Scroll down

گزارش باکس آفیس: صدرنشینی Rampage و پیش‌بینی نبرد Avengers: Infinity War علیه Jurassic World 2

گزارش باکس آفیس: صدرنشینی Rampage و پیش‌بینی نبرد Avengers: Infinity War علیه Jurassic World 2

در گزارش باکس آفیس این هفته درباره عملکرد فیلم Rampage و دیگر پرفروش‌ترین فیلم‌های هفته صحبت می‌کنیم.

گزارش باکس آفیس این هفته را با پرفروش‌ترین تازه‌اکران و صدرنشینِ جدول این هفته یعنی «رمپیج» (Rampage)، جدیدترین فیلم دواین جانسون شروع می‌کنیم. محصول برادران وارنر اگرچه اکرانش را در روز جمعه ضعیف‌تر از چیزی که انتظار می‌رفت آغاز کرد، اما از روز شنبه دنده عوض کرد و شتاب گرفت. «رمپیج» اکرانش را با کسب ۳۴ میلیون و ۵۰۰ هزار دلار به عنوان افتتاحیه آغاز کرد. رقمی که اگرچه برای فیلمی با ۱۲۰ میلیون دلار بودجه فوق‌العاده نیست، اما تقریبا برابر با افتتاحیه‌ی ۳۶ میلیون دلاری «جومانجی: به جنگل خوش آمدید» (Jumanji: Welocme to Jungle) است (همان فیلمی که رفت تا به ۴۰۳ میلیون دلار فروش خانگی دست پیدا کند و به یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های سونی تبدیل شود). البته که کسی انتظار فروش غول‌آسایی شبیه به «جومانجی ۲» را از «رمپیج» ندارد، اما این فیلم نه تنها در جریان آخرهفته‌ی افتتاحیه‌اش سه برابر فروش روز اول اکرانش فروخته است، بلکه میانگین امتیاز خیلی خوب A منفی را هم از مخاطبانش دریافت کرده است. این در حالی است که «رمپیج» اگر بتواند در مقابل «اونجرز: جنگ اینفینیتی» (Avengers: Infinity War)، مهم‌ترین رقیبش که حدود ۱۰ روز دیگر اکرانش شروع می‌شود دوام بیاورد، آن وقت تا سه هفته‌ی آینده که «ددپول ۲» اکران می‌شود، هیچ رقیب دیگری نخواهد داشت و می‌تواند سهم خودش را از بازار به چنگ بیاورد. عملکرد «رمپیج» تحلیلگران را به یاد «کونگ: جزیره‌ی جمجمه» (Kong: Skull Island) انداخته است که ۲۰ میلیون دلار در روز جمعه فروخت و به ۶۱ میلیون دلار فروش در جریان آخرهفته‌ی دوم پرسروصدای «لوگان» (Logan) دست پیدا کرد. «جزیره‌ی جمجمه» با وجود رقیب‌های فراوانی که داشت موفق شد به رقم قابل‌احترام ۱۶۸ میلیون دلار در گیشه‌ی آمریکای شمالی دست پیدا کند و آمار خیلی خوبی را از کشورهای خارجی از خود بر جای بگذارد. اگر «رمپیج» همین روند را دنبال کند یا عملکردی شبیه به «سن آندریس» (۱۵۵ میلیون دلار فروش خانگی از ۵۵ میلیون دلار افتتاحیه) داشته باشد، فروش خانگی نهایی ۹۵ تا ۹۸ میلیون دلاری‌اش پیش‌بینی می‌شود. رقمی که اگرچه خارق‌العاده نیست، اما بد هم نیست.

مقالات مرتبطگزارش باکس آفیس هفته‌‌ی گذشته: فیلم ترسناک A Quiet Place صدرنشین شدمورد انتظارترین فیلم های بلاک‌باستر ۲۰۱۸

اما بدترین اتفاقی که می‌تواند برای «رمپیج» بیافتد این است که فیلم عملکردی شبیه به «هرکول» (Hercules) با ۲۹ میلیون دلار افتتاحیه داشته باشد. در آن صورت «رمپیج» به تنها ۸۵ میلیون دلار فروش نهایی دست پیدا خواهد کرد. خوش‌بینانه‌ترین سناریوی ممکن اما این است که «رمپیج» شبیه به «سازمان جاسوسی» (Central Intelligence) ظاهر شود که در آن صورت فروش خانگی نهایی ۱۲۸ میلیون دلاری‌اش انتظار می‌رود. افتتاحیه‌ی «رمپیچ» بدون احتساب نرخ تورم پشت سر افتتاحیه‌ی ۴۷ میلیون دلاری قسمت اول «توم ریدر» (Tomb Raider) و افتتاحیه‌ی ۳۸ میلیون دلاری «پرندگان خشمگین» (Angrey Birds) در جایگاه سوم بهترین افتتاحیه‌ی فیلم‌های ویدیو گیمی قرار می‌گیرد. همچنین افتتاحیه‌ی «رمپیج» پشت سر «سن آندریس» (San Andreas) در جایگاه دوم بهترین افتتاحیه‌‌های کارنامه‌ی دواین جانسون در بین فیلم‌هایی که او تنها ستاره‌‌‌ی آنها حساب می‌شود قرار می‌گیرد. «رمپیج» عملکرد خوبی را نیز در کشورهای خارجی تجربه کرد و با کسب ۵۵ میلیون دلار به تنهایی از چین، تاکنون ۱۱۴ میلیون دلار از سینماهای خارجی درآمد داشته است. مجموع فروش جهانی این فیلم تا این لحظه ۱۵۱ میلیون دلار است که کم و بیش برابر با افتتاحیه‌ی جهانی ۱۵۰ میلیون دلاری «حاشیه‌ی اقیانوس آرام: طغیان» (Pacific Rim: Uprising) است، اما امید می‌رود که فروش خانگی بهتر از «طغیان» و تبلیغات دهان به دهان مثبت‌تر این فیلم در بازار چین به اکران موفق‌تری برای «رمپیج» منجر شود. قابل‌ذکر است که در حالی ۱۵۰ میلیون دلار خرج ساخت «طغیان» شده است که «رمپیج» با ۱۲۰ میلیون دلار بودجه ساخته شده است. پس «رمپیج» از نظر بودجه هم در شرایط بهتری نسبت به آن فیلم قرار دارد.

ناگفته نماند که «رمپیج» در حالی ۱۵۱ میلیون دلار در هفته‌ی آغازینش در دنیا فروخته است که از یک خطر بزرگ جاخالی داده است. این فیلم در ابتدا برای اکران در بیستم آوریل برنامه‌ریزی شده بود. این‌طوری برادران وارنر قصد داشت تا سه هفته بین «بازیکن شماره یک آماده» (Ready Player One) و این فیلم فاصله بیاندازد تا فیلم استیون اسپیلبرگ اکثر باکس آفیس آوریل را تصاحب کند و «رمپیج» هم آغاز تابستان را به خود اختصاص بدهد. اما وقتی والت دیزنی تصمیم گرفت تا تاریخ اکران «اونجرز: جنگ اینفینیتی» را از چهارم می به بیست و هفتم آوریل انتقال بدهد، انگار که یک بمب در تقویم اکران‌های سال منفجر شد. «رمپیج» به دو هفته قبل از «اونجرز ۳» برای فرار از بلعیده شدن کامل توسط غول مارول نیاز داشت. در نتیجه برادران وارنر چاره‌ای جز جلو انداختن تاریخ اکران فیلمش به سیزدهم آوریل نداشت. هیچ راه دیگری به جز جلو انداختن تاریخ اکران وجود نداشت. از یک طرف «آسمان‌خراش» (Skyscraper)، فیلم دیگری از دواین جانسون را داریم که اواسط جولای توسط یونیورسال عرضه می‌شود و از طرف دیگر «مگ» (Meg)، محصول خود برادران وارنر را داریم که اواسط آگوست روی پرده می‌رود. پس، وارنر نمی‌توانست تاریخ اکران «رمپیج» را تا اواسط تابستان عقب بیاندازد.

thank you for your service

این در حالی بود که وارنر از ترس برخورد با «موگلی» (Mowgli)، ساخته‌ی اندی سرکیس نیز تاریخ اکران «رمپیج» را نمی‌تواست به ماه سپتامبر یا اکتبر منتقل کند. بهترین تصمیم این شد که یک هفته تاریخ نمایش فیلم را جلو بیاندازند. البته که این کار باعث می‌شد که «رمپیج» در عوض با «شجاعت و حقیقت» (Truth or Dare)، فیلم جدید بلام‌هوس و فیلم غیرمنتظره‌ی «یک مکان ساکت» (A Quiet Place) برخورد کند و همچنین به‌طرز ناخواسته‌ای به اکران «بازیکن شماره یک آماده» ضربه بزند، اما وارنر برای فرار از بلعیده شدن توسط «اونجرز ۳» چاره‌ای به جز این نداشت. تغییر زمان اکران «اونجرز ۳» توسط والت دیزنی بیشتر از اینکه وسیله‌ای برای آسیب رساندن به فیلم‌های برادران وارنر به عنوان مهم‌ترین رقیبشان باشد، وسیله‌ای برای ایجاد فضای تنفس بیشتر بین «اونجرز ۳»، «ددپول ۲» و «سولو: داستانی از جنگ ستارگان» بود. اما اگر قبول داشته باشیم که دیزنی به دنبال به دست آوردن سهم اصلی بازار است، پس آن موقع می‌توان گفت شاید بخشی از دلیل دیزنی برای تغییر زمان اکران «اونجرز ۳»، آسیب زدن به رقیبش بوده است. اما حتی اگر هم هدف دیزنی ضربه زدن به فیلم‌های وارنر بوده است، «بازیکن شماره یک آماده» به موفقیت بزرگی در کشورهای خارجی دست پیدا کرده است و «رمپیج» هم حدود ۱۰ روز آینده را در اختیار دارد تا رقم جمع و جور اما قابل‌قبولی برای خودش به جیب بزند.

دومین تازه‌اکران این هفته اما «حقیقت یا شجاعت» (Truth or Dare)، جدیدترین محصول کمپانی بلام‌هوس است که با نقدهای ضعیفش و رقیب سرسختی که در قالب «یک مکان ساکت» (A Quiet Place) دارد روی پرده رفت و رقم خیلی خوب ۱۹ میلیون دلار را به عنوان افتتاحیه کسب کرد. این فیلم شاید در پایان دوره‌ی اکرانش به بیش از ۵۰ میلیون دلار فروش خانگی دست پیدا نکند، ولی این رقم برای فیلمی با ۵ میلیون دلار بودجه نتیجه‌ی نسبتا قابل‌قبولی حساب می‌شود. همین که این فیلم با وجود نقدهای افتضاحی که دریافت کرده موفق شده زیر سایه‌ی «یک مکان ساکت» به بهترین پیش‌بینی‌های تحلیلگران دست پیدا کند نه تنها نشان می‌دهد که مخاطبان فیلم‌های ترسناک آن‌قدر زیاد هستند که همزمان دو فیلم می‌توانند در کنار هم به شکوفایی برسند، بلکه نشان می‌دهد که استودیوی بلام‌هواس برای خودش به برند شناخته‌شده‌ای تبدیل شده است. این فیلم احتمالا به جای «گسست» (Split)، عملکردی شبیه به «موذی: آخرین کلید» (Insidious: The Last Key) خواهد داشت، اما حتی فروشی شبیه به «روز مرگت مبارک» (۵۵ میلیون دلار فروش از ۲۶ میلیون دلار افتتاحیه) هم آن را به ۴۲ میلیون دلار فروش خانگی خواهد رساند که بد نیست. در زمینه‌ی فیلم‌های قدیمی جدول بگذارید با «یک مکان ساکت» (A Quiet Place) شروع کنیم که پس از تجربه‌ی ۳۵ درصد افت فروش که خیلی کم حساب می‌شود، ۳۲ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار در دومین هفته‌ی اکرانش فروخت و به درآمد ۱۰ روزه‌ی ۹۹ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار فروش خانگی دست پیدا کرد. فروش هفته‌ی دوم «یک مکان ساکت»، آن را پشت سر «دنیای ژوراسیک» (Jurassic World) با ۱۰۵ میلیون دلار، «آن» (It) با ۶۰ میلیون دلار، «پارک ژوراسیک» (Jurassic Park) با ۳۸ میلیون دلار، «دنیای گم‌شده» (The Lost World) با ۳۴/۱ میلیون دلار، «مومیایی بازمی‌گردد» (The Mummy Returns) با ۳۳/۷ میلیون دلار و «من افسانه‌ام» (I Am Legend) با ۳۳/۵ میلیون دلار در جایگاه ششم بهترین فروش هفته‌ی دوم تاریخ در بین فیلم‌های ترسناک قرار می‌گیرد.

thank you for your service

افت فروش هفته‌ی دوم این فیلم هم برای خودش معرکه است. «برو بیرون» (Get Out) بعد از افتتاحیه‌ی ۳۳ میلیون دلاری‌اش با ۱۵ درصد افت فروش در هفته‌ی دومش مواجه شد و «حس ششم» (The Sixth Sense) هم بعد از افتتاحیه‌ی ۲۶ میلیون دلاری‌اش با ۳ درصد افت فروش در هفته‌ی دوم نمایشش مواجه شد. «پروژه‌ی جادوگر بلر» (The Blair Witch Project)، «حلقه» (The Ring) و «فعالیت فراطبیعی» (Paranormal Activity) هر سه فیلم‌هایی بودند که یا افتتاحیه‌ی آرامی داشتند یا در هفته‌های دومشان با افزایش تعداد سینما روبه‌رو شدند. از اینها که بگذریم، تنها فیلم‌های ترسناکی که افت فروش کمی را در هفته‌ی دومشان تجربه کرده‌اند «پسربچه» (۲۹ درصد افت از ۱۰/۵ میلیون دلار افتتاحیه)، «سکوت بره‌ها» (۱۳ درصد افت فروش از ۱۳ میلیون دلار افتتاحیه)، «هفت» (۱۳ درصد افت فروش از ۱۳ میلیون دلار افتتاحیه) و «جیغ» (۴۲ درصد افت فروش از ۶ میلیون دلار افتتاحیه) هستند. حتی «گسست» (Split) و «احضار» (The Conjuring) هم بعد از افتتاحیه‌ی ۴۰ و ۴۱ میلیون دلاری‌شان به ترتیب با ۳۶ و ۴۷ درصد افت فروش مواجه شدند. فیلم‌های ترسناک متعددی با افتتاحیه‌های بزرگ، افت‌های کوچک و درآمدهای هفته‌ی دوم بیشتر وجود داشته‌اند. اما «یک مکان ساکت» یکی از اندک نمونه‌هایی است که بعد از افتتاحیه‌ی غول‌آسایش، با افت فروش اندکی مواجه شده و همزمان فروش هفته‌ی دوم قابل‌توجه‌ای را تجربه کرده است. خلاصه اگر «یک مکان ساکت» با همین فرمان جلو برود می‌تواند به درآمد ۱۷۵ میلیون دلاری «برو بیرون» نزدیک شود و یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های ترسناک اورجینال تاریخ لقب بگیرد. اما عملکردی شبیه به «پسربچه» (The Boy)، «احضار» یا «گسست» به معنی فروش خانگی نهایی ۱۶۱ تا ۱۷۱ میلیون دلار خواهد بود.

بهترین اتفاق ممکن این است که این فیلم اکرانی شبیه به «نشانه‌ها» (Signs) را تجربه کند؛ آن فیلم در هفته‌ی دوم نمایشش از اکشن «سه ایکس» ضربه خورد، اما این موضوع نه تنها سرانجامش را رقم نزند، بلکه «نشانه‌ها» در طول تابستان در جدول باقی ماند. بنابراین اکرانی شبیه به «نشانه‌ها» (۲۲۸ میلیون دلار فروش نهایی بعد از کسب ۱۱۷ میلیون دلار در ۱۰ روز اول)، «یک مکان ساکت» را به ۱۹۳ میلیون دلار فروش خواهد رساند. اگر «یک مکان ساکت» بتواند «جذابیت مرگبار» (The Fatal Attraction) با ۱۷۰ میلیون دلار درآمد و «برو بیرون» با ۱۷۵ میلیون دلار درآمد را پشت سر بگذارد، آن موقع منهای «نشانه‌ها» و «حس ششم» (۲۹۳ میلیون دلار)، پرفروش‌ترین فیلم ترسناک اورجینال تمام ادوار لقب خواهد گرفت. روی هم رفته «یک مکان ساکت» این پتانسیل را دارد تا به یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های پارامونت در پنج سال گذشته تبدیل شود. اگر این فیلم بتواند از «بین‌ستاره‌ای» (۱۸۸ میلیون دلار) و «لاک‌پشت‌های نینجا» (۱۹۱ میلیون دلار) عبور کند، آن وقت پشت سر «ترنسفورمرها: عصر انقراض» (۲۴۵ میلیون دلار)، «ماداگاسکار: تحت تعقیب‌ترین‌های اروپا» (۲۴۵ میلیون دلار)، «جنگ جهانی زد» (۲۰۲ میلیون دلار) و «ماموریت غیرممکن: قوم سرکش» (۱۹۵ میلیون دلار) در جایگاه پنجم پرفروش‌ترین فیلم‌های پارامونت در ۶ سال گذشته قرار می‌گیرد.

تحلیلگران فکر می‌کنند که یکی از دلایل موفقیت «یک مکان ساکت»، یگانگی آن در بازاری است که سرشار از آی‌پی‌ها و بلاک‌باسترهای ابرقهرمانی است و دقیقا به خاطر همین است که عدم پیوستن «یک مکان ساکت» به جمع دنباله‌های دنیای سینمایی «کلاورفیلد» تصمیم درستی از سوی سران کمپانی و سازندگانش بوده است. مسئله این است که اسکات بِک و برایان وودز به عنوان نویسندگان «یک مکان ساکت» در مصاحبه‌های اخیرشان به این نکته اشاره کرده‌اند که جی.جی. آبرامز در ابتدا بهشان پیشنهاد داده بود تا فیلمنامه‌‌شان را با اعمال تغییراتی به یک فیلم کلاورفیلد تبدیل کنند. اما باید پارامونت را تحسین کرد که تصمیم گرفت به‌طور جدی به این پیشنهاد فکر نکند. چرا که مثل چیزی که در رابطه با «پارادوکس کلاورفیلد» (The Cloverfield Paradox) دیدیم، قبول آن می‌توانست ساختار فیلمنامه‌ را دچار تغییر و تحول‌های جدی‌ای کند و هویت منحصربه‌فرد فیلم را از بین ببرد. با توجه به اینکه «پارادوکس کلاورفیلد» آن‌قدر ضعیف بود که یکراست سر از زباله‌دانی نت‌فلیکس در آورد، تصمیم آنها برای عدم استفاده از برند «کلاورفیلد»، تصمیم درستی از آب آمد. اگرچه این روزها تجارت سینما در هالیوود در مشت استودیوهایی است که آی‌پی‌ها و مجموعه‌های شناخته‌شده‌تری دارند، اما «یک مکان ساکت» قرار است به یکی از سودآورترین فیلم‌های سال تبدیل شود. آن هم دقیقا به خاطر اینکه این فیلم ربطی به هیچ مجموعهی ندارد. با اینکه «بلک پنتر» (Black Panther) بخشی از دنیای سینمایی مارول است و «رمپیج» براساس یک بازی ویدیویی دهه‌ی هشتادی ساخته شده، اما ۱۰ فیلم برتر این هفته شامل هیچ دنباله و بازسازی و ریبوتی نمی‌شوند. پنج‌تا از آنها که شامل «یک مکان ساکت»، «حقیقت یا شجاعت»، «مخالفان» (The Blockers)، «جزیره‌ی سگ‌ها» (Isle of Dogs) و «خشم» (Acrimony) می‌شوند کاملا اورجینال هستند. این در حالی است که «پیتر خرگوشه» (Peter Rabbit) با ۱۱۱ میلیون دلار درآمد بهتر از «پدینگتون ۲» (Padington 2) با ۳۸ میلیون دلار درآمد فروخته است.

A Quiet Place

پس تعداد قابل‌توجه‌ای از فیلم‌هایی که با در نظر گرفتن بودجه‌ها و انتظارات دارند می‌فروشند لزوما دنباله‌ها و ریبوت‌هایی از یک آی‌پی نیستند. «حاشیه‌ی اقیانوس آرام: طغیان» (Pacific Rim: Uprising) و «توم ریدر» (Tomb Raider) تا پایان دوره‌ی اکرانشان  به دور و اطراف ۶۰ میلیون دلار در گیشه‌ی خانگی دست پیدا خواهند کرد. در حالی که «رمپیج» که اولین فیلم این مجموعه است و از آی‌پی شناخته‌شده‌ای هم بهره نمی‌برد احتمالا ۱۰۰ میلیون دلاری خواهد شد. «بازیکن شماره یک آماده» (Ready Player One) قرار است به دومین فیلم ۲۰۱۸ تا این لحظه تبدیل شود که از مرز ۵۰۰ میلیون دلار فروش جهانی و ۱۴۰ میلیون دلار فروش خانگی عبور می‌کند. «بلک پنتر» هم طوری دارد می‌فروشد که کسی جلودارش نیست. نکته‌ی مشترک همه‌ی این فیلم‌ها این است که نه تنها اولین فیلم از نوع خودشان هستند، بلکه داستان مستقلی با کمترین استفاده از برند و مجموعه‌هایشان روایت می‌کنند. فیلم‌های کوچک‌تری مثل «فقط می‌تونم تصورشو کنم» (I Can Only Imagine) با ۷۵ میلیون دلار فروش از ۷ میلیون دلار بودجه، «شب بازی» (Game Night) با ۱۰۶ میلیون دلار فروش جهانی از ۳۷ میلیون دلار بودجه، «با عشق، سایمون» (Love, Simon) با ۳۹ میلیون دلار فروش از ۱۷ میلیون دلار بودجه و «مخالفان» با ۵۲ میلیون دلار فروش از ۲۲ میلیون دلار بودجه، همه فیلم‌هایی هستند که کم و بیش در حد توان خودشان در حال پول در آوردن در کنار برندها هستند. اتفاقا در حالی که «توم ریدر»‌ها و «حاشیه‌ی اقیانوس»‌ها در حال آسیب دیدن در جریان کشتارِ بی‌رحمانه‌ی «بلک پنتر» بودند، این فیلم‌های کم‌خرج بودند که عملکرد بهتری را تجربه کردند. شاید مورد استقبال قرار گرفتن فیلم‌های کم‌خرج در ماه‌های اخیر چیزی بیشتر از رویدادی غیرمعمولی که به زودی به پایان می‌رسد به نظر نرسد، اما از طرف دیگر می‌تواند به این معنی هم باشد که به تازگی شاهد مواجه شدن با فیلم‌های پرفروش نامرسومی هستیم که دقیقا به خاطر اینکه ربطی به برندهای شناخته‌شده ندارند و بخشی از مجموعهی دنباله‌دار نیستند مورد توجه قرار می‌گیرند.

اگر وضعیت سینما در حال حاضر به نقطه‌ای رسیده که مردم فقط برای تماشای فیلم‌هایی که «رویداد سینمایی» محسوب می‌شوند به سینما می‌روند، راه چاره برای جذب نظر آنها ساخت فیلم‌هایی است که حداقل برای یک جامعه‌ی آماری حکم یک رویداد سینمایی را داشته باشد. مثلا «مسافرت دختران» (Girls Trip) حکم یک رویداد سینمایی را برای زنان آفریقایی/آمریکایی داشت که می‌خواستند خودشان را روی پرده سینما ببینند. یا «بیبی راننده» (Baby Driver) به عنوان یک اکشن اولد-اسکول استودیویی که از ایده‌ی قوی و گروه بازیگران بامزه‌ای بهره می‌برد حکم یک رویداد سینمایی را در مقایسه با اکشن‌های بلاک‌باستری مرسوم داشت. یا «بزرگ‌ترین شومن» (The Greatest Showman) به عنوان یک موزیکال لایو اکشن که به خوش‌قلبی و صمیمیتش می‌نازید حکم یک رویداد سینمایی را برای کسانی که به دنبال فیلمی از هالیوود قدیم هستند را داشت. یا به «بلک پنتر»، «واندر وومن»، «بیرو بیرون»، گسست» و «جومانجی ۲» نگاه کنید که چه بخشی از یک مجموعه باشند و چه نباشند، به این دلیل مورد استقبال قرار گرفته‌اند، چون تجربه‌های سینمایی منحصربه‌فردی بودند که در جای دیگری نمی‌شد نمونه‌شان را پیدا کرد. البته که این فرمول درباره‌ی همه‌ی فیلم‌ها حقیقت ندارد. برای مثال با نگاهی به فیلم‌هایی مثل «والرین» (Valerian)، «صعود ژوپیتر» (Jupiter Ascending)، «نابودی» (Annihilation) و «چین‌خوردگی در زمان» (A Wrinkle in Time) می‌بینیم که وقتی کار به علمی‌-تخیلی‌های دست ‌اول می‌رسد، مردم علاقه‌ای بهشان نشان نمی‌دهند. حتی موفقیت فیلم‌های «نگهبانان کهکشان» (Guardians of Galaxy) هم بیشتر از هر چیز دیگری از صدقه سری ارتباط آنها با دنیای سینمایی مارول است، وگرنه احتمالا آنها هم مثل فیلم‌های ذکر شده در جذب مشتری با مشکل مواجه می‌شدند.

این در حالی است که آی‌پی داشتن فقط تا وقتی اهمیت دارد که بتوان از آن به خوبی مراقبت کرد تا ارزشش را از دست ندهد. یکی از دلایلی که «بلک پنتر» افتتاحیه‌ی خیلی بهتری نسبت به «واندر وومن» داشت به خاطر اعتماد ببشتر مخاطبان به مارول در مقایسه با دی‌سی است. اگر آی‌پی توانایی هیجان‌زده کردن مخاطبان را نداشته باشد، چیزی بیشتر از جنس گران‌قیمتِ به‌دردنخوری نخواهد بود؛ چیزی که تبدیل شدن «جاستیس لیگ» (Justice League) به کم‌درآمد‌ترین فیلم دنیای سینمایی دی‌سی ثابت کرد. در بازگشت به «یک مکان ساکت» باری دیگر باید تاکید کرد که یکی از دلایل موفقیت این فیلم به خاطر این است که به عنوان درام ترسناکی که حتما باید در سینما تجربه شود روی پای خودش می‌ایستد. نه تنها این فیلم به ارتباط با دنیای «کلاورفیلد» نیاز نداشت، بلکه احتمالا ارتباط با آن مجموعه به ضررش تمام می‌شد. با نگاهی به باکس آفیس همین اواخر می‌توان دید که فیلم‌های موفق یا رویدادهای سینمایی غیرمجموعه‌ای مثل «یک مکان ساکت»، یا قسمت‌های جدید برندهای قابل‌اعتمادی مثل «بلک پنتر» یا ریبوت‌هایی مثل «جومانجی ۲» هستند که روی پای خودشان می‌ایستند. شاید نت‌فلیکس فضای تجارت سینما را در چند سال اخیر با تحول عظیمی روبه‌رو کرده باشد، اما همزمان استودیوها را مجبور کرده تا برای عقب نماندن از تلویزیون، فیلم‌هایی عرضه کنند که مردم را مجبور به خرید بلیت برای دیدن آنها در سینماها کنند.

Black Panther

در جایگاه ششم جدول «بلک پنتر» قرار دارد که پس از تجربه‌ی ۳۸ درصد افت فروش، ۵ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار دیگر در نهمین هفته‌ی اکرانش در آمریکای شمالی فروخت و مجموع درآمد خانگی‌اش را به ۶۷۳ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار رساند. در یک نگاه تحلیلگران فکر می‌کنند که درآمد نهایی این فیلم احتمالا چیزی دور و اطراف ۶۸۵ تا ۶۹۰ میلیون دلار خواهد بود. اگر این اتفاق بیافتد، «بلک پنتر» درآمد واقعی «شوالیه‌ی تاریکی» (۵۳۴ میلیون دلار در سال ۲۰۰۸ / ۶۸۴ میلیون دلار با احتساب نرخ تورم) را پشت سر خواهد گذشت، اما ممکن است قبل از عبور از «گلوله آتیش» (Thunderball) با ۶۳/۵ میلیون دلار در سال ۱۹۶۵ و ۶۸۷ میلیون دلار با احتساب نرخ تورم از حرکت بیاستد. پس احتمالا تی‌چالا  بتمن را پشت سر خواهد گذاشت، اما در مقابل مامور ۰۰۷ متوقف خواهد شد. تمام اینها در حالی است که سقوط «بلک پنتر» در کشورهای خارجی سریع‌تر از آمریکای شمالی بوده است. با این حال این فیلم ۲ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار دیگر (۴۲ درصد افت فروش نسبت به هفته پیش) کسب کرد و مجموع فروش خارجی‌اش را به ۶۳۹ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار رساند که آن را جلوتر از درآمد «شوالیه‌ی تاریکی برمی‌خیزد» (۶۳۷ میلیون دلار) قرار می‌دهد. «بلک پنتر» به این ترتیب به پرفروش‌ترین فیلم ابرقهرمانی خارج از دنیای سینمایی مارول در گیشه‌ی خارجی تبدیل می‌شود. مجموع فروش خارجی «بلک پنتر» در بین تمام فیلم‌های ابرقهرمانی پشت سر «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» (۷۵۴ میلیون دلار)، «مرد آهنی ۳» (۸۰۵ میلیون دلار)، «اونجرز» (۸۹۵ میلیون دلار) و «اونجرز: دوران اولتران» (۹۴۷ میلیون دلار) در جایگاه پنجم قرار می‌گیرد. در زمینه‌ی فروش جهانی هم ساخته‌ی رایان کوگلر تا حالا یک میلیارد و ۳۰۸ میلیون دلار از سرتاسر دنیا به دست آورده است که آن را در بین «یخ‌زده» (یک میلیارد و ۲۷۷ میلیون دلار) و «جنگ ستارگان: آخرین جدای» (یک میلیارد و ۳۳۲ میلیون دلار) در رده‌ی دهم پرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ دنیا قرار می‌دهد.

در این لحظه تحلیلگران پیش‌بینی می‌کنند که شاید «بلک پنتر» نتواند فروش جهانی «آخرین جدای» را پشت سر بگذارد، اما احتمالا خیلی به آن نزدیک خواهد شد. به عبارت دیگر فروش جهانی نهایی یک میلیارد و ۳۲۹ میلیون دلاری این فیلم پیش‌بینی می‌شود. اما سوال اصلی که اینجا پرسیده می‌شود این است که آیا والت دیزنی واقعا می‌خواهد که «بلک پنتر» از فروش جهانی «آخرین جدای» عبور کند یا نه؟ دیزنی در حال حاضر در موقعیت عجیبی قرار گرفته است که یکی از تاثیرات جانبی پولسازترین استودیوی فیلمسازی دنیابودن است و آن هم این است که عملکرد بهتر از انتظاراتِ «بلک پنتر»، بلاک‌باسترهای دیگرشان را تحت فشار قرار می‌دهد. آیا عملکرد خارق‌العاده‌ی «بلک پنتر» باعث ایجاد انتظاراتِ غیرواقع‌گرایانه‌ای برای «اونجرز ۳» و «سولو: داستانی از جنگ ستارگان» می‌شود؟ اگرچه عده‌‌ی کمی انتظار دارند که «اونجرز۳» در آمریکای شمالی بهتر از «بلک پنتر» بفروشد، اما تقریبا همگی قبول دارند که «اونجرز ۳» کمبودهایش در گیشه‌ی خانگی را در بازار بین‌المللی برطرف می‌کند تا در بدترین حالت به فروش جهانی برابر با «بلک پنتر» دست پیدا کند. این موضوع باعث ایجاد استانداردهای بالاتری برای «جنگ اینفینیتی» می‌شود. چرا که این فیلم حداقل باید درآمد یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون دلاری «بلک پنتر» را تکرار کند تا توسط عموم مردم موفق حساب شود. اگر «جنگ اینفینیتی» فیلم خوبی از آب در آید، حتی اگر فقط ۹۹۹ میلیون دلار هم به دست بیاورد شکستی فاجعه‌بار حساب نخواهد شد. اما حتما یادتان هست وقتی «دوران اولتران» فقط ۴۵۹ میلیون دلار در خانه و یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلار در دنیا فروخت چه قشقرقی به پا شد. خلاصه اگر «بلک پنتر» فروشی شبیه به «مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه» یا «ثور: رگناروک» داشت، «جنگ اینفینیتی» با فشار بسیاری کمتری مواجه می‌شد. از سوی دیگر وضعیت «جنگ ستارگان» کمی پیچیده‌تر است. در فضایی که سری جدید فیلم‌های «جنگ ستارگان» به درستی («روگ وان») یا به اشتباه («آخرین جدای») مورد انتقاد و گله و شکایت قرار می‌گیرد، از آنجایی که بحث‌های منفی رسانه‌ای روی سهام دیزنی تاثیرگذار است، پس برای آنها خوب نیست که «بلک پنتر» فروش جهانی بهتری نسبت به «آخرین جدای» داشته باشد. اگرچه با توجه به اینکه هر دوی «بلک پنتر» و «آخرین جدای» دوتا از بهترین فیلم‌های دیزنی در چند سال اخیر هستند، ولی صحبت‌های منفی رسانه‌ای سر اینکه «آخرین جدای» فقط یک میلیارد و ۳۳۰ میلیون دلار فروخته است و از یکی از ابرقهرمانان نه چندان شناخته‌شده‌ی مارول شکست خورده است باعث می‌شود که دیزنی مورد مواخذه قرار بگیرد.

این در حالی است که «سولو» هم بعد از ماجراهای پس از «آخرین جدای» و جنجال‌های پشت‌صحنه‌اش باید فشار بیشتری را تحمل کند. همین که «آخرین جدای» به‌طرز قابل‌درکی بهتر از «نیرو برمی‌خیزد» نفروخت باعث شد که کماکان عده‌ای به اشتباه آن را یک شکست تجاری لقب بدهند و همین باعث شده تا «سولو» خود را در موقعیت عجیبی پیدا کند؛ از یک طرف با یک فیلم جنگ ستارگانی نه چندان موردانتظار طرف هستیم و از طرف دیگر این فیلم باید در باکس آفیس  در حد اپیزودهای اصلی ظاهر شود تا توسط کسانی که از فروش «آخرین جدای» راضی نبودند موفق حساب شود. البته که در نهایت اینکه «بلک پنتر» درآمد بیشتری نسبت به «اونجرز ۳»، «سولو» و «شگفت‌انگیزان ۲» داشته باشد بد نیست. اتفاقا این همان ماجرایی است که دیزنی سر موفقیتِ فراتر از انتظاراتِ «زوتوپیا» (Zootopia) و «کتاب جنگل» (The Jungle Book) و انتظارات بالایی که این فیلم‌ها برای «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» و «در جستجوی دوری» از خود بر جای گذاشتند تجربه کرده است. در مقابل این رویداد، ضداستدلال دیزنی می‌تواند این باشد که فیلم‌های آنها آن‌قدر بزرگ هستند که فقط فیلم‌های ساخته‌ی خودشان است که می‌توانند رکوردهای خودشان را بشکنند. البته منهای فیلم‌هایی مثل «دنیای ژوراسیک: پادشاهی سقوط کرده» (Jurassic World: The Fallen Kingdom)، «آسمان‌خراش» (Skyscraper) یا «ماموریت غیرممکن: فال‌آوت» (MI: Fallout) که ممکن است تابستان امسال عملکرد غیرمنتظره‌ای داشته باشند. اگر «اونجرز ۳» دو هفته‌ی دیگر تمام پول‌های ممکن را به دست بیاورد و اگر «سولو» بتواند در حد و اندازه‌ی «دزدان دریایی کاراییب: مردان مُرده قصه نمی‌گویند» ظاهر شود، تمام این نگرانی‌ها دود هوا خواهد شد و به فراموشی سپرده خواهد شد. اما همه‌ی این حرف‌ها ثابت می‌کند که یکی از «مشکلات» دیزنی در حال حاضر این است که مجموعه‌های موفق خیلی زیادی دارد که به‌طور همزمان چپ و راست رکوردهای باکس آفیس را جابه‌جا می‌کنند. قابل‌ذکر است که از طرف دیگر چیرگی دیزنی بر سهم بازار بهش این اجازه را می‌دهد تا بدون اینکه به هیچ جایش بر بخورد، شکست‌هایی مثل «ماشین‌ها ۳» و «چین‌خوردگی در زمان» را تحمل کند. خبر بد این اتفاق این است که «بلک پنتر» می‌تواند فشار بیشتری روی «جنگ اینفینیتی» بگذارد و مجموعه «جنگ ستارگان» را در موقعیت سختی قرار بدهد. اما خبر خوبش این است که دیزنی به سطحی از بلاک‌باسترسازی رسیده است که تنها رقیب و‌اقعی‌اش خودش است. احتمالا آنها راهی برای مدیریت مشکلات بیش از اندازه ثروتمند بودن پیدا خواهند کرد.

Avengers: Infinity War

در دیگر خبرهای مربوط به والت دیزنی باید به «کوکو» (Coco) اشاره کرد که رقم فوق‌العاده‌ی ۳۷ میلیون دلار را از بازار ژاپن کسب کرد و مجموع فروش خارجی‌اش را به ۵۸۴ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار و درآمد جهانی‌اش را به ۷۹۴ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار رساند. در خبرهای بدتر «چین‌خوردگی در زمان» را داریم که تاکنون فقط ۹۱ میلیون دلار از افتتاحیه‌ی ۳۳ میلیون دلاری‌اش در آمریکای شمالی کسب کرده است و از گیشه‌ی کشورهای خارجی هم به‌طور کلی ناپدید شده است. این فیلم که با ۱۰۳ میلیون دلار بودجه تهیه شده بود تاکنون ۱۳۰ میلیون دلار در سرتاسر دنیا فروخته است که آن را بدون رقیب به بزرگ‌ترین شکست سال تا این لحظه تبدیل می‌کند. پس به این ترتیب در حال حاضر هر دوی بزرگ‌ترین موفقیت و بزرگ‌ترین شکست سال متعلق به والت دیزنی است که کم و بیش یادآور تابستان سال گذشته است که برادران وارنر همزمان «شاه آرتور: افسانه‌ی شمشیر» (King Arthur) و «واندر وومن» (Wonder Woman) را با فاصله‌ی یک ماه با یکدیگر عرضه کرد. شکست غول‌آسای «شاه آرتور» در سایه‌ی «واندر وومن» قرار گرفت و زیاد به چشم نیامد. البته دیزنی قبلا با «دایناسور خوب» (The Good Dinosaur) و «نیرو برمی‌خیزد» (The Force Awakens) سابقه‌ی این ماجرا را دارد. اگرچه پول‌های اضافه‌ای که «بلک پنتر» به دست آورده است جلوی احساس شدن کاستی‌های «چین‌خوردگی در زمان» را خواهد گرفت، اما شکست این فیلم نشان می‌دهد که دیزنی برای رسیدن به موفقیت خارج از فیلم‌های لوکاس‌فیلم، مارول و بازسازی‌های لایو اکشنش، همیشه باید با چالش‌های بزرگی دست و پنجه نرم می‌کرده است.

خب، اگرچه بالاتر درباره‌ی این صحبت کردم که چرا «بلک پنتر» بدل به چالش‌برانگیزترین رقیب ناخواسته‌ی «جنگ اینفینیتی» شده است، اما رقیب واقعی سومین گردهمایی ابرقهرمانان مارول در مقابل تانوس، «دنیای ژوراسیک: پادشاهی سقوط کرده» خواهد بود. مخصوصا با توجه به اینکه رویارویی «اونجرز ۳» و «پادشاهی سقوط کرده» حکم تکرار مسابقه‌ای را دارد که در تابستان ۲۰۱۵ شاهدش بودیم. در تابستان آن سال وقتی «دنیای ژوراسیک» در مقابل «اونجرز: دوران اولتران» قرار گرفت، تقریبا همه‌ی تحلیلگران اعتقاد داشتند که «دوران اولتران» پرفروش‌ترین فیلم فصل لقب خواهد گرفت و همه در بهترین حالت مدال نقره را برای «دنیای ژوراسیک» کنار گذاشته بودند. اما «دنیای ژوراسیک» به لطف نقدهای مثبت، قسمت اول بودن، بهره بردن از شعار تبلیغاتی «پارک ژوراسیک دوباره باز شده است» و محبوبیت کریس پرت بعد از «فیلم لگو» و «نگهبانان کهکشان» خیلی بهتر از پیش‌بینی‌ها ظاهر شد.

این فیلم رقم فک‌انداز ۲۰۸ میلیون دلار را به عنوان افتتاحیه کسب کرد و رفت تا به ۶۵۲ میلیون دلار فروش خانگی و یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلار فروش جهانی دست پیدا کند. رقمی که فیلم را در آن زمان پشت سر «تایتانیک» و «آواتار» به سومین فیلم پرفروش تاریخ تبدیل کرد. در مقابل «اونجرز: دوران اولتران» اگرچه به رقم عالی ۴۵۹ میلیون دلار فروش خانگی و یک میلیارد و ۴۰۵ میلیون دلار فروش جهانی دست پیدا کرد، ولی این نتیجه با واکنش‌های منفی مواجه شد. دلیل اصلی‌اش به خاطر این بود که به همان اندازه که «اونجرز» به نمادی از جذابیت دنیاهای سینمایی تبدیل شد، «دوران اولتران» به تمام چیزهایی که از دنیاهای سینمایی ابرقهرمانی متنفریم تبدیل شد. این در حالی بود که «دنیای ژوراسیک» صنعت را غافلگیر کرد و نه تنها رکورد افتتاحیه‌ی «اونجرز» را شکست، بلکه فروش تمام فیلم‌هایی که توسط جیمز کامرون ساخته نشده‌اند را نیز لگدمال کرد و جلو رفت. با اینکه «دنیای ژوراسیک» از آن زمان تاکنون به خاطر چیزهای مختلفی مورد انتقاد قرار گرفته است و از آن به عنوان فیلمی یاد می‌کنند که لیاقت این همه پول را نداشته است، ولی حقیقت این است که «دنیای ژوراسیک»‌ به یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلار فروش از ۱۵۰ میلیون دلار بودجه دست پیدا کرد و این فقط به معنی چراغ سبز گرفتن دنباله‌اش بود. سه سال بعد، سومین «اونجرز» در مقابل پنجمین فیلم «پارک ژوراسیک» قرار گرفته است. اگر «شگفت‌انگیزان ۲»، «سولو» و «ددپول ۲» خیلی بهتر از انتظارات ظاهر نشوند، احتمالا نبرد نهایی تابستان امسال بین «اونجرز ۳» و «پادشاهی سقوط کرده» خواهد بود. هر دو فیلم کارگردان جدیدی دارند. برادران روسو فرمان را از جاس ویدن گرفته‌اند و جی. اِی. بایونای اسپانیایی هم روی صندلی کالین تروورو نشسته است. به راحتی می‌توانیم پیش‌بینی کنیم که «جنگ اینفینیتی» احتمالا تاج پادشاهی گیشه‌ی خانگی تابستان را به دست خواهد آورد، اما پیش‌بینی برنده‌ی گیشه‌ی خارجی و جهانی کمی پیچیده‌تر است.

درست مثل اتفاقی که با «سریع و خشن ۸» (The Fate of the Furious) افتاد، همیشه این احتمال وجود دارد که «دنیای ژوراسیک ۲» نسبت به قسمت قبلی‌اش در گیشه‌ی خانگی با افت فروش مواجه شود، اما کوچک‌ترین افت فروشی را در گیشه‌ی خارجی تجربه نکند. در این صورت اگر «پادشاهی سقوط کرده» به ۳۵۰ میلیون دلار فروش خانگی دست پیدا کند، کماکان چیزی حدود ۹۵۰ میلیون دلار در کشورهای خارجی خواهد فروخت. در نتیجه فروش جهانی یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلاری آن پیش‌بینی می‌شود. در مقابل «اونجرز ۳» می‌تواند به ۵۵۰ میلیون دلار فروش خانگی دست پیدا کند و حدود یک میلیارد و ۵۰ میلیون دلار هم از کشورهای خارجی به دست بیاورد. در همین حین «پادشاهی سقوط کرده» مثل «آخرین جدای»، «دنیای گم‌شده» و «بتمن بازمی‌گردد» با ۳۵ درصد افت فروش در گیشه‌ی جهانی روبه‌رو شود. اما هیچ چیزی از قبل معلوم نیست. بالاخره «دنیای ژوراسیک» نه تنها بیشتر از تمام فیلم‌های دنیای سینمایی مارول در دنیا فروخت، بلکه فروش خارجی‌اش (یک میلیارد و ۱۹۰ میلیون دلار) بیشتر از فروش خارجی «دوران اولتران» (۹۸۷ میلیون دلار) بود. این وسط دیزنی در کنار «اونجرز ۳»، «شگفت‌انگیزان ۲» و «سولو» را هم برای فروختن دارد. در حالی که یونیورسال در کنار «دنیای ژوراسیک ۲»، فقط فیلم‌های نه چندان مورد انتظاری مثل «اولین پاکسازی» (First Purge)، «ماما میا ۲» (Mama Mia: Here We Go Again) و «آسمان‌خراش» را دارد. اگر «پادشاهی سقوط کرده» نقدهای مثبتی دریافت کند و اگر «جنگ اینفینیتی» عملکردی شبیه به «بلک پنتر» داشته باشد، آن‌ وقت با یک مسابقه‌ی غیرقابل‌پیش‌بینی طرف خواهیم بود. اگرچه تحلیلگران تاج پادشاهی گیشه‌ی خانگی را از همین حالا برای «جنگ اینفینیتی» کنار گذاشته‌اند، اما پیش‌بینی اینکه تاج گیشه‌ی جهانی به انتقام‌جویان یا دایناسورها می‌رسد غیرممکن است. نکته‌ی جالب این نبرد این است که این مسابقه در چنان سطح بالایی برگزار می‌شود که یک لغزش و کم و کاستی جزیی از هر طرف می‌تواند فاتحه‌‌اش را بخواند. هر دو فیلم برای شکست دادن دیگری باید با تمام چیزهایی که در چنته دارند حاضر شوند. اینجا یک تعلل کوچک مساوی است با باختن قافیه به حریف. شاید برنده‌ی تابستان در زمینه‌ی فیلم‌ها فعلا نامعلوم باشد، اما در اینکه کریس پرت فارغ از نتیجه‌ی این مسابقه به برنده‌ی واقعی تابستان امسال تبدیل می‌شود شکی وجود ندارد.

Jurassic World: Fallen Kingdom

اگرچه هیچکدام از این دو فیلم به عنوان فیلم‌های ستاره‌محور تبلیغات نشده‌اند و هر دو شامل بازگشت کاراکترهایی می‌شوند که از فیلم قبلی دوستشان داشتیم. اما یکی از بزرگ‌ترین دلایل موفقیت «نگهبانان کهکشان» نقش‌آفرینی کریس پرت به جای استار لرد بود و یکی از بزرگ‌ترین دلایل مورد توجه قرار گرفتن «دنیای ژوراسیک»، مخصوصا توسط بچه‌ها، حضور بازی کارتونی پرت یک سال بعد از «لگو فیلم» و «نگهبانان کهکشان» در این فیلم بود. پس وقتی دوتا از تایتان‌های تابستانی امسال در مجموع چیزی حدود ۲ تا ۲ و نیم میلیارد دلار فروختند، کریس پرت حداقل باید به عنوان یکی از مهم‌ترین دلایل موفقیتشان در ذهن‌مان باشد. بالاخره یکی از بزرگ‌ترین عناصر تبلیغاتی «جنگ اینفینیتی»، همراهی دار و دسته‌ی نگهبانان کهکشان با دیگر بخش‌های دنیای سینمایی مارول است و یکی از شوخی‌های کلیدی تریلرِ «جنگ اینفینیتی» درگیری کلامی استار لرد با کسانی مثل تونی استارک و پیتر پارکر است. به عبارت دیگر با نگاهی به حضور پرت در دوتا از بزرگ‌ترین فیلم‌های تابستان امسال می‌توانید شاهد ساز و کار جدید ستاره‌های سینمای مدرن باشید. ستاره‌های سینمایی مدرن آنهایی هستند که فقط در فیلم‌های به خصوصی نظر مردم را جلب می‌کنند. مثلا قرار دادن کریس پرت در بازسازی «هفت دلاور» (The Seven Magnificent) در کنار دنزل واشنگتن قرار نیست به این فیلم کمک کند تا عملکردی بهتری در باکس آفیس داشته باشد. یا مثلا درام علمی‌-تخیلی «مسافران» (The Passangers) که با تاکید روی «اسپکتکل» و هم‌بازی شدن جنیفر لارنس و کریس پرت تبلیغات شد هم قرار نبود به خاطر حضور این بازیگر به فروش‌های غول‌آسایی دست پیدا کند.

اما کافی است کریس پرت را در فیلم‌‌های مارول یا «دنیای ژوراسیک» بگذارید تا حضور او به یکی از عناصر مجذوب‌کننده‌ی فیلم برای مردم تبدیل شود. البته که ستاره‌بودن پرت به این معنی نیست که او می‌تواند درام تیره و تاریکی مثل «حصارها» (Fences) را به موفقیت تجاری برساند. این کاری است که فقط از پس خود دنزل واشنگتن برمی‌آید. چنین چیزی درباره‌ی کریس همسوورث هم صدق می‌کند؛ کسی که محبوبیتش در دنیای سینمایی مارول به افتتاحیه‌های بهتر «شتاب» (Rush) یا «بلک‌هت» (Blackhat) منجر نشد. همچنین نباید فراموش کنیم برخلاف حضور کریس ایوانز به جای استیو راجرز، آلیسیا ویکاندر به جای لارا کرافت یا آلدن ارنرایک به جای هان سولو، کاراکترهای کریس پرت در «فیلم لگو» و «دنیای ژوراسیک»، کاراکترهای اورجینال بوده‌اند و استار لرد هم از آن کاراکترهایی بود که با وجود پیش‌زمینه‌اش در کامیک‌بوک‌ها، اکثر سینماروها با او آشنایی نداشتند. ستاره‌‌بودن کریس پرت به این معنی نیست که با ستاره‌ای در حد و اندازه‌ی لئوناردو دی‌کاپریو یا کیانو ریوز طرف هستیم که اکثر نقش‌هایشان به نمادهای فرهنگ عامه تبدیل شده‌اند، ولی به این معنی است که وقتی «اونجرز ۳» و «دنیای ژوراسیک ۲» به پول‌های دیوانه‌واری در تابستان امسال دست پیدا کردند، کریس پرت را به عنوان یکی از کوچک‌ترین دلایلش نباید فراموش کنیم. این موضوع به این معنی است که جدا از مسابقه‌ی «اونجرز ۳» و «دنیای ژوراسیک ۲» تا سر حد مرگ، کریس پرت برنده از رینگ خارج خواهد شد.

Ready Player One

اما از دنیای سینمایی مارول و «دنیای ژوراسیک ۲» که بگذریم، در رده‌ی چهارم جدول به «بازیکن شماره یک آماده» (Ready Player One)، جدیدترین بلاک‌باستر استیون اسپیلبرگ می‌رسیم که با ۵۵ درصد افت فروش مواجه شد و ۱۱ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار در سومین هفته‌ی اکرانش فروخت و به درآمد ۱۸ روزه‌ی ۱۱۴ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار دست پیدا کرد که به این معنی است که این فیلم شتابش را در گیشه‌ی خانگی از دست داده است. با این وضعیت فروش ۱۴۰ میلیون دلاری این فیلم در خانه پیش‌بینی می‌شود. هرچند با توجه به ۴۷۴ میلیون دلاری که «بازیکن شماره یک آماده» تا این لحظه از سرتاسر دنیا به دست آورده، محصول برادران وارنر به‌طور کلی وضعیت خوبی را سپری می‌کند. اما همان‌طور که بالاتر گفتم اکران «رمپیج» در نزدیکی «بازیکن شماره یک آماده» باعث شد تا هر دو فیلم برادران وارنر از این اتفاق آسیب ببینند. هرچند وارنر برای فرار از دست «اونجرز ۳» چاره‌ای به جز این هم نداشت. مهم‌ترین خبر دور و اطراف «بازیکن شماره یک آماده» اما به کارگردانش اسپیلبرگ مربوط می‌شود. فروش «بازیکن شماره یک آماده» مجموع درآمد جهانی تمام فیلم‌های اسپیلبرگ را با احتساب نرخ تورم به ۱۰ میلیارد دلار رسانده است که خیلی خیلی زیاد است. مجموع درآمد خانگی ۳۲ فیلم اسپیلبرگ بدون احتساب نرخ تورم ۴ میلیارد و ۶۴۷ میلیون دلار است که با احتساب نرخ تورم به ۱۰ میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلار می‌رسد. مجموع درآمد فیلم‌های اسپیلبرگ به لطف کارنامه‌اش که پُر از فیلم‌های پرطرفدار است، با فاصله‌ی زیادی بیشتر از رقبایش مثل پیتر جکسون (۶ و نیم میلیارد دلار از شش فیلم سرزمین میانه و سه فیلم دیگر)، مایکل بی (۶ میلیارد و ۴۵۰ میلیون دلار از ۱۳ فیلم)، جیمز کامرون (۶ میلیارد و ۱۰۰ میلیون دلار از ۹ فیلم که ۴/۹ میلیارد دلارش از «آواتار» و «تایتانیک» است) و دیوید یتس (۵/۳ میلیارد دلار از شش فیلم ج

منبع : زومجی

label چهار شنبه, 29 فروردین 1397 11:01

0 دیدگاه

دیدگاه شما

سوالی دارید ؟ با پشتیبانی ما در تلگرام تماس بگیرید

پشتیبانی

instagram
telegram