایشِ علاقهی چینیها به فیلمهای ابرقهرمانی مستقل به اندازهی سینماروهای آمریکایی نوشت. «دور از خانه» با یک میلیارد و ۱۰۰ میلیون دلاری که تا حالا فروخته است به نهمین فیلمِ مارول که از مرز یک میلیارد و ۱۰۰ میلیون دلار عبور کرده تبدیل میشود. این فیلم تا حالا «شوالیهی تاریکی»، «داستان اسباببازی ۳» و «دزدان دریایی کاراییب: صندوقچهی مرد مُرده» را پشت سر گذاشته است و آماده میشود تا «ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه» (یک میلیارد و ۱۲۰ میلیون دلار) و «ترنسفورمرها: طرفِ تاریک ماه» (یک میلیارد و ۱۲۴ میلیون دلار) را پشت سر بگذارد. به جز «دور از خانه»، دیگر فیلمهای مارول که از مرزِ یک میلیارد و ۱۰۰ میلیون دلار عبور کردهاند عبارتاند از: «اونجرز: بازی پایانی» (۲ میلیارد و ۷۹۶ میلیون)، «اونجرز: جنگ اینفینیتی» (۲ میلیارد و ۴۸ میلیون)، «اونجرز» (یک میلیارد و ۵۱۹ میلیون)، «اونجرز: دوران اولتران» (یک میلیارد و ۴۰۵ میلیون)، «بلک پنتر» (یک میلیارد و ۳۴۷ میلیون)، «مرد آهنی ۳» (یک میلیارد و ۲۱۵ میلیون)، «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» (یک میلیارد و ۱۵۳ میلیون) و «کاپیتان مارول» (یک میلیارد و ۱۲۸ میلیون).تازه از زمانِ «سرباز زمستان» (۷۱۴ میلیون دلار) و «نگهبانان کهکشان» (۷۷۳ میلیون دلار) در سال ۲۰۱۴ بود که ناگهان فیلمهای مارول، از فیلمهایی که در پسزمینه کار خودشان را میکردند، به جمعِ بزرگترین بلاکباسترهای هالیوود اضافه شدند
اما «اونجرز: بازی پایانی» را فراموش نکنیم که هماکنون در جایگاه دوم گیشهی آمریکای شمالی (پشتسر «نیرو برمیخیزد»)، جایگاه سوم بزرگترین فیلم بازار چین (پشتسرِ «زمین سرگردان» و «جنگجوی گرگ ۲»)، جایگاه دوم گیشهی جهانی (پشتسرِ «آواتار») و جایگاه اولِ گیشهی جهانی قرار دارد. این فیلم با ۲ میلیارد و ۷۹۵ و نیم میلیون دلاری که فروخته، بهعلاوهی درآمدهای «کاپیتان مارول» (یک میلیارد و ۱۲۸ میلیون دلار) و «مرد عنکبوتی: دور از خانه» (یک میلیارد و ۹۷ میلیون دلار)، مجموعِ درآمدِ فیلمهای دنیای سینمایی مارول را در سالِ ۲۰۱۹ به ۵ میلیارد و ۲۰ میلیون دلار رسانده است. همچنین حالا که «دور از خانه»، «اسکایفال» را بهعنوان پرفروشترین فیلمِ شرکتِ سونی پشتسر گذاشته است، دنیای سینمایی مارول صاحبِ پُرفروشترین فیلم تاریخِ دو شرکتِ جداگانه است (دیزنی و سونی). قابلذکر است که فقط سه فیلم آخرِ «مأموریت غیرممکن» («پروتکل شبح»، «قوم سرکش» و «فالاوت») و فیلمهای سوم و چهارم «ترنسفورمرها» («طرف تاریک ماه» و «عصر انقراض») موفق شدهاند تا با عبور از «مرد آهنی ۲» (۶۲۴ میلیون دلار)، در جایگاه بالاتری در بین بهترین پرفروشترین فیلمهای پارامونت قرار بگیرند (دنیای سینمایی مارول قبل از دیزنی، در اختیارِ پارامونت بود). به عبارت دیگر دنیای سینمایی مارول هماکنون مسئولِ بزرگترین فیلمِ تاریخ دیزنی، بزرگترین فیلمِ تاریخِ سونی و یکی از بزرگترین موفقیتهای تاریخِ پارامونت است. اما در سال ۲۰۱۰ و حتی ۲۰۱۴، مارول هنوز به مارولی که امروز میشناسیم تبدیل نشده بود. پنج سال پیش دو اتفاق افتاد که دنیای سینمایی مارول را به غولِ بیشاخ و دُم امروزِ هالیوود تبدیل کرد. اول اینکه «کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان» شروع به استفاده از ترفندِ ترکیبِ خصوصیاتِ یک ژانرِ فرعی در چارچوبِ سینمای کامیکبوکی کرد و دوم اینکه «نگهبانان کهکشان» بلاکباستری در مقیاسِ بزرگتری در مقایسه با بلاکباسترهای دور و اطرافش از آب در آمد. قسمتِ اول «مرد آهنی» در سال ۲۰۰۸، حکم بزرگترین فیلمِ آن سال را نداشت؛ چه از نظر فروش (آن فیلم در دنیا کمتر از «ماما میا» و «هنکاک» فروخت» و چه از نظرِ مقایس (فیلم از تکتک اسکناسهای بودجهی ۱۴۰ میلیون دلاریاش استفاده کرد). درواقع هیچکدام از فیلمهای مارول در دورانِ قبل از قسمت اولِ «اونجرز»، فرمانروای باکس آفیس نبودند. «مرد آهنی ۲» (۶۲۴ میلیون دلار) در حالی پایینتر از «اینسپشن» (۷۹۲ میلیون دلار) و «گرگ و میش: ماهگرفتگی» (۶۹۷ میلیون دلار) قرار گرفت که هر دوی «ثور» (۴۴۹ میلیون دلار) و «کاپیتان آمریکا» (۳۷۱ میلیون دلار) درآمدِ کمتری در مقایسه با «ظهور سیارهی میمونها» (۴۸۰ میلیون دلار)، «شرلوک هولمز: بازی سایهها» (۵۴۵ میلیون دلار) و «اسمورفها» (۵۶۴ میلیون دلار) داشتند. اگرچه فیلمهای دنیای سینمایی مارول در دورانِ پسا-«اونجرز» (یک میلیارد و ۵۱۹ میلیون دلار) از لحاظ مقیاس و بودجه بزرگتر شدند، تازه از زمانِ «سرباز زمستان» (۷۱۴ میلیون دلار که بالاتر از «طلوع سیارهی میمونها» قرار میگیرد) و «نگهبانان کهکشان» (۷۷۳ میلیون دلار که بالاتر از «مالیفیسنت» قرار میگیرد) در سال ۲۰۱۴ بود که ناگهان فیلمهای مارول، از فیلمهایی که در پسزمینه کار خودشان را میکردند، به جمعِ بزرگترین بلاکباسترهای هالیوود اضافه شدند.
اگرچه «سرباز زمستان» و «نگهبانان کهکشان» از لحاظ مقیاس و اندازه پایینتر از امثالِ «ترنسفورمرها: عصر انقراض» (یک میلیارد دلار) و «هابیت: نبرد پنج پادشاه» (۹۵۰ میلیون دلار) قرار میگرفتند، ولی سلاحِ مخفیشان، ترکیبِ خصوصیاتِ سینمای کامیکبوکی با خصوصیاتِ دیگر ژانرها بود. اگرچه دربارهی اینکه «سرباز زمستان» چقدر همانقدر که ادعا میکند حکم یک فیلم جاسوسی تام کلنسیوار را دارد، ولی حداقل فیلم از بیرون شبیه یک فیلم ابرقهرمانی به نظر میرسد که ابرقهرمانانش را در موقعیتِ جاسوسی در لباسِ مبدل و فراری قرار داده است و همین برای متفاوت به نظر رسیدنش کافی است. مارول اولین استودیویی نبود که به این ترفند را کشف کرد. «شوالیهی تاریکی» حکم یک درامِ جنایی مایکل مان/سیدنی لومتوار را دارد که بتمن و جوکر هم به آن اضافه شدهاند و «افراد ایکس: فرست کلس» هم حکمِ یک فیلم جاسوسی دههی شصتی را داشت. اما نکته این است که مارول با ترکیبِ ژانرهای مختلف با سینمای کامیکبوکی کاری کرد تا مخاطبانش مشکلی با دریافت بیش از دو فیلم در سال نداشته باشند. در نتیجه، فیلمهایی مثل «انتمن» (یک فیل سرقتمحور)، «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» (یک تریلر سیاسی)، «دکتر استرنج» (یک فانتزی کونگفویی اینسپشنوار) و غیره اتفاق افتادند. در چند سالِ اخیر، فیلمهای ابرقهرمانی به سه دلیل، خیلی پُرطرفدار شدهاند. اول اینکه، آنها فیلمهای بهتری در مقایسه با دیگر بلاکباسترهای همردیفشان هستند. «واندر وومن» نسخهی بهتری از «شاه آرتور: افسانهی شمشیر» است و چیزی چیزی دربارهی «بلک پنتر» در مقایسه با «سولو: داستانی از جنگ ستارگان»، «مرد عنکبوتی: دور از خانه» نسبت به «مردان سیاهپوش: بینالمللی» و «اونجرز: جنگ اینفینیتی» در مقایسه با ریبوتِ «هلبوی» هم صدق میکند. دلیلش به خاطر این است که فیلمهای ابرقهرمانی دیگر حداقل فقط در ظاهر فیلمهای ابرقهرمانی نیستند. دلیلِ دوم این است که ترفندِ ترکیب ژانرها باعثِ برتری آنها نسبت به رقبایشان میشود. «مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه» در حالی حکم یک داستانِ دورانِ بلوغِ دبیرستانی را دارد که «شاه آرتور» در تلاش برای تبدیل کردنِ شاه آرتور به یک کاراکترِ ابرقهرمانی مرسوم، به یک فیلمِ اورجینِ استوری عمیقا کلیشهای بدل شده است. چنین چیزی دربارهی «سولو»، «رابین هود» و «توم ریدر» هم صدق میکند. این روزها دیگر فیلم ابرقهرمانیبودن بهتنهایی ویژگی استثنایی و ویژهای حساب نمیشود. در نتیجه آن دسته از فیلمهای ابرقهرمانی موفق میشوند که از خصوصیاتِ سینمای ابرقهرمانی بهعنوان سکوی پرتاب استفاده میکنند تا آنها را واردِ موقعیتها و ژانرهای مختلف کنند برنده میشوند. آن دسته از فیلمهای ابرقهرمانی مثل «دارک فینیکس» و «جاستیس لیگ» که تنها روی خصوصیتشان بهعنوان یک فیلم ابرقهرمانی سرمایهگذاری میکنند، معمولا آنهایی هستند که شکست میخورند. اما سومینِ دلیلِ شکوفایی سینمایی ابرقهرمانی در گیشه، مخصوصا دنیای سینمایی مارول این است که سینماروها حالا معمولا فقط برای دیدنِ کاراکترهای مشخصی که دوستشان دارند به سینما میروند. «ونوم» با وجود نقدهای اسفناکش به این دلیل موفق میشود چون نهتنها اولین فیلم مستقلِ کاراکتر محبوبی مثل ونوم است، بلکه شاملِ تام هاردی در این نقش میشود. مردم به خاطر دیدنِ ایتن هانت، به تماشای «مأموریت غیرممکن»ها میروند. مردم برای دیدنِ فردی مرکوری، به تماشای «بوهمین رپسدی» میروند و مردم برای دیدنِ رویارویی جیمی لی کرتیس در نقش لوری استرود و مایکل مایرز، به تماشای ریبوتِ «هالووین» میروند.
این موضوع به فیلمهای ابرقهرمانی خلاصه نمیشود، ولی واقعیت این است که در دورانِ جدید هالیوود، کاراکترها اهمیتِ بیشتری در مقایسه با بازیگرانی که نقشآفرینیشان را برعهده میگیرند دارند و از قضا فیلمهای کامیکبوکی هم ارائهکنندهی کاراکترهای محبوب و پُرطرفدار بهعنوان ستارگانِ جذابِ اصلیشان هستند. نکتهی برترِ مارول این است که موفقِ شده نسخهی سینمای محبوبی از کاراکترهایی که از قبل محبوب بودند ارائه بدهد. در نتیجه، فیلمهای مارول فقط به خاطر ارائهی مرد آهنی و ثور پرطرفدار نیستند، بلکه به خاطر ارائهی رابرت دوانی جونیور در نقشِ مرد آهنی و کریس همسورث در نقشِ ثور پُرطرفدارتر از حالتِ عادی هستند. مجموعه و برندی را تصور کنید که آنقدر پرطرفدار و مورد اطمینان است که با معرفی هر کاراکتر و بازیگرِ جدید، با همانِ موجِ هیجانی که سکانسِ پایانی «بتمن آغاز میکند (برگرداندنِ کارتِ جوکر توسط بتمن) روبهرو میشود. رونمایی از اینکه فیلمِ بتمنِ بعدی نولان به جوکر اختصاص خواهد داشت به این دلیل هیجانانگیز بود که کریس نولان با «بتمن آغاز میکند» به مخاطبان ثابت کرده بود که چند مرده حلاج است و ایدهی دیدنِ جوکر در چارچوبِ دنیای نولان هیجانانگیز بود. کوین فایگی و دنیای سینمایی مارول در حال حاضر در چنین موقعیتی قرار دارند. حداقل از سال ۲۰۱۴ به بعد، بزرگترین قلابِ تبلیغاتی دنیای سینمایی مارول اسم و رسمِ خودش بوده است. همین که یک فیلم برندِ مارول را یدک میکشد، سینماروها به آن اعتماد میکنند. دقیقا به خاطر همین است که حتی وقتی فیلمی مثل «کاپیتان مارول» از لحاظ هنری و کیفی به یکی از بدترینهای مارول تبدیل میشود، ولی باز بهدلیلِ اعتمادی که از قبل جمع کرده، آن را به یکی از پُرفروشترین فیلمهایش تبدیل میکند. خلاصهاش این است که دنیای سینمایی مارول ارائهکنندهی یک سری اکشنهای فانتزی که شاملِ کاراکترهای دوستداشتنی، تنوعِ ژانری و اسپکتکلهایی که در حد و اندازهی بزرگترین بلاکباسترهای سال قرار میگیرند، به تنها گزینهی مخاطبانِ اینجور فیلمها تبدیل شده است و به این ترتیب، رقبایشان را از دور خارج کردهاند. پارامونت در حالی میخواهد «جی. آی. جو» را ریبوت کند که مارول قبلا نسخهی «جی. آی. جو»ی خودش را با «سرباز زمستان» و «جنگ داخلی» ارائه کرده است. سونی در حالی میخواهد قسمتِ جدیدِ «اربابان هستی» (Masters of Universe) را بسازد که «ثور: رگناروک» حکم بهترین فیلمِ غیررسمی کاراکترِ هی-من و «ثور: عشق و رعد» هم احتمالا به بهترین فیلم غیررسمی کاراکتر شی-را تبدیل خواهد شد. همچنین اگر «دکتر استرنج: جهانهای موازی جنون» واقعا همانطور که ادعا میکند بتواند به اولین فیلم ترسناکِ مارول تبدیل شود، آن وقت این فیلم در همان حوزهای موفق میشود که «برایتبرن» و «هلبوی» شکست خوردند.
تا وقتی که مردم قهرمانانِ نقش اصلی و نقشِ مکملِ این فیلمها را دوست داشته باشند، مارول میتواند این کاراکترها را به درونِ هر ژانر و ماجرایی که دوست دارد بیاندازد. سری «سریع و خشن» تقریبا بهشکلی تصادفی به همین دلیل به جایگاه موفقیتآمیزِ فعلیاش رسیده است. فیلمهای «سریع و خشن» که ژانرهای متنوعی مثل یک فیلم سرقتمحور، یک اکشنِ مواد مخدرمحورِ دههی هشتادی، یک تریلرِ انتقاممحور، یک فیلم ابرقهرمانی و یک تریلرِ جاسوسی را شامل میشوند، دار و دستهی دام تورتو و خانوادهاش را فیلم به فیلم در موقعیتهای گوناگونی قرار داده است. وقتی سینماروها فیلمهایی فیلم «لوگان» که شامل المانهای وسترن میشود را بهجای دیدنِ یک فیلم وسترنِ خالص انتخاب میکند، تعجبی ندارد که چرا فیلمهای ابرقهرمانی این روزها اینقدر پُرطرفدار هستند. مارتین اسکورسیزی در حالی باید برای ساختِ فیلم جنایی خالصش سراغِ نتفلیکس برود که همزمان «جوکر» را بهعنوان یک فیلم کامیکبوکی که شاملِ المانهای سینمای جنایی مارتین اسکورسیزی میشود داریم. این حرفها به این معنی نیست که کیفیتِ فیلمهای مارول الزاما بهتر از رقبایش است. البته که شخصا «مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی» را بهتر از «بلک پنتر» و «شزم» را بهتر از «کاپیتان مارول» میدانم؛ اینکه مارول از ترفندِ تنوع ژانری استفاده میکند بیش از اینکه در خدمتِ کیفیت بهتر فیلمهایشان باشد، یکجور ترفندِ تبلیغاتی موفق است. مارول از ای نطریق میتواند عرضه دو تا سه در جریان هر سال را توجیه کند و آنها را حداقل از زاویهی دید عموم مردم، متفاوت از یکدیگر معرفی کند. مارول از این طریق این سؤال را در مقابلِ سینماروها قرار میدهد که چرا وقتی که میتوانی «مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه» را ببینی، به تماشای «مرز هفده سالگی» میروی؟ چه کسی به فیلمِ مستقلِ شخصیت هی-من نیاز دارد، درحالیکه همین الان مارول «ثور: رگناروک را ارائه میکند؟ وقتی که «آکوآمن» هست، چه کسی به «شاه آرتور» نیاز دارد؟ وقتی که «واندر وومن» هست، چه کسی برای «آلیتا: فرشته جنگ» تره خُرد خواهد کرد؟ وقتی که «اِترنالها» هست، چه کسی به «تلماسه» نیاز دارد؟ نمونهی این موضوع را در رابطه با مجموعهِ «استار ترک» هم دیدیم که اگرچه در نبودِ «جنگ ستارگان» به جایگزینِ خوبی برای جنسِ اصلی تبدیل شد، اما به محض اینکه «جنگ ستارگان» با «نیرو برمیخیزد» برگشت، «استار ترک» هم اهمیتش را از دست داد و نابود شد. بازی پایانی دنیای سینمایی مارول این است: آنها (درکنار دنیای سینمای دیسی) فقط بر حوزهی فیلمهای ابرقهرمانی چیره نمیشوند، بلکه آنقدر فیلمهای مختلف در ژانرهای مختلف ارائه میکنند که اکثرِ رقبایشان را حتی خارج از حوزهی فیلمهای ابرقهرمانی، زائد و غیرضروری میسازند.
اما همانقدر که دربارهی دلایلِ موفقیتِ «اونجرز: بازی پایانی» صحبت کردیم، دربارهی دلایلِ شکستِ «گودزیلا: پادشاه هیولاها» هم باید صحبت کنیم. «بازی پایانی» و «پادشاه هیولاها» با اینکه تابستان را بهعنوان دوتا از بزرگترین بلاکباسترهای هالیوود از لحاظ اندازه و مقیاس آغاز کردند، ولی در پایان یکی بهطرز قابلانتظاری برنده شد و یکی بهطرز غیرمنتظرهای باخت. قسمتِ اول «گودزیلا» در حالی با کسب نقدهای قوی، به ۲۰۰ میلیون فروش خانگی و ۵۲۹ میلیون دلار فروش جهانی از ۱۶۰ میلیون دلار بودجه دست یافت که «پادشاه هیولاها» با دریافتِ نقدهای ضد و نقیض، به ۱۱۰ میلیون دلار فروشِ خانگی و ۳۷۴ میلیون دلار فروشِ جهانی از ۱۷۰ میلیون دلار دست پیدا کرد. دلایلِ مختلفی برای توضیحِ شکستِ این فیلم وجود دارد که عبارتاند از: رقبای سرسختش در قالبِ «بازی پایانی» و «علاالدین»، نقدهای ضد و نقیضش، فاصلهی پنج سالهی بین این فیلم و فیلم قبلی (که برای «حاشیهی اقیانوس آرام: طغیان» و «لگو مووی ۲» هم دردسرساز شد) و حساب باز کردن روی علاقهی مردم به دیدنِ مبارزهی گودزیلا با دیگر هیولاهای تاریخِ این مجموعه که فقط بین نِردهای گودزیلا پرطرفدار هستند و بین سینماروهای غربی شناختهشده نیستند. اما شاید بزرگترین دلیلِ شکستِ «پادشاه هیولاها» این است که همانقدر که مارول (و دیسی) موفق شدهاند با بلعیدنِ ژانرهای رقیب، فیلمهای ابرقهرمانی را به ژانرِ جامع و چیرهی هالیوود تبدیل کنند، «پادشاه هیولاها» از پنج سال غیبتش که در جریانِ آن فیلمهای هیولایی مختلف و موفقی عرضه شدند آسیب دیده است. به عبارت دیگر هرچه مارول خودش را بهعنوان تنها گزینهی سینماروها برای دیدنِ بلاکباسترهای پُرخرج ثابت کرده است، «پادشاه هیولاها» آنقدر دست دست کرد که بهجای اثباتِ خودش بهعنوانِ تنها گزینهی سینماروها در حوزهی فیلمهای کایجویی، حکمِ فیلمی را داشت که خیلی دیر از راه رسیده بود. در پنج سالی که بین «گودزیلا»ی گرت ادواردز و «پادشاه هیولاها» فاصله افتاد، ما دو فیلم فوقالعاده موفقِ «دنیای ژوراسیک» (یک میلیارد و ۶۷۱ میلیون دلار در سال ۲۰۱۵ و یک میلیارد و ۳۱۰ میلیون دلار در سال ۲۰۱۸) و دنبالهی شکستخوردهی «حاشیهی اقیانوس آرام» (۲۷۵ میلیون دلار) را از استودیوهای یونیورسال و لجندری داشتیم. اما خودِ برادران وارنر هم با همکاری و بدون همکاری لجندری یک سری فیلمِ هیولایی محبوب و عامهپسند در طولِ پنج سال گذشته عرضه کردند. از «کونگ: جزیرهی جمجمه» (۵۶۸ میلیون دلار) که حکم پیشدرآمدِ «گودزیلا» و «پادشاه هیولاها» را داشت و ترکیبی از ستارههای بزرگ (تام هیدلسون، ساموئل جکسون و بری لارسن) با صحنههای اکشنِ بزن و بکوبِ مرسوم در روزِ روشن بود. «رمپیج» (۴۲۸ میلیون دلار) ارائهکنندهی دواین جانسون و گروهی از کاراکترهای رنگارنگ بود که دربرابرِ سه جانورِ غولآسای تخریبگر قرار میگرفتند و دوباره برادران وارنر «مِگ» را بهعنوان اولینِ محصولِ مشترکِ موفقِ آمریکا و چین عرضه کرد که در هر دو بازارِ غرب و و شرق موفق ظاهر شد (۱۴۴ میلیون دلار در خانه، ۱۵۳ میلیون دلار در چین و ۵۳۰ میلیون دلار در دنیا) که شاملِ مبارزهی جیسون استاتهام با یک کوسهی مقابلتاریخی میشد. بنابراین «پادشاه هیولاها» در زمانی عرضه کرد که این فیلم توسط دیگر فیلمهای خودِ استودیوی سازندهاش، بهجای بزرگترین فیلم کایجویی بازار، حکم یکی از فیلمهای کایجویی بازار را داشت. بهجای اینکه فیلمِ تازهای باشد، توسط فیلمهای کایجویی قبلیاش در موقعیتِ تکراری و کهنهای در حوزهی خودش قرار گرفته بود.هرچه مارول خودش را بهعنوان تنها گزینهی سینماروها برای دیدنِ بلاکباسترهای پُرخرج ثابت کرده است، «پادشاه هیولاها» آنقدر دست دست کرد که بهجای اثباتِ خودش بهعنوانِ تنها گزینهی سینماروها در حوزهی فیلمهای کایجویی، حکمِ فیلمی را داشت که خیلی دیر از راه رسیده بود
«پادشاه هیولاها» با وجودِ گروه بازیگرانِ باپرستیژش (کایل چندلر، چارلز دنس، کن واتابه، میلی بابی براون، ورا فارمیگا و غیره)، نه همچون «مِگ»، «رمپیج» و «جزیرهی جمجمه»، از سوپراستاری که توانایی کشیدنِ مردم به سینماها را داشته باشد نداشت و نه همچون فیلمهای «دنیای ژوراسیک»، از آیپی قدرتمندی بهره میبرد. همچنین این فیلم شاملِ کاراکترهای انسانی رنگارنگی (جان سی. رایلی در «جزیرهی جمجمه»، جفری دین مورگان در «رمپیج» و برایس دالاس هاوارد در «دنیای ژوراسیک») که آن فیلمها را حتی در زمانیکه هیولاها با هم مبارزه نمیکردند هم درگیرکننده نگه میداشت بهره نمیبرد. به عبارت بهتر، تنها سوالی که «پادشاه هیولاها» برای جذبِ بیننده میپرسد این است که آیا میخواهی فیلم دیگری دربارهی گودزیلا ببینی؟». همانطور که بالا دربارهی فیلمهای ابرقهرمانی مارول گفتم، عنصرِ «فیلم ابرقهرمانی» بهتنهایی جذاب نیست، بلکه باید با آن همچون ظرفی که حاوی محتوای اصلی است برخورد شود. چنین چیزی دربارهی فیلمهای گودزیلایی هم صدق میکند. «پادشاه هیولاها» از نگاه عموم سینماروها به جز اینکه فیلم جدید گوزدزیلا است، چه چیز دیگری برای عرضه دارد؟ کینگ گیدورا و رودان و ماترا. اینا دیگه کی هستن! «پادشاه هیولاها» در قالبِ هیولاهای جدیدش، محتوای جدیدی برای عرضه داشت، اما آن محتوا به دردِ بازار آمریکای شمالی که رابطهی نزدیکی با گودزیلا و اسطورهشناسیاش ندارد نمیخورد. اما اهمیتِ شکستِ «پادشاه هیولاها» مسئولیتِ بیشتری بر گردنِ بزرگترین فیلمِ برادران وارنر در ادامهی سالِ ۲۰۱۹ خواهد گذاشت: «آن: فصل دوم». دو سال پیش اولین پیشبینیهای کارشناسان از افتتاحیهی قسمتِ اولِ «آن»، خبر از افتتاحیهی ۵۰ میلیون دلاریاش میداد. بله، همه میدانستیم که این فیلمِ استیون کینگی موردانتظار قرار است افتتاحیهای بزرگتر از این عدد داشته باشد، ولی فیلم فراتر از خوشبینانهترین انتظارات صعود کرد و کارش را با ۱۲۳ میلیون دلار افتتاحیه آغاز کرد. رقمی که آن در جایگاه دوم بزرگترین افتتاحیهی یک فیلم بزرگسالانه و منهای «دنیای ژوراسیک» (۲۰۸ میلیون دلار) و «دنیای ژوراسیک: پادشاهی سقوط کرده» (۱۴۸ میلیون دلار) به بزرگترین افتتاحیهی تمام فیلمهای ترسناک از هر نوعش تبدیل کرد. هنوز پیشبینیهای افتتاحیهی «آن: فصل دوم» منتشر نشده، ولی تحلیلگران باور دارند که فیلم حداقل کارش را با ۱۰۰ میلیون دلار افتتاحیه آغاز خواهد کرد. این احتمال وجود دارد که «فصل دوم» بهطرز قابلتوجهای ضعیفتر از قسمتِ قبل ظاهر شود. بالاخره وقتی یک فیلم ترسناکِ ۳۵ میلیون دلاری، ۳۲۷/۴ میلیون دلار در خانه و ۷۰۰ میلیون دلار در دنیا میفروشد، دنبالهاش میتواند با وجود تجربهی افت فروشی شدید، باز دوام بیاورد. حتی اگر بودجهی «فصل دوم» با افزایشِ بودجهای شبیه به «ددپول ۲» و «طلوعِ سیارهی میمونها»، ۶۵ میلیون دلار شده باشد، باز «فصل دوم» با افت فروشی شبیه به «فرشتگ
منبع : زومجی
0 دیدگاه